سالار و عمه شهلا

1390/09/27

سلام به همه ی دوستان شهوانی این خاطره ای و که میخوام واستون تعریف کنم واقعیه و امید وارم خوشتون بیاد از خوندنش
من 21 سالمه و یه همه دارم 29 سالشه این عمه ی من بعد از 10 سال زندگی با شوهرش بالاخره طلاق گرفت
من اون اوالا هم که میرفتم خونشون خیلی بهش نگاه میکردم و دید میزدم …
تا این که از شوهرش جدا شد . وقتی شنیدم که عمم طلاق گرفته خیلی خوشحال شدم با خودم گفتم : هر جور شده من باید عمم و باهاش یه حالی بکنم هر جور که شده من باید با این یه سکس داشته باشم . که بعدا به این آرزوم رسیدم
یه روز بعد از ظهر به هوای این که براش یه سی دی آهنگ ببرم به مامانم گفتم من میرم خونه عمه اونم مامانمم هیچی نگفت …
خلاصه رفتم خونشونو زنگ در خونشونو زدم آیفونو که برداشت تا فهمید منم یه خورده تعجب کرد و بعد از یه مکث کوچیکی درو باز کرد ! ( اینم بگم که عمم خودش تنها زندگی میکنه )
بعد دیگه بعد از روبوسی و احوال پرسی رقتم داخل … اون روزی ام که من رفته بودم خونشون یه شلوار مشکی تنگ پوشیده بود با یه بلوز شهوتی سبز موهاشم رنگ شکلاتی کرده بود فقط جون میداد دست بکشی رو موهاش …
من نشسته بودم رو مبل اونم رفت تــو آشپزخونه پیش خودم گفتم : برم الان کارشو تموم کنم ولی یه حسی بهم گفت عجله نکن تا این که چای و میوه برام آورد اومد نشست پیش منو یه دیدم زد محکم رو پام و گفت چطوری دختر باز منم با یه حالت مظلومانه بهش گفتم ای بابا عمه کی به من پا میده ؟! گفت یعنی تو میخوایی بگی هیچ کسو نداری ؟ گفتم دارم ولی چه فایده ! گفت منظورت چیه ؟ گفتم بابا با هر کس دوست میشم حتی یه بوسم بهم نمیده خلاصه وایسادم خودمو جلوش خار کردن !
گفت اگه مشکلت بوس کردنه بیا منو بوس کن … من دیگه فهمیدم که این عمه ی ما اهل حال . دستم ناخودآگاه انداختم پشت گردنشو یه بوس از لپش گرفتم … بعد یه هو دیدم صدای گوشیش در اومد ! رفت سراغ گوشیش اولش وایساد خندیدن بعد من بهش گفتم چیه عمه واس چی میخندی ؟ گفت هیچی دوستم برام جوک قرستاده دارم به اون میخندم . بهش گفتم خوب واسه منم بخون … . گفت آخه زشته بــی تربیتیه گفتم عیبی نداره بخون حال کنیم
خلاصه جوک و خوندو تو جوکه هم همش کیر و کس و کون نوشته بود من دیگه گفتم امشب باید کار این عممو بسازم
رفت تو آشپزخونه منم که دیگه واقعا داشتم میمردم از زور شهوت دیگه دل و زدم به دریا گفتم هر چی میخواد بشه بشه یا آخرش بهم حال میده یا اینکه به بابام میگیه منم همه چیزو زدم به تخمم …
رفتم تو آشپزخونه دیدم داره برنج خیس میکنه گفتم عمه مهمون داری مگه گفت آره گفتم کیه ؟ گفت تویی دیگه بهش گفتم نه من دیگه مزاحمت نمیشم میرم خونه گفت نه نمیخواد حالا بعد از چند ماه اومدی خونه عمت حالا هم میخوایی بزاری بری !
دیگه ما هم که از خدا خواسته قبول کردیم … زنگ زدم خونه خودمون به مامانم گفتم عمه شهلا منو شام نگه داشته من شب نمیام خونه … خلاصه یه 1 ساعتی گذشتو من تو فکر عمم بودم البته اون داشت واسه شب شام درست میکرد تو آشپزخونه بود منم داشتم ماهواره نگاه میکردم . رفتم پیشش تو آشپزخونه دیدم یه تیکه دولا شده داره کاهو از تو یخچال بر میداره دیگه آمپرم زده بود بالا اومد کاهو هارو بزاره تو ظرف شویی که بشوره من از پشت چسبدم بهش در گوشش گفتم یه لب میدی
