زن کون گنده من و پسر خواهرش

1402/04/18

این یک داستان واقعی نیست و تمامی اتفاقات و اشخاص خیالی می‌باشند
سلام من علی هستم ۳۶ سالمه و همسرم ندا ۳۳ ساله ما ساکن تهران هستیم یکبار بچه دار شدیم که متاسفانه به خاطر سرطان وقتی ۵ سالش بود فوت کرد خانومم خیلی از این قضیه به هم ریخت جوری که واقعا افسردگی داشت نابودش میکرد ولی خوشبختانه از این بحران عبور کردیم و حال خانومم رفته رفته بهتر شد اینا رو گفتم تا دلیل علاقه شدید ندا به خواهر زادش رضا رو بهتر درک کنید در واقع بعد از فوت پسرمون ندا یه جورایی با دیدن رضا و بودن کنارش کمی از غم نبود بچه اش رو کم میکرد.رضا ۱۵ سالشه یه پسر نوجوان سفید پوست با صورت و بدن بدون مو قدش فکر کنم ۱۶۰ یا ۱۶۵ اینا باشه و وزنش هم بعید می‌دونم ۵۰ کیلو باشه در کل از سنش هم حتی کمتر بهش میخوره اما داستان :
قضیه از اونجا شروع شد که من می‌دیدم ندا خیلی با رضا راحته و یه جورایی اصلا جلوش رعایت نمیکنه که این به هر حال تو سن بلوغه و الان دیگه با مقوله شهوت آشنا شده ولی ندا یه جوری باهاش برخورد می‌کرد انگار هنوز یه بچه ۵ سالست واسه همین اصلا جلوش به لباساش و رفتارش با رضا توجه نداشت از ندا بگم براتون که قدش حدودا ۱۷۵ هست یعنی قد بلنده و وزنش هم نزدیک ۷۸ کیلو شاید بگید چاقه ولی اصلا اینطور نیست خانوادگی پایین تنه خیلی بزرگی دارن یعنی بیشتر وزنش تو پاهاش و باسنش رفته سایز سینش ۸۵ هست در کل اندامش واقعا سکسی هست جوری که کیر هر مردی رو راست میکنه اینو از نگاه هیز مردای فامیل وقتی با لباس خونگی هست راحت میشه تشخیص داد.داشتم میگفتم ندا اصلا جلو رضا رعایت نمیکرد من هم البته شاکی نبودم چون یه سری فانتزی سکسی دارم که متاسفانه یا خوشبختانه عملی کردنشون خیلی ریسکی هست و اصلا به درد سرش نمیرزه پس پیش خودم گفتم چه بهتر که از همین شرایطی که موجوده در راستای ارضای فانتزی های سکسی خودم استفاده کنم یکی از این فانتزی ها اینه که خیلی دوست دارم زنم پسرهای تینیجر کم سن و سال و کم رو و خوشگل موشگل رو حشری کنه نمی‌دونم چرا ولی به هر حال هر کسی یه فانتزی داره اینم واسه منه واسه همین به ندا قضیه رو گفتم ندا با تعجب پرسید؛
-یعنی تو بدت نمیاد رضا واسه من راست کنه؟
+بدم نمیاد که هیچ تازه حشری هم میشم
-ولی من میشم خالش به نظرت آدم واسه خالش راست میکنه؟
+آدم واسه مادرش هم راست می‌کنه خاله که جای خود داره تازه خاله ای مثل تو یه پا شاه کسی واسه خودت
-تو از بس خودت حشری هستی فکر می‌کنی همه مثل خودتن اولا رضا منو مثل مامانش دوست داره ثانیا اون اصلا به سنی نرسیده که این چیزا حالیش بشه
+دستت درد نکنه پس هنوز به ادم شناسی من ایمان پیدا نکردی؟میخوای امتحان کنیم؟
-علی چی فکر کردی در مورد من؟من جندم که واسه بچه خواهرم عشوه بیام و دلبری کنم تا حشریش کنم؟خیلی بی شعوری
