سلام به همه دوستان امیر علی هستم و سالهاست تو سایتهای مختلف سکسی فعالیت داشتم 29 سالمه و وکیلم! متاهلم و طرز فکر باز و آزادی دارم! بیشتر از اون چیزی که فکر کنید تو زندگیم سکس داشتم که بعضی هارو بارها تو سایت های مختلف و چند سال پیش تو همین سایت نوشتم که خوب جواب داده بود همه نوع سکسو متعاقبا تجربه زیادی داشتم ولی به شخصه زیاد (گی ) رو دوست ندارم امروز اومدم که یکی از خاطرات رو براتون بزارم که مربوط میشه به ضربدری منو همسرم با آرش و سحر! پس هر کس ضربدری دوست نداره لطفا نخونه. داستان در چند قسمت نوشته میشه شاکی نشید لطفا بریم سر داستان!
از خودم که گفتم ولی خانومم یه زن جنوبی سبزه خوشگل با هیکل رو فرم و خوشتیپ من همونطور که گفتم بخاطر فعالیت زیادم تو سایتها ایمیلم همیشه پره و درخواست های مختلفی برام میاد ما دو سالی مشهد بودیم اواخر زمستون پارسال بود که داشتم طبق معمول ایمیل چک میکردم تا رسیدم به یه ایمیل که درخواست ضربدری داده بود! تقریبا یه هفته طول کشید تا با هم آشنا شدیم ! اونا هم مشهد بودن آرش 27 سالش بود و معامله ماشین میکرد و سحر 23 ساله! شماره تلفنم رو به آرش داده بودم و با هم ارتباط تلفنی داشتیم و اون دو روزی بود اصرار میکرد همو ببینیم ولی من یه کم محتاط بودم و ازش خواستم سر خیابون ما قرار بزاریم و اون بیاد ! ازش نشونیاش رو پرسیدم گفت با یه ماشین سیلو نقره ای میاد منم پیاده رفتم تا اونجا تا دو تا وسیله نبرده باشیم! منتظر بودم تا اینکه اومد و رفتم طرفش و سوار شدم! پسر خوبی بود گرم و صمیمی! عکس خانومامون رو تو گوشی داشتیم به هم نشون دادیم و هر دو خوشمون اومده بود!
خلاصه یک ساعتی تو خیابون چرخ میزدیم و حرف زدیم و آرش اصرار داشت امشب بریم بیرون! من اومدم خونه ! پری مشغول دیدن فیلم بود بهش گفتم یکی از دوستای قدیمم رو دیدم موافقی باشون بریم بیرون ؟اونم یه کم من من کرد و اول میگفت نه و حوصله نداشت! آرش هم پشت سر هم زنگ میزد که چی شد چیکار کردی !جریان رو بهش گفتم اونم گوشی رو داد سحر و از من خواست گوشی رو بدم پری و منم همینکارو کردم حرفاشون که تموم شد گفتم بالاخره چیکار کنیم که گفت باشه میریم و رفت آماده بشه منم ازش خواستم حسابی شیک باشه آرش دوباره زنگ زد گفت نیم ساعت دیگه میرسه منم رفتم آماده شدم و به خودم رسیدم نیم ساعتی گذشت که گوشیم زنگ خورد !آرش بود تا سر خیابون اومده بودن و آدرس میخواست بیاد تا جلو در که آدرس دادم و پنج دقیقه ای رسید و منو پری رفتیم پایین وااای عجب چیزی بود این سحر خانوم ! منی که اینقدر سکس داشتم تو کف سحر رفتم اومدن پایین سلام و احوال پرسی و همه سوار شدیم سحر رفت عقب پیش پری و منو آرش جلو نشستیم و رفتیم به طرف شاندیز! ساعت 9:30 شب بود تو راه حسابی شوخی و خنده برقرار بود.انگار چند ساله همو میشناختیم انگار نه انگار امروز با هم آشنا شدیم! نزدیکای شاندیز آرش یه جا ایستاد و رفت خوراکی بگیره پری هم رفت سرویس من موندم و سحر که منم از موقعیت استفاده کردم و گرفتمش به حرف ! هوا حسابی سرد بود اومدیم تو ماشین منتظر بمونیم که بچه ها اومدن و حرکت کردیم رفتیم یه جایی که 7 تا تخت داشت و دور تختاش پلاستیک کشیده بود تا گرم بمونه جای دنجی بود قلیون سفارش دادیم و رفتیم تو یکی از تختا و آرش تنقلات رو ریخت رو تخت! من رفتم چای و قلیون رو آوردم و نشستیم دور هم آرش و پری کنار هم به فاصله یه وجب تکیه داده بودن به یه پشتی و من تقریبا روبه روی سحر نشسته بودم اونقدر نزدیک که پاهامون به هم برخورد میکرد آرش خیلی شوخ بود و کل اون مدت به شوخی و خنده گذشت !