کار رفتن زنم

1403/01/07

سلام به دوستان
اسم من رضا و همسرم فهیمه است.همسرم یه زن حشری و تنوع طلبیه که این اخلاقش را خیلی دوست دارم.یه مدتی از ازدواجمون گذشته بود که می‌گفت خونه حوصلم سر می‌ره میخوام برم یه کلاسی اسم بنویسم و برم یه چیزی یاد بگیرم.رفت و یه دو ماهی بعد گفت فایده ندارد میخوام برم کلاس ورزشی و یه مدتی بعد اونم ول کرد.ولی با رفتن سراین کلاس ها تیپش خیلی خوب شد.چادر را کنار گذاشت و مانتویی شد.میگفت دوستام سر کلاس همه مانتو می‌پوشن.بعد یه مدتی گفت میخوام برم سرکار که هم کمک به تو بشه و هم حوصلم سر نره تنهایی خونه.منم آدم گیری نیستم قبول کردم.یه جا یه کار منشی پیدا کرد و باهم رفتیم برای گزینش.یه شرکت کوچیک بود که یه دختر و دوتا پسر به همراه مدیرشون مشغول بودند.کارای گزینش شد و زنم قرار شد از هفته بعد بره سرکار.مدیر که یه پسر جوون بود معلوم بود از این هیز و خانم بازهاست.چند روز بعد زنم کارش شروع شد و صبح باهم می‌رفتیم و عصر یک ساعت دیرتر از من میومد خونه.هنوز بیست روز از استخدامش نگذشته بود که گفت میخوام برم خرید لباس.گفتم تازگی لباس خریدی چه عجله ای داری که گفت میخوام با حقوق خودم بخرم.گفتم مگه حقوق بهت دادن که گفت پاداش دادن اونم سه میلیون بخاطر حسن انجام کار.خیلی برام عجیب بود یه پایه حقوق بهش پاداش دادن تو مدت بیست روز.درهرصورت برام خوب بود.یه شب گفت فردا نمیرم کار میخوام برم خرید و آرایشگاه.گفتم مرخصی الکی نگیر که گفت مرخصی نگرفتم مدیرمون گفت جز ساعت کاری حساب میکنم برو به خودت برس.حدسم درست بود مدیرشون مخ زنما زده بود یا میخواست بزنه ولی من ته دلم خوشحال شدم و احساس خوبی بهم دست داد.عصر که از کار آمدم دیدم فهیمه هنوز نیومده.زنگ زدم گفت تازه خریدم تموم شد دارم میام خونه.خیلی دلم میخواست ببینم زنم چی خریده.همیشه دوست داشتم لباس باز بپوشه ولی بهش نگفته بودم.تو تراس داشتم سیگار می‌کشیدم که صدای توقف ماشین جلوی خونمون آمد و بعدش صدای زنم که با خنده داشت خداحافظی میکرد.نگاه کردم دیدم فهیمه از صندلی جلو کنار مدیرشون پیاده شدو از صندلی عقب چند تانایلون برداشت و با رئسش دست داد و آمد سمت خونمون که سریع خودما عقب کشیدم که نبینه منا.رفتم جلو TV خودما مشغول کردم که درا باز کرد آمد داخل.سلام و احوال پرسی کرد و رفت لباساشا عوض کنه.من از فکر اینکه زنم به سلیقه مدیرش لباس خریده و جلوی اون لخت شده پرو کرده راست کرده بودم.خیلی حس خوبی داشتم و داشتم لذت می‌بردم که به فهیمه گفتم لباس جدیدا را بپوش ببینم چی خریدی که گفت بزار برم دوش بگیرم و برم پیش زهرا آرایشگاه بعد شب شام مهمون من بریم بیرون تا بپوشم ببینی.گفتم تو که از زهرا بد میگفتی چیشده میخوای بری پیشش.
گفت من چیزی ازش ندیدم فقط شنیدم بعدشم نمیرم باهاش دوست بشم فقط میرم آرایشگاهش.بهم گفت منا میرسونی از خرید بامترو آمدم خسته ام.که دوباره از مخفیکاریش راست کردم.اماده شدم و رسوندمش سالن زهرا.زهرا دختر یکی از فامیلامون بود که تیپش فوق العاده سکسی بود و همه میگفتن خرابه ولی من آرزوم بود زنم تیپ و لباسای اونا داشته باشه.فکر اینکه زنم با مدیرش سکس می‌کنه حشریم میکرد‌.رسیدم خونه رفتم دوش بگیرم که زیر آب تصور اینکه مدیرش داره تو کوص و کون زنم تلمبه میزنی خیلی حشریم کرد که تا دست زدم به کیرم آبم پاشید رو زمین که یکی از بهترین ارضاع شدنای زندگیم بود.امدم و آماده شدم که برم دنبال فهیمه.رسیدم دم در سالن که فهیمه با زهرا آمدن پایین.تا زهرا را دیدم راست کردم و گفتم خوش به حال دوست پسراش عجب شاکوصی را میکنن.یه ساپورت مشکی تنگ و نازک که فاقش رفته بود لای چاک کوصش و یه وجب از قلم پاش لخت بود و تاپ بالا ناف که نصف سینه هاشو بیرون بود با یه مانتو که نمیشد گفت یه پیرهن دکمه ای مردونه که نصف کونش بیرون بودو جلوشم باز.نگاهم فقط به چاک کوصش بود.امدن جلو سلام و احوالپرسی که فهیمه گفت اسنپ گیر نیومد برای زهرا جون.ببریم برسونیمش.منم از خدا خواسته گفتم پس بیایید بالا.زهرا صندلی عقب وسط کار که نشست لای پاش معلوم بود و تا دم خونشون من از آینه نگام به کوصش بود.