سه نفری حال کردیم

1402/12/29

سلام وحید هستم ۳۹ ساله … اول بگم‌ که داستان که مینویسم دفعه اول من هست و ممکنه زیاد نتونم حق مطلب را ادا کنم . دوم دیدم دوستان فقط توهین و انتقاد میکنن به دیگر نویسندگان و خب چون برای اون دوستان پیش نیومده متفاوت حال کنن ممکن نیست برای هیچ شخص دیگه هم پیش بیاد… بگذریم و اصل ماجرا که من چند سال برای یه حاجی … کار می‌کردم که کارگاه داشت و ملاک بودن و کار و بار حسابی داشت و خرده خرده شدم کارپرداز و بعد مدیر داخلی کار و پیشرفت کردم و یه جورایی دیگه بعد صاحب کار من امورات کلیه کارگاه و فروشگاه و زمین ها و املاک و… دستم بود . خدایی بهترین ساعات عمر و جوانیم را کار کردم و دزدی نکردم و حاجی … هم پله پله منو توی کاراش دخالت داد تا شدم همه کاره بعد خودش… ایشون ۲ تا دختر داشتن که با آدم‌های مهم و با کلاس و با سواد بالا و دکتر مهندس حسابی ازدواج کردن که ایرانی الاصل بودن ولی مقیم کشور های اروپایی بودن و یکی از داماد هاش لهستان و اون یکی سوئد صاحب کسب و کار و مقام منزلت بودن و خوب دخترهای حاجی هم از ایران رفتن و همسر حاجی بدجور وابسته دخترش بود و مجبور می‌کرد حاجی را سالی دو سه بار برن خارج پیش دختراش و اونا هم میومدن گاهی و دست حاجی حسابی توی پوسته گردو بود و مجبور بود داماد داری کنه … بگذریم من حدود ۶۰ تایی نیروی کار خانم و آقا را نظارت داشتم بر کارشون و چند جا مثل دفتر و کارگاه و …‌ هم مجبور بودم حواسم باشه و تا حاجی نبود من همه کارا را تنهایی انجام می‌دادم و امورات مالی و حق امضا و… خیلی چیزا را به من داده بود حتی کلید خونه ویلا و … البته خیلی ها دور حاجی بودن ولی با فامیل وصلت نکرد و خیلی اطرافیان و فامیلش بابت همین ازش بدشون اومد و خب چون وضعش توپ بود چپ راست توقع پول و کمک داشتن از حاجی و بعدم مصیبت ندادن مال و ندادن چک بابت مال و بحث های فامیلی باعث شد یه جورایی حاجی و زنش به کل قید فامیل را بزنن و فقط واسه مراسمات ضروری رفت و آمد کنن …من یه غلطی کردم ۱ نیرو خانم فامیل خودم را بردم سر کار اونم بابت التماس و خواهش دیگران و اون خانم که فامیل نزدیک بود و نمیخوام بگم چه نسبتی داریم بعد ۶ ماه یه خانم از فامیل ها شوهرش را با اصرار و وساطت آورد سر کار و ماجرا من از اونجا شروع شد…یه روز یه جایی توی نمایشگاه فصلی توی غرفه یه آقایی اومد و بعد سلام احوالپرسی و شناخت مسئول کارگاه و… بهم انتقاد کرد که فلان محصول شما را خریدیم و کیفیت لازم را نداشت و این رسم مشتری مداری نیست و… شماره گرفتم از اون آقا و بعد پیگیر شدم از کجا خریده و تاریخ و مشخصات ولی هیچ سندی پیدا نکردم که ایشون از ما خریدی داشتن و بعد حضوری باز دیدم طرف را و کم کم متوجه شدم توی کارگاه و مجموعه یه جورایی یه دزد داریم که به هر شکل گاهی محصول را بیرون برده و فروخته … اول خواستم بگیر ببند راه بندازم ولی نه روی دی وی ار دوربین ها نه جایی چیزی متوجه نشدم
و فهمیدم طرف که وسایل را می‌برده یواشکی بیرون کارش را بلده و حدود ۲ ماه پیگیر شدم تا اون آقای مشتری از طریق واسطه که خرید کرده بودن تونست اسم اون شخص را برام پیدا کنه و از شانس ما اون خانمی که فامیل ما معرفی کرده بود به اسم نرگس پشت قضیه بود و سفت و سخت مراقبش بودم تا بالاخره مچ خانم را گرفتم … کلی گریه کرد و گفتم بهش تحویل قانون میدمت و… بعد خانم فامیل ما که اسمش زهرا هست با من تماس گرفت و خواهش کرد صبر کنم تا نرگس بیاد و همه چیزا که برده را پولش را تهیه کنه و پس بده و بعد میره برای همیشه …یه جورایی میدونستم نرگس بدبخت هست و شوهرش آدم حسابی نیست و موادی و خلافه و خرج زندگی نمیده و مجبور بوده کار بیاد و دزدی هم بعدش از سر نیازش بوده ولی منم مسئوليت داشتم و …گفتم باشه فرجه میدیم بیاد بگه چقدر برده و تا چه وقتی میاره پس میده …یه جورایی خودمم مقصر بودم که بهشون سمت و جایگاه دادم و ازش چک و سفته نگرفتم بابت ضمانت و پارتی بازی هم کردم و گذاشتم نرگس را سر اینکار حساس و… نرگس شماره کارت گرفت و گاهی ۱ میلیون و ۲ میلیون میزد به کارت ولی چون انبار گردانی و خیلی چیزا دیگه مشخص نشده بود نمیدونستم واقعا چقدر بدهکاره و چقدر پول برده و… سعی کردم باهاش بسازم ولی اصلا یک دهم اون چیزی را که خودش قبول داشت را هم بعد ۴۰ روز پس نداد و باز تلفنی تهدیدش کردم که تحویل قانون میدمش و گفت که زهرا فامیل خودتون هم با من همدست بود و شریک بودیم و… دنیا دور سرم چرخید و حالم از همه چیز بهم می‌خورد و … به زهرا زنگ زدم و گفتم بیا کارت دارم و بعد بحث زیاد گفت آره منم کمک نرگس کردم و تو چرا کاسه داغتر آش شدی و حاجی وضعش توپه و ندار نیست و اصن نمی‌فهمه و این پولها توی مال حاجی حساب نمیان و… بعد کلی بحث گفتم بابت فامیلی من قانون را وسط نمیارم ولی تا ریال آخر چیزی که بردین را باید پس بدین…زهرا هم یه هفته نیومد کار و بعد زنگم زد که مقداری پول آماده است و زد به کارت و تقریبا