ساعت حدودآ 12:10 بود که بلند شدیم برگردیم ولی نه من دوست داشتم اون شب سحر رو از دست بدم نه آرش دوست داشت پری رو بیخیال شه! تو راه که برمیگشتیم مشخص شد که فردا یا در واقع همون روز تولد آرشه و به همین مناسبت سحر از عقب ماشین گردن آرش رو بغل کرد و دو تا بوس گذاشت رو صورتش و یه بوس هم از لباش گرفت اومدیم تا رسیدیم به خونه ، جلو در منو پری پیاده شدیم و من تعارف میکردم بیان تو و اونا ناز میکردن و سحر هی نگاه میکرد به آرش آخرش به آرش نگاه کردم و یه چشمک زدم و تعارف آخر رو زدم که قبول کردن و از پری خواستم بره بالا و با ریموت درب پارکینگو بزنه و اونا رفتن بالا و من و آرش موندیم به آرش گفتم همین امشب برقرارش کنیم؟اونم از خداش بود! چون واقعا پری ماه شده بود و خوردنی بود در رو زدن رفتیم تو و وقتی رفتیم بالا دیدم پری مانتو رو در آورده ولی سحر هنوز مانتو تنشه که یه چشم غره به آرش رفتم تا ناراحتی خودمو نشون بدم اونم فهمید و از سحر خواست راحت باشه! چون من زیاد قلیونی نیستم تو خونه نگه نمیدارم و آرش وقتی اینو فهمید شاکی شد و گفت حالا باید بریم تا خونه اونا برای قلیون و پاشدیم و حرکت کردیم تو راه خیلی با آرش حرف میزدیم که چیکار کنیم و چیکار نکنیم تا رسیدیم خونشون، رفتیم تو، خونه نقلی و کوچیکی بود ولی حسابی بهم ریخته!! قلیون رو برداشتیم و تو راه تخمه ،وسایل کیک ،کاندومو… گرفتیم و برگشتیم خونه باهم که رفتیم بالا حسابی شوکه شدم! سحر با یه تاپ و ساپورت و موهای باز نشسته بود رو مبل!و با پری حرف میزدن با آرش رفتیم کنارشون و من رو مبل نزدیک سحر نشستم و شوخی با اونو شروع کردم آرش هم تو تراس و آشپزخونه مشغول بود با وسایلی که خریده بودیم پری یه کیک درست کرد و دور هم خوردیم و قلیون و تخمه و … حسابی بساط شادی برقرار بود آرش شروع کرد رقصیدن و با اینکه ساعت 3 شده بود و همه تو ساختمون خواب بودن صدای تی وی رو زیاد کرد و دست منو میگرفت که منم بیام وسط و بعد رفت سراغ پری و اول ازش خواست روسریشو در بیاره اونم در آورد و منم دست سحر رو گرفتم و اومدیم وسط و همه مشغول رقصیدن شدیم و دستامون تو دست هم بود تا اینکه خسته شدن و نشستیم رو مبل و عکس یادگاری گرفتیم (همه پیش آرش موند) با اینکه خونه ما سه خواب داشت من کامپیوترم همیشه تو اتاق خوابمه آآرش و من رفتیم پای کامپیوتر و آرش رفت سراغ سایت حال و هول و عکسای سکسی که نتونست باز کنه ! پشتمونو نگاه کردم دیدم سحر با پری اومدن دراز کشیدن رو تخت و با هم حرف میزنن !حسابی با هم دوست و صمیمی شده بودن ! آرش بلند شد رفت رو تخت پشت سحر دراز کشید و منم یه موزیک ملایم گذاشتم و اومدم دراز کشیدم این سمت پری! حالا پری و سحر وسط بودن و منو آرش دو طرفشون …
ادامه داستانو میخوای منتظر قسمت دومش باش لایک یادت نره
نوشته: Alikhafan26
خوب بودولي تاخواست جالب بشه ضدحال زدي سريع باقيشوبنويس
جالبه چقد تو زود اعتماد میکنی تازه میگی جا افتاده یی الی و بلی و کلی جینگله بازی در آوردی تازه انتظار داری لایکتم کنند.
