سلام .من امیر ۴۰ سالمه ۱۷۸ قد و ۹۳ کیلو وزنم …اول بگم اونی که تو کامنت فحش میده و جقی ووو میگه داداش توهم اگه جقی نبودی تو این سایت چه غلطی میکنی پس … پس بخون حالشو ببر …باری تقریبا ۲۸ سالم بود برای طبقه سوم خونه یک خانواده اومدن که ۴ نفر بودن دو تا پسر و پدر و مادر . مادرشون حاج خانم بسیار آدم متدینی بود و همیشه چادر و نماز روضه بود و برعکسش شوهر و بچه هاش یکی از یکی لاشی تر بودن .بعد از ۳ ماه پسر بزرگش از ایران رفت . و چند روز بعدش خواهرشون آمد پرس و جو کردیم که خواهرشون طلاق گرفته پدرم کمی جرو بحث کرد و بابای اونا که خدا بیامرز معتاد هم بود گفت دخترم و نمیتونم راهش ندم و بالاخره موند . من اون زمان رو پشت بوم کفتر داشتم و دوتا اتاق هم پدرم بالا درست کرده بود برای من که مثلا درس بخونم … ضمن اینکه کشتی کار میکردم و بدنم تقریبا ورزیده بود … اولین برخورد من با نرگس …من دم در با شلوارک و یه تی شرت راحتی با دوستم داشتم صحبت میکردم و بعد خداحافظی امدم تو خونه که حس کردم کسی داره نگاهم میکنه و یه صدای تق امد نگاه کردم اطراف رو چیزی نبود که طبق عادت کفتر بازها بالا رو نگاه کردم که دیدم نرگس لب بالکن تکیه کرده به نرده بالکن یه تیشرت خوش رنگ سبز و یه دامن نازک کرم و گلدار تنش بود که دامنش با کمترین نسیم از هم باز شد و صحنه قشنگی از پاهای سفید و قشنگ نرگس رو به نمایش گذاشت حیرون اون لحظه بودم که با لبخند و دست تکون دادن با من سلام و علیک کرد و منم دستی تکون دادم و رفتم . این شده بود عادت هردومون . کم کم به حرف زدن هم رسیدیم . اون صحنه های قشنگ دائم دیده میشد ومن بدجور زوم کرده بودم بهش …یک روز که فکر کنم روز عزاداری چیزی بود مادرش حاج خانم رفته بود جلسه روضه باباش و پسر کوچیکه هم انگار رفته بودن احمد آباد مستوفی خونه عموش … پدرو مادر من هم چند روز بود رفته بودن مشهد دعوت پسر داییم بودن … من کلید و انداختم و درو باز کردم … دیدم نرگس از بالای بالکن یه کاغذ مچاله کرد و انداخت جلو پام . برداشتم دیدم نوشته برو بالای پشت بوم اتاق خودت من میام کار دارم باهات یه کتاب میخوام ازت بگیرم اگه داری و من با اشاره سر اوکی کردم پایین خونه نرفتم یکسره رفتم بالا و تو اتاق لباسامو عوض کنم تا شلوارکم رو آمدم بکشم بالا که دیدم نرگس جلو در ایستاده و من با شورت و شلوارک که نصفه بالا کشیدم داره کیر منو نگاه میکنه . یه لحظه سریع کشیدم بالا ولی بالا تنم لخت بود که گفت امیر خان راحت باش من میخواستم تو کتاباتون یه کتاب پیدا کنم اگه اجازه بدین … گفتم خواهش میکنم …نرگس یه چادر سفید گلدار سرش بود که چون خوب بلد نبود چادرهی از سرش میفتاد یه تاپ بالی ناف و یه دامن کوتاه تنش بود … من مات و مبهوت سینه و بدن سفید و قشنگش بودم . و بهش گفتم میخوای من برم بیرون تو راحت چادرتو برداری بگردی که گفت نه میگردم شاید سوالی داشته باشم بپرسم ازت کتابخونم بزرگ بود و کتاب زیاد داشت . . من با این حرفش گفتم خوب چادر جلو کارتو میگیره میخوای برش دار که دیدم گفت اره بهتره وای که چادر افتاد و بدن ناز و سفید رونهای بلوریش کیرمو شق کرد . اطراف بیرون رو از پنجره نگاه کردم دیدم در بالا هم خودش بسته … یواش رفتم سمتش و بغلش نشستم و گفتم نرگس چه کتابی لازم داری و تو چشام نگاه کرد نگاهی همراه با خواهش یا التماس تا امد حرف بزنه دستمو بردم بغل گوشش و موهاشو یه لب خیلی خوشگل گرفتم ازش وقتی لبمو برداشتم هنوز چشماش بسته بود و نفسش تند شده بود چشماشو باز کرد چقدر خوب بود من دوباره لبو گرفتم و کمی عمیق تر و همراهش دستمو رو بردم رو سینه هاش خیلی شهوتی شده بود یه لرزش خاصی داشت . دستم رو دور گردنش حلقه کردم و دوباره لبشو گرفتم و با همون حالت خوابوندمش … پرسیدم حاج خانم و بابا نمیان گفت شب میان حالا نه من خودمو زدم به مریضی . نرفتم باهاشون ومنم زیر گلوشو لیسیدم تاپشو دراوردم وای سینه هاش مثل بلور بود خوردمش و با ولع خیلی وقت بود سکس نداشتم …چنان سینه هاشو خوردم که گفت یواش امیر دردم گرفت .