رسیدیم دم خونشون که داشتن خداحافظی میکردن فهیم گفت زهرا جون من پس فردا میام تا ناخن بکارم.زهرا که رفت تازه فهیمه را دیدم چیکار کرده با خودش.یه جیگر نازی شده بود با آرایش و موهای بلوندش.گفتم چه ناز شدی خوشگل خانم گفت تازه کجاشا دیدی نوبت کاشت ناخن گرفتم و لباساما بپوشم باید ببینی.گفتم یعنی میشی مثل زهرا؟دیدم فهیمه اخم کرد و گفت زهرا لباساش تحریک کنندست وگرنه خودش خیلی خوشگل نیست.منم زدم تو برجکش گفتم حسودی نکن یعنی تو مثل زهرا لباس بپوشی مثل اون جذاب میشی.فهیمه گفت میزاری مثل زهرا تیپ باز و سکسی بزنم و بیام بیرون.گفتم اگه مثل زهرا خوشگل بشی چراکه نه.فهیم اعصابش خرد شده بود گفت خودت گفتی مثل زهرا لباس بپوشما منم که شهوت دیوونم کرده بود گفتم سکسی ترم بپوشی کاری ندارم از خدامه زنم سکسی برگرده.اونم با لج گفت ببینم و تعریف کنیم.رسیدم در خونه فهیم رفت بالا لباس عوض کنه منم پیاده شدم سیگار بکشم که یه همسایه ها آمد و مشغول حرف زدن شدیم که ده دقیقه بعد دیدم یه شاکوص داره میاد سمتمون که همسایمون گفت جون نداشتیم این جنده خانوما تو محل.وقتی آمد جلو درجا راست کردم چی می‌دیدم فهیمه بود با تیپ جدیدش همسایمون که سریع گفت خداحافظ و رفت.یه کتون سفید و نازک و تنگ و کوتاه با یه بافت که یه وجب از نافش و شکمش معلوم بود و یه مانتو جلو باز کوتاه که خط کونشم نپوشونده بود.رسید بهم گفتم جون چی شدی.گفت از فردا ببین که مثل زهرا میشم.امد که سوار بشه گفتم حیف این کوص و کون نیست که مردم نبینند بیا پیاده بریم.راه افتادیم تو خیابون همه نگاهشون به تیپ سکسی زنم بود و منم از جنده شدن زنم لذت می‌بردم.رفتیم یه رستوران که شام بخوریم زنم یه کاری کرد که همه نگاهش کردن.وقتی خواست بشینه مانتوشا درآورد و نشست.کمر و نافش از سفیدی برق میزد.
بعد شام بهش گفتم بریم خونه که کارت دارم.گفت میخوام لباس بخرم بازم گفتم امشب نمیشه دارم دیوونه میشم.تا رسیدیم خونه بغلش کردم و لباساش را درآوردم از تنش و شروع کردم به لیسیدن بدنش.حس عجیبی داشتم.شهوت از خود بیخودم کرده بود.برای اولین بار از فانتزیام گفتم اونم با تعجب نگاهم میکرد و سست شد.وقتی انگشتما کردم تو کوسش گفتم چند بار مدیرت این کوصا کرده.اخم کرد که سریع گفتم دوست داشتی الان مدیرتم اینجا بود تا دوتایی میکردیم.گفتم چندتا دوست پسر داری.چندتاشون کردنت.گفت خجالت بکش که گفتم فهیمه من از خدامه تو دوست پسر داشته باشی من از خدامه زنم زیر دوتا کیر کلفت بخوابه من از خدامه مثل زهرا لباس بپوشی و کارای اونا بکنی.گفتم عصری وقتی از ماشین رئیست پیاده شدی و بهش دست دادی کیف کردم که رنگش پرید گفتم بخدا خوشحال شدم از اینکه باهاش دوست شدی.نگاهم کرد و گفت جون فهیمه راست میگی؟گفتم اره جنده خانم.
اره شاه کوص اره عشقم.وقتی باور کرد اونم شروع کرد به گفتن که هرروز مدیر باهاش سکس می‌کنه.گفت با دوست پسرش احمد سکس می‌کنه.پرسیدم کدوم احمد ؟گفت احمد رفیقت که آوردی سالن کمک کنه شیشه بندازی.تا شنیدم آبم اومد و بی حال شدم ولی فهیم از شدت شهوت به خودش می پیچید.حالم که سرجاش آمد گفتم میخوای زنگ بزنم احمد بیاد بکنتت اونم از شهوت می‌گفت اره کیر احمدا میخوام.گفتم پاشو لباس عوض کن تا زنگ بزنم.زنگ زدم احمد گفتم کجایی که گفت مغازه را بستم دارم میرم خونه.گفتم یه سری میای خونه ما کارت دارم.گفت باشه ۵ دقیقه دیگه بیا پایین که گفتم نه تو بیا بالا.وقتی آیفون را زد درا زدم و به فهیم گفتم تیپ سکسی خفن بزن و بعد چند دقیقه بگو ماساژ چیکارکنم.رفت اتاق لباس عوض کنه که احمد آمد در واحدا زد و باز کردم آمد داخل تارف کردم نشست.گفتم تو واحد مارا از کجا بلدی که رنگش پرید از سوتیش که گرفتم داشت دلیل الکی میوورد که با صدای فهیم که پشتم بود سلام داد برق احمدا گرفت.من نگاه نکردم چی پوشیده ولی احمد سریع راست کرد.گفتم فهیم میوه بیار که دیدم داره میاره.تا دیدمش حق دادم به احمد که راست کنه.یه دامن طوری تا وسط باسنش بدون شرط ویه پیرهن دکمه ای مردونه که دکمه هاش باز بود و کل سینه هاشو بیرون.


