سکس متفاوت (۳)

1403/01/15

...قسمت قبل

کسانی که دو قسمت قبل رو خواندن میدونن موضوع چیه ولی باز اشاره میکنم
قرار بر این بود دوست همسرم برای من کاری پیدا کنه که بعداز یک ماه پیشنهاد داد که مادر بزرگم تنها و مریض است و پیش داییم زندگی میکنه اگر من قبول کنم برا مراقبت برم خونه اونها پول خوبی میده و قرار هم همین شد و تقریبا از اولین برخوردی که داشتیم مهران همسرم و اقا امیرعلی دایی دوست همسرم خیلی گرم گرفتن من هم خیلی راحت شروع به کار کردم
طی چند ماهی که خونه اونها رفت و آمد داشتم دوبار با آقا امیر علی سکس کامل داشتم و بعد از رفتنش به ترکیه تمام شدن کار من شاید یک ماهی درگیر حرفی بودم که برام واتس اپ کرده بود
زندگی من و مهران روال عادی خودش رو سپری میکرد و تو این مدت هم سکس های خوبی باهم تجربه کرده بودیم تو پوزیشن ها و حالت های مختلف
چند ماه بعد
ظهر مهران بهم زنگ زد و گفت مادر بزرگ امین دوست مهران فوت کرده یعنی مامان اقا امیر علی من واقعا شوکه شدم خانم خوب و مهربونی بود قرار شد حاضر بشم وبریم برا مجلس ختم بعداز تمام شدن مجلس من بیرون دنبال مهران میگشتم که صدام زد و گفت بیا بریم اقا امیرعلی رو هم ببین . بعد از ملاقات و احوالپرسی و تسلیت -گفت فهیمه جان میتونم فردا بهت زحمت بدم بیایی خونه یکم کار دارم
راستش یکم هول شدم من من کردم با تایید مهران قبول کردم
شب کمی از اتفاقا ت تو ذهنم مثل تصویر رد میشدن
صبح دوش گرفتم به خودم رسیدم با مهران رفتم
وارد خانه شدم استقبال گرمی کرد و گفت بشین برات نسکافه بیارم یکم بعد گفت خونه غریبه نیست ها اینجوری میخوای بشینی دفعه اولت هست اومدی اینجا پاشو پاشو ببینم فکر کنم یه دست از لباست دست نخورده مونده برو بپوش رفتم دیدم بله بلوز شلوار راحتی که خریده بود هنوز هست عوض کردم اومدم بیرون گفتم خب من در خدمتم چیکار کنم از کجا شروع کنم
اومد سمتم و لبش رو گذاشت رو لبم و دستش رو گذاشت رو کصم شروع کرد مالیدن تا به خودم بیام دستش رو کرد داخل و از رو شرت کصم رو فشار داد و گفت وای دختر آماده اومدی ها
راستش یکم حرفش بهم برخورد البته دروغ نگم یکم اب افتاده بود قبلش .
اصلا نذاشت کاری کنم حرکتی کنم کشید سمت مبل حالت داگی شلوار و شرتم رو کشید پایین و شروع کرد کیرش رو به کصم مالیدن و چند بار اروم داخل بیرون کردن کامل فشار داد تو دردم گرفت ولی ادامه داد به عقب جلو کردن باز هم مثل سری های قبل هر وقت بیرون می کشید احساس میکردم ته دلم خالی شده این حس رو با مهران زیاد تجربه نکرده بودم نمیدونم به خاطر پهنی التش بود یا … سریع و تند میکرد و حرف های میگفت که زیاد یادم نیست این بار خیلی زودتر از سری های قبلی ابش اومد و خالی کرد رو کمرم با کاغذی روی میز کمرم رو پاک کرد و بلندم کرد برگشتم سمتش شروع کرد خوردن لبم و همون حالت نصفه تو بغلش نشستیم رو مبل و حرف میزد دلم برات تنگ شده بود دختر خوب و از این حرف های یکم بعد گفت پاشو ببین برات چی اوردم از قبل خریده بودم تا اومدم تهران بهت بدم . خودم رو جمع جور کردم و رفت خرید هاش رو اورد یه ادکلن برای مهران یکی برای من با یه سری لباس راحتی ، گرم صحبت شد ولی من هنوز خودم رو پیدا نکرده بودم و اصلا دوست نداشتم اگر قرار هست اتفاقی بیوفته به این شکل باشه بهم بر خورده بود خیلی دوست داشتم متفاوت باشه