(29 سالمه و وکیلم! متاهلم و طرز فکر باز و آزادی دارم)متاسفانه بعضی از مردمان بیسواد و کم فهم ایرانی فک میکنن اگه زنشو جلوشون بده یا زنشونو با گا بدن آدم روشنفکر متمدن و به روزی هستن؟این یه برداشت غلطیه که بعضی از انسان مدرن دارن؟ هیچوقت فاحشه گی برده گی اوپن مریج و سکس با خانواده نماد و مشخصه نیست که بخای بهش افتحار کنی .این برداشت اشتباهیه که از بعضی فیلم و کتابها بدست میاری و با واقعیت خیلی فاصله داره؟ اینکه بخاطر تنوع خودت زنتو میبری تو یه رابطه ناخواسته هیچوقت نشان آزاده گی تو نیست بلکه داری یه رابطه را بهش تحمیل میکنی و اتفاقا آزادی انتخاب رو ازش میگیری؟
متاسفانه گفتی وکیلی ولی یک وکیل با توجه به شناختی که از حق و حقوق سایرین داره مگه خیلی بیسواد باشه وگرنه میدونه این عملش نقض آزادی و تحمیل خواسته های خودشه و آثار روانی بدی بر زندگی اون فرد میزاره؟حالا اگه دو نفر تشویقت کردن یا برات کف زدن خیال نکن خیلی با کلاسی و … بدون بی دلیل تشویقت نمیکنند
خوب بود…عزيز خيال ميكني سريال هست كه نوشتي داستان ادامه دارد
اتفاقا من یه چند وقت بود نذر کرده بودم مادر یه وکیل که طرز فکر آزاد و بازی داره را بکنم … حالا که شما این همه روشنفکرین
و اینقدر خوب داستان مینویسین … و احتمالن مامانتون هم مثل شما آزاد فکر میکنه … چه کسی بهتر از شما
باز این کسخل پیداش شد!
یعنی این اعتماد به نفسی که تو داری اگه کیر من داشت الان برج خلیفه شده بود.
تا اینجاشو که خوب اومدی ببینیم بعدشو چیکار میکنی خوبه مرسی
شما دیگه چه جونورای هستید که زنتون میبرید میدیت جلوی خودتون بگان چه افتخاریم از این کار میکنید شمارت بده منم بیام زن خوشگل سبزت بکنم سبزه دوست دارم
علی جون مرسی
کار ندارم این تجربه واقعی بود یا نه ولی داستان رو خوب داری جلو میبری
ادامه بده
چی شد لا اقل قسمت اول بود یکم بیشتر می اومدی پیام بازرگانی زیر نویسم بذارساعت قسمت بعدی را اعلام و به هرحال خوب نوشتی ساده و روان و امکان پذیر تا اینجا اسمشو بذار شلم شوربای سلطان .ماهوا توداریم
دوستان داستان ها رو کوتاه بنویسد، بعدش از خصوصیات هیکل خودتون ننویسد ما که نیومدم سوپر مارکت که از اجناس تعریف بشنویم، مردم وقت ندارن مطلب بلند بخونن
افسوس داره واقعا حتی الاغ هم نمیزاره کسی به جفتش نزدیک بشه تو از حیوان هم پست تری امیدوارم خارمادرت و گنگ بنگ جلوت بگان تا فکرت بازتر بشه اای اوپن مایند
دو حالت داره. یا واقعی یا غیر واقعی. جنبه غیر واقعیش بیشتره چون که زنش خبر نداره که میخواد ضربدر شوهر یکی دیگه بشه و شاید بزنه کاسه کوزه رو بریزه به هم پس این آقای وکیل هیچگاه چنین ریسکی نمیکنه. اگه زنش اهل این کاره که چرا قبلا بهش نگفته؟ کیرم تو مخت
zod edamasho bezaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaar diablo *
من متاهلم ضربدری در واقع رابطه و سرگرمی درستی نیس ولی جوری ک ما در عصر تکنولوژی و ب قول شما فکر ازاد زیاده در جامعه من بهتون قول میدم این جور رابطه تا نهایت 5 سال دیگه تو مملکت ما جا میوفته و مردم هیچ ابایی ازش ندارن و کاملا قانونی میشه شک نکنید مرد اونی ک در برابر هر چیزی سر هوس سر فرود نیاره.باید فکر بعدشو بکنی
سلام دوستان گل
ممنون از نظراتتون چه خوب چه بد
لازمه که دو نکته رو اینجا اعلام بکنم
اول اینکه من بعد از گذاشتن این داستان(چند ماه پیش) با تشخیص بعضیا از سایت بیرون شدم و … و نتونستم ادامه بدم که عذر میخام
دوم اینکه تمام این داستانها واقعیه و اینو به دوستان منتقد قول میدم که کلامی دروغ توی داستانها نیست.
حالا هر قضاوتی دوست دارین انجام بدین
مخلص شما
منتظریم.خوبه