شما هم از خاطرات زنگ ورزش بگید دوستان
بوس بهتون
چقدر همکلاسیای خوشگلمو دستمالی کردم من…
به بهونه ماساژ یکی از همکلاسیامو خیلی مالیدم…
ی بار موقع ماساژ سیخ کردم حشرم زد بالا کیرمو مالیدم بهش…
فهمید دیگه نزاشت ماساژش بدم.
من خاطره که زیاد نداشتم…
فقط یه بار یادمه یکی از همکلاسیام رو پاهام نظر داشت…
آخه همیشه جورابای رنگی و فانتزی میپوشم😂😁
بعد زنگ ورزش هی فس میداد تا دید بزنه😂
ولی من خودم اوکی بودم با اینکه منتظر میموندن که من لباسامو عوض کنم تا دید بزنن
تحمل اینو نداشتم که لباس زیرمو بردارن
۲ بار مجبور شدم بدون شورت برگردم خونه
دیگه خودتون تصور کنید که من با شلواری که زیرش هیچی پام نیستش و حسابی چسبیده بهم چی گذروندم…
بعدش دیگه واسه زنگهای ورزش به مامانم میگفتم که ۲دست شورت بذاره توی کیفم
که اگر شورتی که پام بوده رو بچهها برداشتن
یه شورت دیگه داشته باشم واسه پوشیدن
تا بدون لباس زیر مجبور نشم برگردم!
↩ swimmas
آها
آره خب
خیلی کارها باهاش میکردن فکر کنم!