نصف پول که میگفتن بابت اون محصول برده بودن را پس دادن و گفتن الباقی پول را فرصت ۲ ماهه میخوان و جبران می‌کنن… بعد ۲ ماه پول نرگس و زهرا اوکی نشد و من ترسوندم شون که گیرشون میندازم اگر سریع پول را نیارن و هرچی کسر بیاد توی محاسبات حاجی از چشم من میبینه و از من کسر میکنه و چه بسا منو دزد حساب نکنه و پرت کنه بیرون از کار و زندگیش و من چوب دزدی این دوتا خانم را بخورم و…زهرا بهم زنگ زد و گفت ضمانت میدیم هر چی بگی انجام میدیم… چک و سفته هم نداریم و خلاصه باز وقت خواستن …یه ماه باز منو تاب دادن ولی پولی بهم ندادن و بحث تلفنی کردیم و زهرا گفت یه قرار بزار یا ما میایم یا شما بیا یه جایی حرف بزنیم و لطفا شر بپا نکن و… گفتم چه حرف و بحثی؟ گفت برات ضمانت میاریم …گفتم بیارین دفتر شرکت و زهرا گفت نه اونجا نمیشه و نمیایم و یه جا امن بگو میایم ولی خودمون ۳ نفری باشیم …شک کردم و بابت همین خونه خودم قرار گذاشتم که اتفاقی افتاد بتونم جمع کنم …یه سه شنبه صبح ساعت ۹ نرگس و زهرا با اسنپ اومدن و در خونه پیاده شدن و زنگ زدن و اومدن داخل… اول که بهونه اینکه نتونن صدا ضبط،کنن فیلمی بگیرن و… گفتم گوشی و کیف را بدین و گذاشتم توی اتاق دیگه … بحث زیاد کردیم تا ساعت ۱۱ و زهرا پیشنهاد داد که من جفتشون را بکنم بابت جبران این مدت ولی قبول نکردم و ترسیدم نقشه باشه ولی گفت حتی فیلم هم بگیرم ازش و تا پول را ندادن منم آتو داشته باشم …نرگس هم همه جوره اوکی بود و زهرا بجای دوتاشون حرف زد…خلاصه که شروع کردن لباس در آوردن و دروغ نمیگم وقتی لخت شدن بدجور وسوسه شدم و دلم خواست که هر دو را بزنم زمین و بکنم… زهرا هیکلی و باسن بزرگ و سینه بزرگ و لب های کلفت و چشم ابرو مشکلی بود و بدن کامل شیو و نرگس هم لاغرتر و بدن سفید و سینه ۷۰ داشت و موهاش را خرمایی رنگ کرده بود و دوتاشون لباس در آوردن و منم اول کار گفتم برای اطمینان من از دوتاتون فیلم میگیرم که با هم ور میرین بعد میکنمتون و قرار شد واسه هم بمالن و بخورن و نه نیاوردن و زهرا خوابید زیر و پاهاش را باز کرد و نرگس وارونه نشست دهنش به حالت 69 و زهرا جوری برای نرگس لیس زد و خورد که مشخص بود نمیخواد ادا بیاد و میخواد واقعی حال بدن و منو دلم را به دست بیارن و نرگس هم اولش دو سه دقیقه برای زهرا نخورد اما طاقت نیاورد و اونم سرش را برد لای پای زهرا و کوس تپل و بزرگ زهرا را که حسابی تمیزش کرده بود شروع کرد به لیس زد و با هم واقعی حال کردن… منم چند دقیقه از دوتاشون بدون حرف زدن کسی فیلم گرفتم و وقتی سوراخ کون نرگس را دیدم و کوسش را واقعا دلم رفت … خیلی تنگ و‌ جمع و جور بود … زهرا بهم گفت اگه کار فیلم گرفتنت تموم شد تا یه حال ۳ تایی بکنیم … من لخت شدم و همین جوری که زهرا و نرگس 69 بودم اول کار کون نرگس را لیس زدم و آه از نهادش در آوردم … کون تنگ و فابریک که نه زبون نه انگشت داخلش نمی‌رفت ولی من قصد کردنش را داشتم …زهرا همزمان کوس نرگس را لیسش میزد و من کونش را و نرگس کمر میچرخوند و لذت می‌برد و گاهی از لذت زیاد ناله بلند می‌کرد…بعد نوبت زهرا شد و‌ براش خوردم کوس قلمبه و تپلش را و نرگس هم پا شد از دهن زهرا و اومد کنار من و با هم سعی کردیم واسه زهرا بخوریم و پاهاش را بالا بگیریم و بازش کنیم و خیلی حال میداد و نرگس توف میزد به کوس زهرا و من لیس میزد و من توف میزدم اون لیس میزد … جوری خوردیم که زهرا افتاد به التماس و نرگس رفت سراغ سینه های زهرا و منم کیرم را که مثل چوب سفت شده بود کردم توی کوس زهرا و چه راحت رفت داخل و چقدر آب شهوت از زهرا میومد و نرگس هم همزمان سینه واسه زهرا می‌خورد تا زهرا جا داشت و من محکم کردمش و نرگس هم گاهی به من و زهرا لب میداد و زهرا را حین کردن کلیتوریس ش را مالوندم تا ارضا بشه و جوری حالش آوردم که‌ از حال رفت… بعد نرگس را بغل کردم و چند تا لیس از کوسش باز زدم و حالت داگی کردم کوس تنگش و چقدر حال داد و به زهراگفتم کمک کن نرگس را هم حال بیارم و خدایی سخت بود چون دوتاشون هم ناز بودن هم حشری و زهرا وقتی من داگی نرگس را میکردم سر برد زیر بدن نرگس و با یه دست کلیتوریس نرگس را میمالوند و همزمان سینه راست نرگس را می‌خورد و سفارش می‌کرد به من که نرگس را جرش بدم … نرگس هم چند دقیقه بعد ارضا شد…به زهرا گفتم کون میخوام … کون نرگس تنگ بود و تا اون روز نداده بود و خواستم بکنم ولی گریه افتاد از درد و نمی‌رفت داخل کونش و بجاش زهرا کون باز و جا داری داشت و راحت با یه توف کیرم را تا ته بلعید و حسابی کونش را کردم تا ارضا شدم و آبم را ریختم توی زهرا و بلند شدیم تمیزکاری و… بعد اون روز ما زیاد سکس ۳ نفره کردیم و کمک کردم تا پول که برده بودن را خرده خرده برگرداندن ولی دوستی ما برقرار بود و مرتب حال میکردیم و اونا راضی بودن و منم خب چون خودشون راضی بودن نظرم مثبت بود…
امیدوارم سرگذشت تجربه سکس ۳ نفره ی من برای خوانندگان لطفی داشته باشه و بتونم بازم بنویسم …

