شلواری که واسم گرون تموم شد

1403/01/08

اتفاقی که کل زندگیم رو عوض کرد
نزدیک شب عید بود مشتری کم نبود ولی هیچ کدوم خریدار نبودن چون یا قیمت ها به نظرشون بالا بود و توان خریدشو نداشتن بعضی ها نمی پسندیدن بعضی ها هم قصد خرید نداشتن الکی قیمت میپرسیدن
بهرحال روزها داشت می‌گذشت اون شب خاطره ما از یک فروش چند ماه پیش شروع میشد
یک آقایی به همراه پسرش اومدن مغازه چند وقت پیش از مغازمون یک کت تک خریده بودن و برای اون کت دنبال پیراهن و شلوار مناسب بودن هرچه شلوار می‌دادیم با اینکه سایز پسرش بود یا ایراد تنگ یا گشاد بودن میگرفتن
نمی‌دونم چی شد یه شلواری که سایزش مطمین بودم درسته دادم پسرش و بازم اعتراض اینکه تنگه و تن پسرم نمیشه و داره اذیت میشه گفتن از حرصم رفتم اتاق پرو رو باز کردم گفتم بیایین بیرون با دست پشت شلوار رو گرفتم و گفتم این کجاش تنگه دست من کامل می‌ره داخلش و دستمو داخل شلوار کردم خیلی گرم بود توش و چشمتون روز بد نبینه دیدم یه شورت خیلی نرم پوشیده و دستم از روی کش شورت رد شد و به کون پسره خورد و خیلی عادی برخورد کرد نمی‌دونم چرا شیطون رفت توی جلدم و دستمو دور تا دور شلوار از زیر شورت بردم و کل بدن پسررو لمس کردم گشادی شلوار رو نشونش دادم و همزمان با انگشتم با کیرش لمس کردم واقعا حالم اصلا جای خودش نبود داشتم دیونه میشدم یه دودول خیلی کوچیک داشت شلوار رو در آوردم و بازم چند تا شلوار پوشید که عمدا شلوار های گشاد میدادم و دستمو داخل شورتش میکردم و پسره هیچ اعتراضی از این بابت نمی‌کرد و پدرش هم داشت نگاه میکرد اونقدر کارمو عادی انجام میدادم که پدرش اصلا شک نکنه ولی پسره متوجه شده بود چون راست کرده بود ولی بازم راست شدش خیلی کوچیک بود ولی واقعا حالم خوب بودچون حس میکردم پسره خوشش اومده و اونم داره کمک می‌کنه تعداد دفعات این کار بره بالا
آخر سر پدرش گفت همون شلواری که سایزش بود رو برامون بیارین و من رفتم شلوار رو آوردم و پسرش پوشید پدرش نشست روی مبلی که بیرون پرو بود نشست و لم دادم منم از پشت دستمو کردم پشت کونش و لمس کردم بردم پایین و انگشتمو کردم توی سوراخ کون پسره دیدم اعتراض نمیکنه که هیچ خیلی هم خوشش اومده بهش یه چشمک زدم دیدم سرخ شد و خجالت کشید تعجب کردم این همه انگولکش کرده بودم سرخ نشده بود از چشمک من خجالت کشید و خجالت زده شد در هر حال بعد حساب کتاب دیدم نتونستم کاری از این انگشت بیشتر انجام بدم تنها چیزی که به ذهنم رسید اول سن آقا پسر رو پرسیدم گفت من 18 سالم هست و گفتم خیلی هم عالی شما شماره تماستون رو بدین تا توی سیستم ما براتون ثبت بشه و پیامک اجناس جدید بیاد میتونین برین پیج رو چک‌ کنین آقا پسر خوشگلمون شمارشو پیش پدرش داد و پدر عزیزش گفت چی شد شماره گرفتی من بدبخت شدم بعد این هر پیامی بیاد مجبوریم بیاییم واسه خرید گذشت تا نزدیک اردیبهشت چند باری عکس مانکن هارو واسش فرستادم و میترسیدم پیام بدم گذشت تا آخر اردیبهشت دیدم توی واتساپ عکس تولدشو گذاشت فهمیدم تولدش هست پیام تبریک نوشتم و تولدشو تبریک گفتم و بعدشم گفتم به مناسبت تولدش می‌تونه بیاد فروشگاه و با تخفیف خرید کنه
گفت خیلی هم عالی فردا صبح با دوستم می‌آییم واسه خرید چقدر تخفیف میدین گفتم برای خودتون پنجاه ولی دوستتون نهایتا بیست درصد یه دفعه حرفی‌زد که کل دلم لرزید گفت اگه دوستمو ببینین می‌دونم بهش صد درصد تخفیف هم میدین گفتم خیلی عالی شما با دوستتون بیاین اون چیزی که من می‌خوام اکی بشه جفتتون صد در صد تخفیف دارین گفت امروز باید یکم روش کار کنم تا واسه فردا آماده باشم کیرم‌ جوری راست شد که نمی‌تونستم پاشم و توی مغازه حرکت کنم دل توی دلم نبود منتظر فردا بودم هی عکساشو توی تلگرام و واتساپ باز میکردم و نگاه میکردم زیاد خوشگل نبود ولی بدن سفیدی داشت و کونش از حد استاندار واقعا بزرگتر بود و حسنی که داشت رو پاهاش اصلا مو نداشت و در موقع انگشت کردنش متوجه شده بودم کونشم بدون مو هست عالی بود این مورد