اینو گفت و پاشد رفت حسابی خورد تو ذوقم البته میدونستم همینجوری یه دفعه قبول نیمکنه که شروع کنه به حشری کردن رضا واسه همین نام امید نشدم ولی دیگه پیلش هم نکردم.یه روز قرار بود خواهر خانومم با شوهرش برن شهرستان مراسم ختم یکی از اقوام باجناقم که ندا گفت پس رضا رو بیارین خونه ما تنها نباشه این یکی دو روز از اونجایی که رضا هم دلش واسه دید زدن خاله خوش گوشتش تنگ شده بود سریع قبول کرد و اومد خونه ما.اون روز ندا یه شلوارک سفید چسب و نازک بدون شرت با یه تاپ سبز تیره آستین حلقه یقه باز (به قدری باز که حتی یه کم از حاله سینش هم دیده میشد و اگه خم میشد دوتا سینش کاملا حتی تا نوکش دیده میشد چون یقه تاپ گشاد بود) پوشیده بود.بهش گفتم ندا سینه ات کاملا دیده میشه ها گفت نه بابا تو هیزی زیر لباسم میبینی بعدش هم تازه دیده بشه تو که بدت نمیاد اینو با یه لحن شیطنت آمیزی گفت پیش خودم فکر کنم ممکنه امروز یه حرکتی بزنه که ببینه رضا واقعا تو این خطها هست یا نه؟چون میدونستم اگه یه کرمی به جونش بیوفته تا تهشو نره ول کن نیست خلاصه رضا اومد و مثل همیشه به حساب خودش جوری که من نفهمم داشت ندا رو دید میزد ندا هم داعما جلو ما به بهانه های مختلف خم و راست میشد دیگه رضا واقعا حشرش زده بود به سقف پا شد بره دستشویی تا رفت به ندا گفتم
+دیدی چجوری داشت با چشاش میخوردت ؟الانم رفت دستشویی جق بزنه
-نه که تو هم بدت اومده!علی به خدا فقط واسه اینکه به تو یه حالی بدم دارم اینکارو میکنم وگرنه می‌دونی من اهل جنده بازی نیستم
+جووووون پس راضی شدی!حالا ته زورت همین بود؟
-جوووون قوربون شوهر بی غیرتم بشم بیشتر میخوای؟
+آره دوست دارم یه کاری بکنی از حشر بترکه
-پس واستا نگاه کن فقط هر وقت فکر کردی دارم زیاده روی میکنم بهم بگو
+برو دارمت
ندا یقه لباسش کشید پایین یکی از سینه هاشو جابجا کرد جوری نوکش کامل دیده میشد رضا از دستشویی اومد تا چشمش به نوک سینه خاله اش افتاد دهنش باز موند ندا گفت خاله بیا با هم فیفا بازی کنیم خلاصه شروع کردن بازی کردن تا اینکه پنالتی گرفتن و ندا به مسخره بازی و شوخی واسه اینکه رضا نبینه رفت نشست رو پاش و هی خودشو روی کیرش تکون میداد که مثلا جلوی دید اونو بگیره ولی در واقع داشت با کونش کیر رضا رو ماساژ میداد خلاصه رضا پنالتی زد و گل شد و ندا به نشانه اعتراض که خطا نبوده و پنالتی اصلا درست نبوده پا شد از بازی اومد بیرون رفت سمت اتاق خواب و به منم گفت علی بیا رفتم پیشش تا وارد اتاق شدم درو بست تکیه داد به در گفت علی واسم میخوری؟؟؟خواهش میکنم خیلی حشری ام!!!گفتم کیر پسر خواهرتو راست کردی حشری شدی؟گفت آره لامصب کیرش خیلی باحال بود قشنگ زیر کونم حسش میکردم بزرگ نبود اما یه جوری بود می‌دونی حشری کننده بود شلوارشو کشید پایین دیدم اوه اوه کسش خیسه خیسه گفتم زن چیکار کردی با خودت؟گفت فقط بخور که هلاکم یه کم که واسش خوردم گفت علییییی کونمو انگشتم میکنی؟؟