چند دقیقه بعد زنم گفت ماساژور هماهنگ کردی.منم با ناراحتی گفتم نه بابا گرون میگن که با عصبانیت گفت باید ماساژ داده بشم وگرنه عمل اثر ندارد.روبه احمد گفتم ماساژور ارزون سراغ نداری برا فهیمه؟گفت نه بخدا ولی اگه برای خودت میخواستی خودم بلد بودم.خندیدم و گفتم از کی ماساژ بلد شدی.گفت جدی بلدم از دوران خدمت سربازی یاد گرفتم.منم با پرویی گفتم من و فهیمه نداریم.با فهیمه راحت باشی من ناراحت نمیشم.گفت ماساژ برای چی میخواد.گفتم باسن و سینه هاشو عمل کرده و دکتر گفته هرروز باید ماساژ داده بشه.کی از تو بهترو مطمئن تر.به زنم نگاه کردم و گفتم برو ملافه و روغن بیار تا ماساژ بده.پاشد که بره دامنش رفته بود بالا و سوراخ کونش کاملاً معلوم بود.رفت و آمد ملافه را پهن کرد رو زمین و به کمر جلو احمد دراز کشید.احمد کیرش تابلو معلوم بود که گفتم احمد بیا شروع کن.بلند شد نمیتونست کیرشا درست کنه منم گفتم برو جلو روغن بزن وماساژ بده.وقتی نشست کنار زنم گفتم ماساژور که نباید خجالت بکشه.راحت باش.گفتم میخوای من برم بیرون تا راحت باشی؟
گفت نه بمون.گفتم پس لباساتا دربیار روغنی نشه و کمک کن فهیم هم لخت بشه.گفت لباسام طوری نیست.گفتم فرش و مبلا را کثیف میکنی دربیارید لباساتونا.فهیمه نشست و پیرهن و درآورد و دراز کشید احمد زل زده بود به سینه های فهیمه که گفتم احمد همه جاشا میخوای اینجوری نگاه کنی کمک کن فهیم لخت بشه و خودتم لباساتا دربیار روغنی نشه و شروع کن.دامن زنما کشید پایین و درآورد.حالا زنم با کوص و سینه لخت دراز کشیده بود و منم اوج لذت را می‌بردم که احمد پیرهن و شلوارشا درآورد و نشست روی رونای زنم و شروع کرد به ماساژ دادن سینه های فهیمه.شهوت هر سه نفرمونا داشت دیوونه میکرد.روغن که ریخت روی سینه زنم گفتم احمد شرتتا در بیار که روغنی نشه که این بار دیگه بدون خجالت پاشد و وایساد و کشید پایین که وقتی زنم کیرشا دید یه آه سکسی کشید.احمد نشست وسط پاهای فهیمه و شروع به مالیدن سینه های زنم شد.معلوم بود جفتشون دارن از شدت شهوت دیوونه میشن.فهیمه علنا داشت آه وناله سکسی میکرد.کیر احمد کامل می‌مالید به لبه های کوص فهیمه و خیس می شد که صدای گوشیم حس همه را زد بهم.اشغال کردم و دوباره به احمد و فهیمه نگاه کردم که لخت تو بغل هم بودن.
احمدم به زنم گفت برگرد میخوام کونتا ماساژ بدم.وقتی برگشت گفت شونه هام درد می‌کنه اونم ماساژ بده تا دردش کمتر بشه.
روغن ریخت رو کون فهیم و شروع کرد به ماساژ دادن که فهیمه دیگه داشت یواش حرفای سکسی زدن.احمدم کیرشا گذاشته بود لای پای زنم و شونه های فهیم را می‌مالید که دوباره صدا گوشیم بلند شد.منم بلند شدم که برم تو بالکن که کیرما که راست بود احمد دید و خندید.