نوشته: وحید


👍 21
👎 16
35701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

975840
2024-03-20 00:01:08 +0330 +0330

خوشا به سعادت ،چرا من ازین شانسا ندارم

0 ❤️

975853
2024-03-20 01:27:47 +0330 +0330

با طرز نگارشی که تو کردی خواننده هیچ لذتی از این داستان نمیبره. فقط واسه خودت لذتبخشه چون خاطرات اون صحنه ها تو ذهنت تداعی میشه.
ولی در کل کیر کردی توی مال بر باد رفته حاجی .

3 ❤️

975864
2024-03-20 02:43:16 +0330 +0330

قشنگ بود و متفاوت

0 ❤️

975892
2024-03-20 09:30:05 +0330 +0330

خوش به حالت نوش جان بکن کس کون و لذتش ببر

0 ❤️

975922
2024-03-20 14:04:50 +0330 +0330

کلیتوریس چیه لاشی بگو چوچول… انگار اومده کلاس زیست کنفرانس بده

2 ❤️

976033
2024-03-21 08:54:01 +0330 +0330

خداشانس بده

0 ❤️

976034
2024-03-21 09:14:47 +0330 +0330

خیلی حال میده ایشالا قسمت منم بشه

0 ❤️

976062
2024-03-21 15:22:05 +0330 +0330

اولا خیلی بد نوشتی، دوما اگه داستانت راسته فیلمش رو میذاشتی، سوما مگه نگفتی شوهر یکیشون معتاده؟ الان برو آزمایش ایدز بده

1 ❤️