گفتم جووون چشم عشقم با آب کسش انگشتم خیس کردم شروع کردم مالیدن سوراخ کونش حقیقتا ندا به شدت رو کونش حساسه جوری که اگه یه کم با سوراخ کونش بازی کنی هر جایی و در هر شرایطی حاضره بکشه پایین ترتیبشو بدی خلاصه تا انگشتم خورد به سوراخش وحشی شد سرمو گرفت محکم به کسش فشار میداد با دست دیگش هم دستمو گرفت شروع کرد به گاییدن کون خودش با انگشت کوچیکه من یه کم که ادامه داد ارضا شد و روی تخت ولو شد پا شدم یه لب ازش گرفتم گفتم ته زورت همین بود؟؟؟گفت علی خیلی دیوث و بی غیرتی هرچی جنده بازی در میارم بازم بیشتر میخوای؟میخوای اصلا بگم بیاد جلو خودت کسمو جر بده کیف کنی؟میخوای بیاد جفتمون کنار هم واسش قمبل کنیم جرمون بده؟از کس من بکشه بیرون بکنه تو کون تو؟دوست داری شوهر بی غیرت من؟دوست داری بهش کون بدی؟با اینکه اصلا علاقه ای به گی ندارم ولی خب وقتی تو اوج حشری و یه زن گوشتی حشری این حرفا بهت میزنه دیگه مغزت کار نمیکنه که چی درسته چی غلط واسه همین منم بدون اینکه بفهمم دارم چیکار میکنم گفتم جووون آره
-علی دوست داری یه بچه ۱۵ ساله زنتو بکنه؟کیرت شق میشه وقتی بهش فکر میکنی؟دوست داری با کیر کوچولوش زن گوشتیت رو بکنه؟دوست داری زنت جنده ی بچه مدرسه ای بشه؟دوست داری واسه کیرشون له له بزنه؟
+جووون آره دوست دارم زیر کیر بچه سالا ببینمت.دوست دارم با این هیکلت زیر خواب یه بچه مدرسه ای بشی.بهش التماس کنی بهت کیر بده
-جوووون دوست داری فقط ببینی دارن منو میکنن یا دوست داری خودتم جر بدن؟دوست داری ۲ تایی جنده بچه ها بشیم؟
+ارررررره عشقم دوست دارم ۲ تاییمون با هم جر بدن
من از حرفهای ندا و اتفاقایی که قبلش افتاده بود به شدت حشری شده بودم نزدیک بود ابم بدون اینکه بهش دست بزنم بیاد ندا که دید کیر من از همیشه کلفت تر و گنده تر شده گفت حالا که میخوای به بچه خواهرم کون بدی پس باید امادت کنم منو هل داد رو تخت و شلوارم کشید پایین و گفت پاهاتو بگیر بالا درسته رضا تو حال بود و نبودن ما داشت طولانی میشد ولی متاسفانه شهوت عقلو کاملا از بین میبره واسه همین بی توجه به رضا پاهامو دادم بالا و ندا واسه اولین بار شروع کرد به زبون زدن به سوراخ کونم وای نمی‌دونم کلا خیلی حال میده اینکار یا چون خیلی حشری بودم و حرفهای سکسی ندا هم چاشنیش شده بود اینقدر بهم حال میداد همینجوری که با زبونش با کونم بازی میکرد آروم تخمام هم میمالید من بدون اینکه دست به کیرم بخوره یه دفعه کل ابم با شدت پاشید بیرون تا حالا اینجوری ارضا نشده بودم خیلی حال داد گفتم ندا تو اینکارارو از کجا یاد گرفتی شیطون؟گفت چیه فکر کردی چون زنم من پورن نگاه نمیکنم ؟داستان سکسی نمیخونم؟اگه تا حالا چیزی بروز ندادم واسه اینه که نگران بودم تو چه فکری در موردم میکنی ولی وقتی دیدم تو خودت هم پایه ای منم گفتم یه چشمه نشونت بدم .