از گیجی و منگی و حرف زدنم خودش فهمید و گفت فهیمه حالت خوبه چرا این مدلی شدی نکنه غریبی میکنی نکنه ناراحت شدی از کارم و خودش میگفت و باز خودش توجیه میکرد جواب میداد
بگذریم یک ساعتی نگذشته بود که بهم گفت بریم بیرون برسونمت خونه راستش از این حرفش خوشحال شدم رفتیم بیرون یک ساعتی بیرون بودیم و رفتیم خونه ما دم در بهش تعارف زدم میایین بالا که گفت بله حتما دوست دارم بیام و خونه تون رو ببینم .
راستش انتظار نداشتم قبول کنه تعجب کردم
رفتیم داخل منم رفتم سراغ آماده سازی چای و شکلات و اقا امیر علی هم قدم میزد و ازخونه تعریف میکرد که خونه آروم و باصفایی هست
یک ربع بعد
بهم خیره شده بود و یهو گفت توی خونه با همین لباسهات میگردی تا اومدم حرف بزنم بلند شد دستم رو گرفت گفت برو برو لباس خونه هات رو بپوش ببینم چطوری میشی
رفتم اتاق خواب داشتم فکر میکردم به مهران چی باید بگم که آقا امیر علی اومد خونه و . . . و اینکه چه لباسی بپوشم که تصمیم گرفتم تیشرت با دامنی که مهران هم خوشش میاد بپوشم
وارد سالن پذیرایی شدم من رو دید کلی ذوق کرد و تعریف رفتم اشپزخونه چایی ریختم و با شکلات اوردم گذاشتم رو میز دستم رو گرفت کشید طرف خودش و نشستم رو پاهاش . شروع کرد حرف زدن و لمس کردن پاهام و شکم و سینه هام و ازم لب گرفت و پاهام رو باز کرد و دست گذاشت رو شرتم یکم معذب بودم چون نتونسته بودم شرتم رو عوض کنم راستش هم استرس داشتم هم خوشم میومد و کصم اب انداخته بود ولی هر طور بود خودم رو جمع کردم و بلند شدم
گفتم چایی سرد میشه خندید یکم از چای خورد و رفت
رفتم دوش گرفتم و به خودم رسیدم .شب به مهران گفتم که آقا امیر من رو رسوند و آمد داخل خونه مهران هم زنگ زد و گفت این بار باید برا شام بیایی و دور هم باشیم
واتس اپ دیدم پیام معذرت فرستاده که کارم درست نبود و واقعا انقدر زیبا و داغ هستی که دست خودم نبود جواب ندادم . دوباره پیام فرستاد که گفتم معذرت باهم کمی حرف زدیم و در مورد عشق بازی می گفت اخر سر من نوشتم براش که شما آقایون نمی گذارید که خانم ها عشق بازی کنند یا اونی که دوست دارند انجام بدن . کلی صحبت کرد من بیشتر میخوندم
چهار روز بعد
تو این چهار روز با مهران سکسی نداشتیم و جالب هم این بود مهران فقط بغلم میکرد-
شب بود اقا امیر علی زنگ زد به مهران که صبح فهیمه خانم میتونه بیاد خونه ما صبح مثل رول قبل دوش گرفتم به خودم رسیدم و رفتم خونه اقا امیرعلی یعنی مهران من رو رسوند
20 دقیقه گذشته بود که من رو برد سمت اتاق خوابش دراز کشیدم رو تخت در یکم صحبت کردیم باهم همزمان گاهی لب میگرفت و بدنم رو لمس کرد
گفت فهیمه میخوام من رو ماساژ بدی لطفا . لباس هاش رو دراورد و فقط شورت تنش بود آروم شروع کردم ماساژ دادن بهم گفت امروز اختیار با تو هست هر کاری دوست داری بکن