اول انگار خجالت کشید گفت دیوونه من عمتماااا گفتم بیخال بابا عمه
بعد دیگه شیر ظرف شویی و بست و وایسادیم از هم لب گرفتن خیلی حرفه ای لب میگرفت . منم هم ازش داشتم لب میگرفتم هم دستمو میمالیدم به کونش اونم لبش تو لب من بود هی اوم اوم میکرد … خلاصه یه 5 دقیقه ای چشمامونو بسته بودیم و از هم لب میگرفتیم که گفت بسه خسته شدم …
گفتم خوب حالا بریم تو اتاق خواب گفت منظورت چیه ؟! گفتم خودت میدونی منظورم چیه دستشو گرفتمو بردم انداختمش رو تخت اولش گفت دیوونه شو سالار ! در حد لب بسه منم دیگه روانی شده بودم و هیچی حالیم نبود شلوارشو لباسسو سریع در آوردم زیر شلوارش یه شرت میشکی توری بود که هنورم که هنوزه وقتی یاد شرتش می افتم میزنه بالا دیگه شرت و از پاش در آوردم و وایسادم کونشو لیس زدن وایییییییییییییی مادر جنده چی ساخته بود اونم چشماشو بسه بود فقط آه آه میکرد
بعد از اینکه کونشو حسابی لیس زدم رفتم سراخ سینه هاش سینه های توپی داشت برجسته گی سینه هاش داشتن روانیم میکردن سایزشو 80 /85 بود انقدر سینه هاشو خوردم که خودش گفت بسه دیگه سالار برو پایین فهمیدم منظورش اینه برم کسشو بخورم ! منم دیگه رفتم سراغ کسشو وایسادم به خوردن و لیس زدن چوچولشو انقدر خوردم که دیگه آه آهش تبدیل شده بود به جیغ و هی میگفت تورو خدا بکن توش دارم میمیرم دیگه من خودمم داشتم میمردم چشمای 2تامون قرمز شده بود و شهوتی منم کیرمو کردم داخل کسش یه آه نازکی کشید و دیگه منم شروع کردم به تلمبه زدن اونم فقط آه میکشیدو هی میگفت سالار تا ته بکن که میخوام جرم بدی ! منم با این حرفاش بدتر میکردم توش و بیشتر تلمبه میزدم … هی عمم میگفت کسم مال تو فقط فشار بده دیگه منم تا نهایت زورم فشار میدادم و اونم فقط آه میکشید … بهش گفتم حال میده گفت آره خیلی
دیگه واقعا خسته شده بودم بهش گفتم بیا برام ساک بزن اونم با کمال میل قبول کردو وایساد ساک زدن خیلی باحال ساک میزد میخواستم ازش فیلم بگیرم! اما اجازه نداد دیگه منم زیاد گیر ندادم بهش حدودا یه یک ربعی برام ساک زدو احساس کردم داره آبم میاد ولی چیزی بهش نگفتم آبم یه هو ریخت تو دهنشو بعد کیرمو از تو دهنش آورد بیرون وایساد مک زدن آبم
گفت دیوونه چرا زودتر نگفتی داره آبم میاد منم بهش گفتم چون میخواستم بریزه تو دهنت
خلاصه ما این عمرو کردیم اونشب و شامم خوردم خونشونو تا خواستم برم گفت نمیزارم بری !
رفت در اتاق و قفل کرد و گفت تا فردا پیش خودمی تا ساعت 6 صبح اونشب ما با هم حال کردیم هم من ارضا شدم هم اون
دیگه خیلی خوشحال بود انگار منتظر همچین موقعی بود …
بعد از اون روزم باز هم چند بار دیگه باهم سکس کردیم 3.4 باری بردمش بیرون برام تو ماشین ساک زد
7.8 باری هم وقتی خونمون خالی میشد من میکردمش … هنوزم ما باهم سکس میکنیم ولی نه مثل قبل
چون داره میره سر کار دیگه نمیشه هر روز برم خونشون تابلو میشه
خوب اینم از داستان من و عمه خوشگلم
امید وارم که راسته راست کرده باشید
^پـــــــایــــان ^