تلفنم پنج دقیقه ای طول کشید تا آمدم داخل سالن بهترین لذت دنیا را از دیدن تلمبه‌های احمد تو کوص زنم بردم.احمد خواست ماساژ دادن و ادامه بده و تابلو نکنه که فهیمه داد زد لعنتی بکن داره آبم میاد که منم گفتم بکن تا تهش بکن تو کوصش.با حرف من احمد دیوونه شد و با تموم زورش تلمبه میزد که صدای فهیمه اتاقا پر کرد و یهو ولو شد از حال رفت.دفعه اول بود زنما این حالت دیدم.
احمد کیرشا از تو کوص درآورد و سینه های فهیمه را می‌مالید دقیقاً مثل فیلم های پورن شده بود.فهیمه که یکم حالش بجا آمد احمد بالشت مبل را گذاشت زیر شکم و کون زنم را قمبل کرد جالب بود فهیمه همکاری میکرد که احمد کونشم بکنه.احمد یه تف انداخت سرکیرش و یکمم مالید دم سوراخ سرخ و تنگ کون زنم.فهیمه کونشا داد بالاتر که سوراخش بازتر بشه و با یه لحنی که تا حالا نشنیده بودم ازش گفت تا ته بکن ولی یواش یواش تا به منم حال بده.احمد تا نصفه کرده بود توش که من آبم اومد و بی حال شدم.قشنگ سایز کیر احمد ۲۰ سانتی بود و کلفت که تا ته کرده بود تو کون فهیمه و داشت تلمبه میزد.سرعتشا یه باره برد بالا و صدای داد فهیمه بلند شد و می‌گفت بکن تا ته بکن تو کونم.آبتا میخوام آب کیرتا میخوام که یه باره احمد یه نعره زد و خودشا ول کرد رو فهیم و دستشا برد سینه های فهیمه را فشار میداد که فهیمه می‌گفت چه داغه آبت.کونم پر شد از منی.یه دو دقیقه همون‌جوری روی زنم خوابید و بعدش کیرشا کشید بیرون که داشت از کون فهیم آب منی میرخت بیرون.فهیمه گفت تا حالا خداقل با پنجاه نفر سکس کردم ولی این بار بهترین لذت دنیا را بردم.من با شنیدن حرفش دوباره راست کردم و رفتم سمتش و گفتم قبل ازدواج یا بعد ازدواج سکس داشتی؟اونم با یه لحن سکسی گفت هر دو تاش.من دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم و از کونش که قمبل کرده بود کردم و گفتم خیلی خوبه روراست باشیم و به هم راستش را بگیم.

2140 👀
6 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2024-03-26 22:51:52 +0330 +0330

رفیق نمیخای جای احمد با زنت بریم اب گرم محلات

2 ❤️

2024-03-26 22:56:23 +0330 +0330

احمد غیرتی شده بود👌

0 ❤️

2024-03-26 23:00:35 +0330 +0330

↩ rzaarak
سلام.مال کجایی؟

0 ❤️

2024-03-26 23:08:04 +0330 +0330

↩ خسیس در سکس و رابطه جنسی۱۲۳۴۵
اراکم داستانت هم خوندم اولین بود ک کامل خوندم و کاشکی منم دوس پسسر خانومت بودم

0 ❤️

2024-03-28 05:02:11 +0330 +0330

↩ rzaarak
چرا که نه

0 ❤️

2024-03-28 05:04:58 +0330 +0330

کاش با هم دوست بودیم 😭 😭

0 ❤️

2024-03-28 08:22:00 +0330 +0330
0 ❤️

2024-03-28 09:46:51 +0330 +0330

لحجه اصفهانی تابلو داری … حتی توی نوشتن 😁😁😁

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «