سکس من و خاله جونم

1394/03/27

سلام اسمم محسنه 17 سالمه. این داستانی که میخوام براتون بگم داستان منو خالمه. خالم 30 سالشه بیوه س تقریبا 2 سال میشه که شوهرش توییه صحنه رانندگی فوت کرده. قبل از اینکه شوهرش بمیره من خیلی تو کفش بودم ولی نمیتونستم باهاش حال کنم فقط میرفتم توی حموم به یادش جلق میزدم. وقتی که شوهر خالم مرد یه چند شبی رفتم با پسر خالم پیشش خابیدم که اسمش سجاده توی خونه نشسته بودیم که منو پسر خالم رفیتم حموم کون نیستولی بچه خوشگله من زود تر اومدم بیرون که بعد از چند دقیقه سجاد بهم گفت که محسن حوله رو به مامانم بگو بیاره نمیدونستم خالم کجاس صداش زدم جواب نداد رفتم توی اتاقش که خودم حوله رو بردارم برای سجاد ببرم تا درو باز کردم یهو چشمام گرد شد باورم نمیشدخالم داشت لباساشو عوض میکرد سینه هاشو دیدم وای خدا چه سینه های بزرگ و سفیدی داشت چشمام داشت از حلقه درمیومد خالم به محض اینکه منو دید جیغ کشیدمنم درو زود بستم ولی داشتم از ذوق اینکه سینه هاشو دیدم بال درمیاوردم به خالم گفتم سجاد حوله میخاد یه حوله بدین ببرم براش وقتی حوله رو اورد درو یکم باز کرد از کناز در یه جوری بهم داد که هیچ جاش دیده نشه گرفتمو برا پسر خالم بردم. بعدش پسر خالم که از حموم اومد بیرون رفتیم که ناهار بخوریم از خجالت روم نمیشد نگاش کنم. ناهارو خوردیم رفتیم بخابیم نمیدونم یه یک ساعتی گذشت که خواب بودم بیدار شدم تشنم بود پسر خالم هنوز خواب بود رفتم که آب بخورم خالم توی آشپز خونه بود سرم پایین بود گفت چی میخای گفتم آب میگه چرا سرت پایینه گفتم ببخشید که سرزده اومدم توی اتاقتون گفت اشکال نداره ولی دوباره خواستی بری جایی اول در بزن گفت حالا سرتو بگیر بالا بخشیدمت اب خوردم رفتم پسر خالمو بیدار کردم و رفتیم با هم بیرون بعدشم من رفتم خونه پسر خالمم رفت خونه خودشون بعد او قضیه یه چند باری به یاد سینه های خاله جونم جلق زدم. یه دو ماهی از اون قضیه گذشته بود پسر خالم از طرف بسیج مدرسه شون دو روزه رفته بودن مشهد مامانم گفت برو پیش خالت که تنها نباشه منم که از خدا خاسته با کله رفتم خونش. شب شد خالم رفت بود حموم رفتم تو اتاقش در کمدشو بازکردم شرتشو برداشتم یکم نیگاش کردم کیر بزرگ شده بود کیرمو میمالومندم به شرتش. ترسیدم که بیاد شرتو گذاشتم و خاستم برم که دیدم لپ تابش بازه رفتم موسشو تکون دادم یه فیلم پایین بود پلی کردم دیدم فیلم سکسه صدای دراومد خالم از حموم اومد بیرون سریع از اتاق رفتم بیرون تازه یادم اومد فیلمو پایین ننداختم خالم رفت تو اتاق و درو بست هر لحظه منتظر این بودم که با عصبانیت بیاد بیرون ولی یه مدت گذشت نیومد بیرون تعجب کردم رفتم از توی سوراخ در نگاه کردم دیدم خالم لباساشو تنش نکرده و جلوی لپ تاب نشت داره فیلمو میبینه وای خدا نمیدونستم چیکارکنم هم از ترس زرد شده بودم هم حشری خالم از روی صندلی بلند شد کونشو دیدم واااااااااااااااااااای خدا باورم نمیشه رفت روی تخت دراز کشید پاهاشو باز کرد عجب کسی داشت بدون حتی یه دونه مو داشتم نیگا میکردم با یه دستم کیرمو میمالوندم یه چند دقیقه ای گذشت دیدم داره کمکم صدای اه اهش بلندشد ابش اومد ازروی تخت بلند شد من چشاممو بستم مو همونجورکیرمو فشارمیدادم ابم اومدبدم شل شد که یهو درو باز کرد زل زده بود به من نمیدونستم باید چیکارکنم هر دوتامون خشکمون زده بود گفت تو اینجا چیکارمیکنی;؟ ازکی اینجایی؟ نمیتونستم هیچی بگم زبونم از ترس گرفته بود خالمم که فهمیده بود که موقع خود ارضایی دیدمش رنگش پریده بود که تلفن زنگ خورد خالم رفت تو اتاق تا تلفنو برداره بلند شدم رفتم روی مبل نشستم تلفنش زیاد طول نکشید حوله رو پوشیده بود و اومد کنارم روی مبل نشست بازم سرم پایین بود گفت سجاد بود سلام رسوند گفت الان حرمیم بعدش خالم دستشو گذاشت روی شونمو لپمو بوس کرد اون دستشم گذاشت رو پام صورتمو برگردوند به سمت خودش و لبمو میخورد من ماتم زده بود دستشو کم کم به کیرم نزدیک کرد دستش رفت رو کیرم دستشو تکون میداد منم کم کم روم باز شدو دسمتو گذاشتم از زیر حوله بردم رو سینش و دست دیگمم رو کسش یکم همو مالوندیم بلند شد گفت بیا بریم تو اتاق توی راه حولشو در اورد و رفت روی تخت دراز کشید وایستادم نگاش کردم گفت تو نمیخای لباساتو در بیاری؟ لباسامو در اوردم رفتم کنارش دراز کشیدم خودشو کشید پایین و شروع کرد به خوردن کیرم وای چه حالی میداد کیرم داشت میترکید بعد اینکه یکم ساک زد کنارم دراز کشید گفت حالا نوبت توئه منم رفتم سراغ کسش اول شروع کردم به مالوندن بعد با نوک زبونم با لاله کسش بازی میکردم دیگه صداش در اومده بود داشت اه اه میکرد از شدت حال داشت میلرزید و خودشومیمالوند گفت بسه منو بکن کیرمو خیس کردمو گذاشتم روی کسش یکم روش مالوندم یک دفعه فرو کردم وای چقد داغ بود یه اه بلند کشید شروع کردم به تلمبه زدن کم کم سرعتمو بیشتر کردم کسش خیلی گشاد بود گفتم میشه یکم از کون بکنمت خاله گفت درد داره تا حالا محمد(همون شوهرش) منو ازکون نکرده میشه من برای اولین بار از کون بکنمت گفت فقط یواش گفتم چشم خاله جان گفتم برگرد یه بالشت گذاشتم زیر شکمش سوراخ کونشوخیس کردم با انگشتم یکم راه کیرمو بازکردم و خیسش کردم گذاشتم دم سوراخش یواش سرکیرمو بردم تو خودشو تکون میداد گفت درد داره گفتم واستا یکم بره جا باز میکنه بد حال میکنی بد یه دفعه کردم تو یه جیغ کشید خاست از زیرم در بره گرفتمش گفتم واستا یکم جلو عقب کردم گشاد شد کم کم داشت یکم از درداش کم میشد دیگه انگار درد نداشت یکم سرعتمو بردم بالا گفت یواشتر درد داره محسن همینطور تلمبه زدم دردش به حال تبدیل شده بود داشت ابم میومد گفت بریز تو کونم منم ریختم توکونش وقتی اومد بی حال شدم کنارش درازکشیدم اومد کیرمو خورد بعد اینکه حال جفتمون جا اومد با هم رفتیم حموم انجا هم برام ساک زد ابمو ریختم رو سینش همدیگرو شستیمو رفتیم توی بغل هم خابیدیم صبحم رفتم خونه. الان چهار ماهه از اون قضیه میگذره ولی هنوز قسمت نشده دوباره بکنمش ولی هر بار که میرم حموم به یادش جلق میزنم امیدوارم از داستانم خوشتون اومده باشه اگه خوشتون اومد نظر بدین تا داستان های دیگه رو هم براتون بذارم…

نوشته: محسن


👍 1
👎 0
180796 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

464485
2015-06-17 05:40:47 +0430 +0430
NA

تا جایی که بی هوا رفتی تو اطاق خالت واونم جیغ زدامکان واقعیت بودنش هست ولی الباقیش تخیلات ذهن مجلوق ته حروم زاده اخه مجبورت کردن کس شعر بنویسی حروم لقمه

0 ❤️

464487
2015-06-17 06:12:30 +0430 +0430
NA

ادرس خالتو بده میخوام صحت و سقم این داستانتو ازش بپرسم

0 ❤️

464488
2015-06-17 06:13:07 +0430 +0430

به جان خودم خییییییلی تخمی نوشتی.تا طرفای لپ تاپه خوندم دیگه حالم داشت بهم میخورد از این طرز نگارش و توهمات مسخرت

0 ❤️

464489
2015-06-17 09:20:18 +0430 +0430
NA

***کوسمیخ صحنه رانندگی نه صانحه رانندگیخواهرجنده کوس موتور

0 ❤️

464490
2015-06-17 11:20:32 +0430 +0430
NA

چون تو میگی باشه اما یه سوال چطو از قفل در نیگا کردی اونم این همه صحنه های هیجان انگیز رو

1 ❤️

464491
2015-06-17 23:20:29 +0430 +0430

خاله 30 ساله … خودت و احیاناً پسر خاله 17 ساله … 1 سال تقریباً طول دوران حاملگی … نتیجه : 12=1-17-30
نوع حاملگی : تجاوز در 12 سالگی dirol biggrin

1 ❤️

464492
2015-06-18 05:03:57 +0430 +0430

قفل در بودش یا گاراژ غدیر ژانگوله یا سوراخ کونت که اینقدر گشاد بود

0 ❤️

464493
2015-06-18 17:02:07 +0430 +0430
NA

خالت اینقده کوس خارمان داشته که در سن 12 سالگی دادنش بگا و نتیجشم شد سجاد بچه خوشگل! :|
لابد مادرتم 31-32 سالش باید باشه! . . . ;)

0 ❤️

464494
2015-06-18 17:42:44 +0430 +0430
NA

جق نزن مغزت متلاشى ميشه dash1

0 ❤️

464495
2015-06-18 20:58:16 +0430 +0430
NA

اینا همش عواقب جق زدنه
انقدر تزن کمرت رگ ب رگ میشه sorry2

0 ❤️

464498
2015-06-26 04:24:54 +0430 +0430
NA

داستان خوبی بود فقط یکم دروغی بود

0 ❤️