قرار بود فردا به این بدن سفید و نرم برسم
دوستش چه شکلی هست اینقدر تعریف کرد
ضد حال نخورم
همه فکری از ذهنم گذشت تا دیدم دیر وقت شده و مغازه رو باید ببندم‌ برم خونه توی راه با دوست دخترم حرف میزدم جوری هیجان داشتم که اونم متوجه شد و گفت حالت نرمال نیست استرس داری الکی عدم فروش فروشگاه و مسائل دیگه رو بهونه کردم و بعد چند دقیقه ای قطع کردم تماس رو شب چند تا فیلم سکس گی سن پایین نگاه کردم حتی دوست داشتم باهاشون جق بزنم ولی چون احساس نود درصدی داشتم که فردا قرارها سکس خوبی با دوتا تین ایجر داشته باشم میخواستم کمرم پر باشه و خالی نباشه حتی بید صبح به خودم می‌پرسیدم واسه چند راند سکس
توی فکرم بود که قراره چطوری بیان کاش نزدیک ظهر بیان بشه تایمی که قرارها نهار برم بمونم مغازه و استفاده کنم از اون تایم صبح با عجله از خواب بیدار شدم دوش گرفتم خودمو شیو کردم آماده شدم برای چندین راند مبارزه اون چه مبارزه ای
رسیدم مغازه و باز کردم هر ثانیه برام یه ساعت می‌گذشت گذشت زمان برام طاقت فرسا بود به شمارش زنگ زدم دیدم خاموشه گفتم صد در صد سر کارم این الکی بهم گفت نمیاد سر کارم ساعت پنج دقیقه به دو بود میخواستم وسایلمو جمع کنم شاگردمم خدافظی کرد و رفت تنها موندم موبایلمو از شارژ در آوردم کیفمو برداشتم بزنم از مغازه بیرون در مغازه باز شد
وای چی می‌دیدم یه پسر که اسمش پسر بود رسماً دختر بود یه کون به بزرگی جنیفر که از جلو با من حرف میزد طاقچه دیده میشد وارد شد پشت بندش عشق منم اومد به وعدش عمل کرده بود اومدن تو گفتم‌ خوش اومدین بفرمایین داخل گفتم داشتم میرفتم خوب که اومدین میلاد اسم پسری بود که مشتری مغازه بود گفت میدونستم ساعت چند میبندین تایمی رو انتخاب کردم که راحت بیایین لباس انتخاب کنیم گفتم خیلی عالی
گفت میتونیم بریم بالا و کت شلوار ها رو ببینیم گفتم‌ بعله بفرمایین بذارین منم در ببندم کسی نیاد مزاحم بشه نتونم خدمت کنم بهتون گفت دقیقا در بستم اون داشتن پله هارو بالا میرفتم دیدم کون دوستش رسماً مثل ژله می‌لرزه و دلم ضعف‌ می‌رفت توی وله ها حتی دو بار میلاد دستشو زد به باسن دوستش خندید رسیدن بالا منم رفتم بالا گفتم چه رنگ کت شلواری می‌خواهین گفت خوب باشه و سکسی گقتم خیلی عالی یه رنگ مغز پسته ای انتخاب کردم دادم بپوشه گفت میتونم همینجا بپوشم نرم پرو گفتم خیلی هم خوب بهتر راحت میبینیم سایزتون هست یا نه پسره خیلی راحت شلوار و تی شرتشو در آورد و با یک شورت سفید خیلی تنگ پوشیده بود که قشنگ تر پوست سفیدشو نشون میداد دلم میخواست بگیرم جرش بدم اول یه پیراهن برای سایز دادم بهش پوشید بعدش شلوار زو خودم پوشوندم عمدا یک‌شایز بزرگتر دادم مثل اون روز که میلاد رو دستمالی کرده بودم دوستشم دست مالی کردم دیدم نه لبخند نه نارضایتی کار رو پیشتر رفتم و تا پشت دستمالی کردم اومدم جلو و خجالت گذاشتم کنار و حین نشون دادن خشتک شلوار دستمو گذاشتم روی کیرش هیچی نگفت با دورویی دستمو بردم داخل و کیرضو گرفتم و شروع کردم به مالش خیلی کوچیک بود با اینکه راست شده بود ولی خیلی کوچیک بود حتی میتونم بگم پنج یا شش سانت بود با دست بازیش دادم خوشش اومد لبخند زد دلم میخواست واسش بخورم ولی نمی‌خواستم پورو بشه اونم دستشو آورد کیر منو بگیره دیدم گفت این بره توم پاره میشم گقتم‌ نترس من جوری می‌کنمت اصلا اذیت نشی گفت نه امروز قرار نیست من بدم امروز میلاد اومده بده گفتم‌ میلاد و تورو امروز راضی میکنم میرین اگه اکی باشه قرار میذارین بعد این حتی دیگه اینجا خیلی سخته شرایط گفت باشه لباساشو در آوردم و زیپ شلوارمو باز کردم دادم دستش بخوره واسم پیش آبم اومده بود از هیجان با زبونش به کیرم زد گفتت داره آبت میاد گفتم آب نیست پیش آب هست بخور گفت بدم میاد گفتم بخور منم سوراخ کونتو میخورم گفت اگه بخوری قول میدم بخورم وتست گفتم تو اومدی پس فیلم بازی نکن بخور کا زیاد داریم زمان کم …