وقتی برگشت به پشت خوابید کیرش سفت شده بود و چون شرت اسلیپ هم پاش بود یه جور خاصی به نظر میومد چند بار دستم خورد به کیرش یعنی خودم زدم . رو پاهاش نشسته بودم اروم خودم رو کشیدم جلو طوری که کصم بیوفته رو کیرش چند بار هم زمان با ماساژ ، کصم رو مالیدم به کیرش حس خوبی داشت -بهش گفتم چشمات رو باز نکن شلوارم رو در اوردم و نشستم رو پاهاش رفتم رو کیرش و شروع کردم حرکت کردن با هر بار جلو عقب کردن کیرش میخود به کصم و باسنم و حس عجیبی داشتم یکم ادامه دادم و شرتش رو درآورد کیرش رو گرفتم و اروم شروع کردم خوردنش ولی ادامه ندادم دوباره نشستم روش و شروع کردم تکون خوردن واقعا یه حال خاصی داشتم و خوب ارضا هم شدم از سرعت حرکتم کم کرده بودم که آقا امیر علی از زیر بلوزم دست هاش رو اورد و سینه هام رو گرفتم و فشار داد داشتم دیونه میشدم من رو کشید طرف خودش و بغلم کرد و تو همان حالت شرتم رو در اورد البته از یه پام دوباره برم گردوند رو پاهاش در واقع کیرش و با کمی فشار کامل رفت داخل کصم و شروع کرد تلمبه زدن محکم و محکم داشتم دیونه میشدم دوباره ارضا شدم و اقا امیر علی هم ارضا شد . محکم بغلم کرد و بعد کنارش خوابیدم
یکم سکوت بین ما حاکم بود که بهم گفت فهیمه از چی بیشتر خوشت میاد
گفتم یعنی چی ؟
گفت منظورم فانتزی سکسی هست - چی دوست داری
جواب ندادم
گفت به چی فکر میکنی
گفتم نمیدونم کاری که میکنم اصلا درست هست یا نه
یکم حرف زد و گفت اگه مهران خودش دوست داشته باشه چی ؟
گفتم یعنی چی ؟ شما تو واتس اپ هم برام پیام گذاشته بودی
گفت ببین فهیمه جان هر زن و شوهری فانتزی های دارند هیچ اشکالی هم نداره
مهران هم حتما یه فانتزی های داره اصلا باهاش صحبت کردی ؟
گفتم نه زیاد در مورد چی مثلا
بهم گفت یه بار باهاش صحبت کن ازش بپرس
فهیمه تو خودت چی فانتزی دوست داری
گفتم نمیدونم چی بگم
گفت ببینم لز دوست داری - نه اصلا دوست ندارم
گفت خب دوست داری همزمان با دو نفر باشی ؟
گفتم یعنی چی ؟ گفت ببین فکر کن من و مهران
جواب ندادم گفتم نمیدونم
تاکسی گرفتم رفتم خونه مهران زنگ زده که شام از بیرون میگیرم میخوام امشب عروس دومادی حال کنیم
برام جالب اومد چرا امروز و حرف های اقا امیر علی که به ذهنم رسید
رفتم دوش گرفتم و اماده شدم مهران بیاد
دامن کوتاه تاپ بدون سوتین شورت قرمز
موهام از وسط جدا کردم و بافتم
مهران رسید پیتزا گرفته بود وای چقدر خوشگل شدی رفت حموم زود در اومد
با حوله اومد سمتم داشتم چای میرختم براش نشست جلوم دامن رو داد بالا
و کصم از رو شرت بوس کرد
گفت وای فهیمه دلم کصت رو میخواد کصت خیلی خوردنی هست
از این حرفش تعجب کردم یکی دوبار شده بود اینجوری حرف بزنه
شروع کرد خوردن کصم واقعا حس لذت وجودم رو گرفته بود دست کشید رو کصم البته از رو شرت انگشتش رو بهم نشون داد و گفت وای این چیه چرا انقدر لزج چسبونکی .
گفتم خل نشو اب دهنت گفت باشه الان اب کصت رو هم میارم برد خوابوند رو تخت کنارم دراز کشید شروع کرد حرف زدن
وسط حرفهاش یهو گفتم فانتزی داری ؟
گفت اره خیلی گفتم مثلا گفت میگم بهت