نوشته: سالار


👍 2
👎 3
136603 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

307151
2011-12-18 23:00:07 +0330 +0330
NA

عمه و مادر و خواهر و برادر و کل فک و فامیلتونو جنده کنین ببینین به کجا میرسین! اینقدر نرمال میگه که انگار عمه خانوم پورن استاره! بی غیرتا! چی بگم بهتون؟

0 ❤️

307152
2011-12-18 23:22:33 +0330 +0330
NA

تخیلات کس مغزانه محض خاک و چوک

0 ❤️

307153
2011-12-18 23:50:15 +0330 +0330
NA

(من 21 سالمه و یه همه دارم 29 سالشه)
کلی خندیدم ایول.

0 ❤️

307154
2011-12-19 00:04:36 +0330 +0330
NA

چطوری میتونید! نمیدونم واقعی بود یا دروغ ولی فکرشم اذیتم میکنه!!! با محارم سکس کردن! دیگه از کل فامیل میترسم!!!
موفق باشی سالار خان…

0 ❤️

307155
2011-12-19 01:44:47 +0330 +0330
NA

حداقل وقتي داستان تخيلي مينويسي ،‌تخيلاتتو يه كم قوي كن كه آدم خوشش بياد ،‌ اين چرت و پرتا چيه نوشتي ؟؟؟

0 ❤️

307156
2011-12-19 01:54:08 +0330 +0330
NA

خوشم میاد همه را میدن بهتونو همه جنده تشریف دارن.انقد خال نبندین دیگه

0 ❤️

307157
2011-12-19 02:16:06 +0330 +0330
NA

خاک برسرت با این نوشتن

0 ❤️

307158
2011-12-19 03:48:14 +0330 +0330
NA

اقای مگنوم اا ببخشید اقای سالار جان شک نکن همه(عمه) جانت جنده تشریف داره.

0 ❤️

307159
2011-12-19 05:38:24 +0330 +0330
NA

سالار کس عمت .سالار کس عمت.سالار کس عمت.

0 ❤️

307160
2011-12-19 07:43:11 +0330 +0330
NA

هدیه خانم
اینها غیرتشون کجا بوده؟
اینها آدم عادی نیستن اینها مامور ن برای اینکه بتونن سکس با محارم تو جامعه جا بندازن
حقوق میگیرن که بیان اینجا بنویسن و اراجیف تحویل جونها بدن
کیرم تا ته تو حلق خودت با ننه وبابای واقعیت که همچین کثافتی تحویل جامعه دادن!!!

0 ❤️

307161
2011-12-19 09:37:54 +0330 +0330
NA

هی تو ارضا شدی هی عمت خیلیم خوشحال شدی …
دمت گرم

0 ❤️

307162
2011-12-19 20:43:41 +0330 +0330
NA

اون كس مغزاي كه دم از غيرت وراست ودروغ داستان ها ميزنن توعنوان سايت نوشته داستان هاي سكسي …كه داستان ميتون شامل حقايق …لطايف…رويا…شرح يه خواب…خيال پردازي و…بشه وانسان در ذات سرشت حيواني داره… ووجه تمايض اون باحيوان عقل هوش وقدرت ادراك …كه شهوت در ميان تمام حيوانات مشترك …از يك انسان تمايضاتش با حيوان در هنگام اوج شهوت برداشته ميشه …وبه اصل خود بر ميگرده با اين توصيف به جلو بريم…ميبينيم ارتباط جنسي با محارم توجيه پذيره …البته من از مخالفين اين نوع ارتباطاتات هستم اما حقايق نميشه انكار كرد…نه غلام …

0 ❤️

307163
2011-12-20 08:08:33 +0330 +0330
NA

کس گوفتی

0 ❤️

307164
2011-12-20 09:59:32 +0330 +0330
NA

حق با نیماست قبولت دارم

0 ❤️

307165
2011-12-20 10:03:34 +0330 +0330
NA

خداوکیلی انقدر سکس بچه ها کم شده که هر کی هر…شعری به ذهنش میرسه میگه
مگه جام به …س کنا میدن که هر کس عشق گفتن این اراجیف داره

0 ❤️

307166
2011-12-20 13:21:56 +0330 +0330
NA

yani khak tu sare babat k be khatere 2daghighe hal
to e harum zadaro pas andakht
khaaak…1

0 ❤️

307167
2011-12-21 12:09:04 +0330 +0330
NA

خیلی بی شرفی برو یه حال به مادرت هم بده واقعاً انسان نیستی

0 ❤️

307168
2011-12-21 16:45:44 +0330 +0330
NA

[( وای بر تو مردیکه احمق فکر میکنی همین بر و بجه ها که در این سایت هستن اینقدر بی غیرتن که با داستان تمام دروغ تو به محارم خود چشم بد داشته باشن کور خوندی همه فحشحا که بهت دادن ضربدر 1000 نوش جان

0 ❤️

307169
2011-12-21 17:12:39 +0330 +0330
NA

8} :? کس خول عمت که خونه خالی داشت چرا صبر میکردی خونتون خالی بشه کس شعر می نویسین یکم روش فکر کن بعد چرت وپرت بنویس

0 ❤️

307170
2012-03-09 19:45:50 +0330 +0330
NA

من فقط یکی دو تا نظر رو خوندم خود داستانت رو هم نخوندم ولی خجالت بکش حالم به هم خورد من خودم برادرزاده دارم . تصورش غیر ممکنه

0 ❤️

307171
2012-11-10 05:31:09 +0330 +0330
NA

عمتو تمام بچه هاي شهواني بكنن تابلو دروغ مينويسي!!!

0 ❤️

526939
2015-12-30 22:10:22 +0330 +0330

کیر تو مخ گنجشکی بشه مرتیکه عقب افتاده جرقی تف تو روهت

0 ❤️

864346
2022-03-17 20:42:27 +0330 +0330

هردو حشری

0 ❤️