نوشته: اژدهای بی سر


👍 43
👎 12
52901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

977005
2024-03-27 23:28:27 +0330 +0330

کیر خمینی تو کونت با این چرندیاتت پسره نیومده خواست بهت بده 😂😂پیش پدرشم کون پسره رو مالش میدادی 😂😂😂


977014
2024-03-27 23:52:05 +0330 +0330

صد درصد بالای پسره ترتیبتو داده

1 ❤️

977029
2024-03-28 00:25:03 +0330 +0330

کیرم تو نگارشت
حداقل دستتو از تو سوراخ کونت درار کونی اوبنه ای
کیرم دهنت معلم املاء و انشاء ت

3 ❤️

977068
2024-03-28 02:04:43 +0330 +0330

خیلی هیجان داشت موقعیت جالبی بود
بقیه ش چیشد…

2 ❤️

977077
2024-03-28 02:33:21 +0330 +0330

💖💖💖

0 ❤️

977096
2024-03-28 03:44:15 +0330 +0330

حالا واقعیت داستان رو من میگم بهتون

وقتی دستشو زد به کون پسره باباش فهمید و رفت در مغازه رو بست و اومد دوتایی با پسرش کون اقای فروشنده گذاشتن تا دیگه از این غلطا نکنه

4 ❤️

977100
2024-03-28 04:38:02 +0330 +0330
MQ4

Kam kos bego jendeh

1 ❤️

977153
2024-03-28 15:14:56 +0330 +0330

ای بابا پس رسیدی به اصل قضیه ول کردی که

0 ❤️

977175
2024-03-28 19:55:28 +0330 +0330

منو توی انباری میوه فروشی و سوپرمارکت گاییدن ولی تا حالا توی لباس فروشی کونم نذاشتن. دوست دارم اونجا هم جرم بدن

1 ❤️

977178
2024-03-28 20:11:19 +0330 +0330

آبت اومد؟؟

0 ❤️

977183
2024-03-28 21:28:24 +0330 +0330

سوژه خوب بود ولی خیلی زود فینال رو لو داده است

1 ❤️

977187
2024-03-28 22:13:04 +0330 +0330

این داستان نوشته اژدهای سه سر بود
نه بی سر 😂😂
لایک

1 ❤️

977206
2024-03-29 00:19:15 +0330 +0330

خدا قسمت ماهم بکنه ازاین تینیجرها

0 ❤️

977254
2024-03-29 04:03:18 +0330 +0330

از کی تا حالا بچه ها کت شلوار میپوشن؟؟حداقل میگفتی شلوار جین و تیشرت تا باور کنیم

0 ❤️

977268
2024-03-29 07:27:04 +0330 +0330

ادامه

0 ❤️

979341
2024-04-11 14:23:11 +0330 +0330

من ایرانی ام و گی ام ، ۲۸ سالمه سنم کمتر میخوره گی واقعی ک بدون مو باشه زیر ۲۷ سال و ترجیحا کم سن زیر ۲۰ سال کسی هست بیاد خصوصی. مخصوصا اگر اهل افغانستان باشه و ساکن شیراز. اولویت با کساییه که لاغر و بدون مو باشن

0 ❤️