گفتم حالا بگو .گفت خودارضایی کن من ببینم
من من کردم ولی قبول کردم
شروع کردم با خودم ور رفتن نه اینکه نکرده بودم قبلا ولی این سری خجالت می کشیدم پیشش … رفت خیار آورد
گفتم مهران چیکار کنم یعنی گفت هیچی ساک بزن
چشمام رو بستم همزمان که یه دستم رو کصم بود خیار رو هم اروم اروم لیس میزدم اولش جالب نیومد برام ولی کم کم خوشم اومده بود واقعا داشتم ساک میزدم و از رو شرت کصم رو میمالیدم که مهران اومد جلو شرتم رو دراورد و کصم رو خورد و گفت ساک بزن واقعا حس جالب و نو بود برام
گفت بشین و من هم نشستم چند بار با کیرش ضربه زد لبم صورتم و گفت عزیزم بخور و منم براش کم نذاشتم
خیار رو دستش گرفت بود برای هر دوتا ساک میزدم
یکم بعد من رو برگردوند حالت داگی و کیرش رو کرد کصم و محکم ضربه میزد
موهام رو که بافته بودم با دستهاش گرفته بود و می کشید طرف خودش و می گفت آب خیار رو باید بیاری ؟
یکم بعد چند تا تف انداخت رو سوراخ کونم و اروم اروم فشار داد بره تو بعد از یکم عقب جلو کردن و تف زدن کیریش تقریبا داخل کونم بود و کامل حسش میکردم درد و لذت باهم بود
یکی دو دقیقه از پشت کرد و یهو کشید بیرون گفت الان میام
رفت و با یه خیار دیگه اومد یه کاندوم برداشت کشید روش منم فقط نگاه میکردم
رو کمر من رو خوابوند و دوباره کیرش رو کرد سوراخ کونم و شروع کرد عقب جلو کردن
مثل وحشی ها شده بود اون یکی خیار رو داد دستم گفت دو دستی ساک بزن
و یهو خیاری که کاندوم کشیده بود رو دیدم داره میکشه رو کصم که اروم اروم اونم کرد تو
هم جلو هم عقب که بار سوم بود داشتم ارضا کامل میشدم حتی دردم هم اومد وقتی بدنم جمع شد چون هنوز از پشت هم میکرد و خودش هم ارضا شد
و کنارم خوابید و لبم رو خورد
یکم بعد رفتیم حموم دوباره و اونجا هم براش ساک زدم آبش رو ریخت رو سینه هام و صورتم و دوباره ساک زدم
شب موقع دراز کشیدن نفری یه سیگار کشیدیم و بغلم کرد و هم زمان که با گوش و موهام بازی میکرد ازم پرسید چطور بود دوست داشتی ؟
جواب دادم اره راستش بعد نبود
بهم گفت چیه دلت میخواد بازم گفتم نه دیگه نمیخواد
دست کرد زیر شلوارم و شرتم گفت وای کصت که میخواد
بهش گفتم غلط میکنه امروز به حد کافی … یه لحظه موندم هرچی غذا خورده بودم تو دلم هضم شد سریع خواستم جمع کنم دوباره گفتم پر رو میشه
گفت امروز چی چیکار کرده این کس کوچولوی من
سریع گفتم دیوونه بسته دیگه فردا صبح میخوای بری
گفت باشه بابا باشه فردا هم صبح نمیرم دیرتر میرم بوسم کرد و گفت فکر کن این این کارا واقعی باشه چه میشه
هیچی نگفتم و فقط حرف اقا امیر علی اومد تو ذهنم

نوشته: فهیمه


👍 27
👎 0
21401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

978152
2024-04-04 01:49:48 +0330 +0330

یالانچی نین دده سینه لعنت

0 ❤️

978236
2024-04-04 14:22:05 +0330 +0330

چرندیات واقعی یک مجلوقی جلقی کیر ندیده

0 ❤️

978274
2024-04-04 18:52:38 +0330 +0330

با وجود تخیلی بودن ولی بد ننوشتی یه لایک زدم برات.

0 ❤️

978378
2024-04-05 04:40:10 +0330 +0330

عالی بود ادامه بده

0 ❤️