اونم البته قبل طلاق و بعدشم نداشته بود خیلی داغ بود و رفتم پایین و دامن و شورتش رو با هم درآوردم . و نگم بهتون تو عمرم کوس به این تمیزی و سفیدی و داغ ندیده بودم خوردمش داشت میمرد کوسشو میداد بالا و جیغ ریزی میزد سرمو فشار میداد بلند میگفت امیر دیوونم کردی ولم کن بسه … من ادامه میدادم شاید ۳ بار ارضا شد . بیحال شده بود هی قربون صدقه من میرفت و دستشو به کیرم کشیده گرفت تو چشام نگاه کرد و با دستش میمالید گفت خودشو میخوام . خیلی هم میخوام امیر … رفتم روش و کیرمو خودش اول مالید تو کوسش بعد گذاشت دمش و من فشارش دا دم . سرش رفت تو ولی باقیش سفت بود فشار دادم به سختی میرفت تو ناله میزد آخ .خ خ.میگفت چقدر گنده اس کلفته مردم پاره شد کوسم . با فشار بیشتر باقی کیرمم رفت تو جیغ زد و با ناخن هاش پشتم رو چنگ زد و هردفه تلمبه میزدم بیشتر چنگ میزد انقدر حشری شده بود بازوم رو گاز گرفت گفتم دیوث یواش تر گفت دیوونم کردی . بکن تندتر میخوام درد بکشم زیر کیرت … با حرفاش دیگه نتونستم جلو خودم رو بگیرم و کشیدم بیرون آبمو ریختم روی شکمش و خوابیدم روش کیرم روی کوسش آبم روی شکمش و بدنمون چسبیده بود لبشو بوسیدم به سختی چشماشو باز کرد و گفت ازت ممنونم طعم عشق بازی و سکس رو الان فهمیدم … دوست دارم . منم لبشو دوباره خوردم گفتم برو الان کسی میاد . و پاشد لباس پوشید لبی گرفتم و کونشو کمی مالیدم . و رفت ۲ سال باهم رابطه داشتیم . که راند بعدی رو تو داستان بعدی تعریف میکنم
نوشته: امیر
اخرش کور میشی یکم کمتر بزن در ضمن درمورد مادرت شایعه زیاده …
بحث فحش و نقد و این چیزا شد یه چند تا فحش بهت بدم به دو دلیل اول اینکه مطلقه جنده نیست دوم اینکه این حس من چوسم و از خودت دور کن …
دومرتبه خودت رو با خط کش اندازه بگیر چند سانتی، همه شدن 178
دوما چون مغز خودت مجلوق تشریف داره دلیلی نمیشه همه رو به این چشم ببینی، بخاطر بی ارزش بودن خودت بقیه داستان… نخوندم
فک کنم سه بار ارضا شد. آخه دیوث حالا اینجا رو ولش مگه کیرت چقد بزرگ بوده که داشته جر میخورده الحق که جقی هستی
داستان مینویسید تا خونده بشه ؟ ,
یا داستان مینویسید برای یادداشت کردن خاطراتتون.؟
پاراگراف اول خوندم دیگه ادامه ندادم.
..
وقتی میترسی از اینکه داستانت چرت باشه و فوحش بخوری . اصلا ننویس .
همه رو با خودت مقایسه نکن. انقدر دستت توی شورتت بوده مغزت ازبین رفته. گوه بقیه رو نخور و جقتو بزن
اصل داستان:
مستاجر با دو پسرش میاد و اجاره میکنه، کون پنبه و تاقچهای پسر صاحبخونه رو که میبینه، زنگ میزنه و چهار پسر دیگهش هم میان.
صاحبخونه بحث میکنه که پسرم تحمل هفتنفر رو نداره، ولی با وعدهی ماهی یه کفتر از احمدآباد مستوفی، راضیش میکنن و هر روز به نوبت توی اتاق بالایی، کنار کفتراش گشادش میکنن.
تمام گنبد و گلدستههای تمام مسجدای ایران حوالهت بادا ابله گشاد الدنگ متوهّم خالیبند!!
چرندیات یه مجلوق کوس ندیده بدبخت که لیاقت فحش نداره کونی
یعنی کیرم دهنت با این داستان نوشتنت. جقی که خودتی . من تو این سایت کسچرخ میزنم که یکی را تور کنم. این از این . کاری یا داستان تخمیتو راست و دروغش ندارم. بعدشم آخه الدنگ کدوم کفتربازی را دیدی که کتابخونه بزرگی داشته باشه
جالبه همه ورزشکار المپیکی ان ،مردک جقی کون نشور کس ندیده
دمت گرم امیر همون اول گفتی جقی هستی و نیاز به خوندن متنت نشدم بزن ولی کم بزن
حداقل ی دو دقیقه میگاییدیش بعد آبت میومد خداییش بقیه راست میگن جقی هستی من با اینکه ورزش نمیکنم ولی آخرین تایمم یک ساعت و ۲۵ دقیقه بوده نرگسم که بهترین سکسش بوده لابد
همون اول حرفتو دیدم گفتی اگه جقی نیستی این سایت چکارمیکنی بخون حالتوببر!محترم مگه هرکی میادسایت حتماجقی هست؟خیلیاهستن اندازه کافی سکس دارن فقط میان واسه مطالعه.
واینکه اگرداستان خوب باشه فارق ازهرموضوعی کسی مریض نیست فحش بده.خوب نبوده که فحش دادن چون بعضیاتوانایی نقد کردن وایرادگرفتن ندارن فقط اون احساس نارضایتی خودشون روبابدوبیراه گفتن منتقل میکنن.پس بجای توضیحات وتوهین به کل بازدیدکنندگان سایت بدون گفتن بلانسبت بهتره متن خوب اشتراک بزاری تافحش نخوری،البته من شخصا که تاحالافحشی ندادم،ولی حرف جمعی که زدی باعث شدکامنت کنم