خلاصه خودمون مرتب کردیم و رفتیم تو هال دیدیم رضا داره تی وی نگاه می‌کنه مسابقه کشتی بود ندا اومد دیدم اوه اوه چقدر چشماش خمار شده با نگاش داره میگه بیا منو بکن جلوی شلوارک سفیدش هم کاملا خیس شده بود جوری که مشخص بود آب کسشه قبل اینکه ندا رو رضا ببینه سریع بهش اشاره کردم اونم دید با دست علامت داد اوکی رفت تو اتاق وقتی برگشت با خودم گفتم کاش هیچی نمیگفتم جنده خانوم نیت کرده بود امروز رسماً مارو بی غیرت کنه پیش بچه خواهرش یه دامن کوتاه مشکی شاید کلا یک وجب بود شاید هم کوتاهتر جوری بود که اگه ۱ سانت بالاتر میومد قشنگ کسش دیده میشد و از پشت هم شرت مشکیش کاملا مشخص بود و قاچای زیر کونش هم کاملا دیده میشد دامن گشاد بود از این مدل های کلوش میگن فکر کنم آقا چشمتون روز بد نبینه حساب کنید یه زن ۳۳ ساله با قد ۱۷۵ با نزدیک ۸۰ کیلو وزن با موهای هایلایت شده طلایی استخونی بلند که دم اسبی بسته با بدن بدون مو (لیزر فول بادی میره چند سالی) سفید با کون و رون گشتی و گنده با یه دامن یه وجبی در حالی که نصف کونش و شرتش از پشت دیده میشه میاد جلو یه بچه ۱۵ ساله تو اوج بلوغ!!!رضا تا ندا رو دید دیگه نتونست جلو خودشو بگیره چند لحظه خیره فقط داشت اندام ندا رو نگاه میکرد ندا یه حرکتی زد که دیگه تیر خلاص به پیکر بی جان ما ۲ تا بود یهو پشت به رضا روی زمین حالت داگی شد و به حساب شروع کرد زیر میز تی وی دنبال کش مو گشتن بزارین براتون شرایط توضیح بدم:
یه کون گنده سفید با یه شرت مشکی جذب که فقط نصف کونشو پوشش میده روی زمین قمبل کرده و اونقدر به کمرش قوس داده که دامن یک وجبیش برگشته بالا و روی کمرش افتاده حالا این کون با شرت تو حالت قمبل ۲ برابر حالت عادی شده و اون وسطش یه کس تپل که از لای پاش زده بیرون
وای واقعا دیگه از این بیشتر با لباس و بدون لخت شدن کامل کاری نمیتونست بکنه کیر رضا کاملا شق کرده بود الان که می‌دیدم شاید شقش ۱۰ سانت میشد ولی خوب همونم از روی شلوارش مشخص بود خلاصه ندا وقتی خوب کرماشو ریخت پا شد اومد روی کاناپه ۳ نفره که یک طرفش رضا بود یک طرفش من وسط دراز کشید جوری که سرش روی پای من و پاهاش سمت رضا روی دسته مبل بود اینجوری پاهای سفید و پرش کاملا تو دید بود و به خاطر اینکه پاهاش بالاتر بود دامنش هم یه کم اون اومده بود بالا و کسش کاملا تو شرتش باد کرده مشخص بود ولی ندا اصلا توجهی نکرد جوری که انگار متوجه نیست کس تپلش دیده میشه من و ندا تی وی میدیدیم و رضا محو پاهای خوش تراش و توپر ندا بود که ندا یهو برگشت به یه پهلو شد رو به تی وی و اینجوری کون گندش قشنگ تو تیر رس رضا قرار گرفته بود یه کم که گذشت حس کردم رضا رفتارش یکم بیش از حد عجیب شده آروم که نگاه کردم دیدم اوه اوه ندا خانوم در حالی که سرش روی پای منه آروم داره با پاهاش کیر رضا رو میماله رضا دیگه تو یه عالم دیگه بود ندا هم به بهونه اینکه دستش بزاره زیر سرش آروم شروع کرد به بازی کردن با کیر من به قدری حشری بودم که کیرم دوباره در حال راست شدن بود و از ترس اینکه یهو ابم جلو رضا بیاد به بهونه آب خوردن بلند شدم رفتم آشپزخونه ندا هم پشت بند من اومد و یه کاری کرد که من کیرم به حد انفجار رسید شرت مشکی تنگشو در آورد پشت جزیره آشپزخونه سر پا قمبل کرد و به من اشاره کرد از پشت بکنم تو کسش من به رضا اشاره کردم که ندا یه دفعه بلند گفت اصلا نمی‌خواد بابا میگم رضا ماساژم بده همینجوری در حالی که خیره نگاهش میکردم یه لبخند حشری کننده زد و رفت سمت رضا و به من گفت روغن ماساژ واسش ببرم منکه از شدت حشر دیگه مغزم کار نمیکرد روغن و تشک بادی رو آماده کردم و ندا رفت با همون دامن کوتاهش دراز کشید و به رضا گفت بره ماساژش بده رضا یه نگاهی به من کرد به معنی اجازه گرفتن منم اوکی دادم و رفت سمت ندا
ندا بهش گفت این عمو علیت که منو ماساژ نمیده پاهام درد می‌کنه تو زحمتش بکش خاله علی هم شروع کرد ماساژ دادن پاهای خوش تراش خالش خلاصه ماساژ داد تا رسید به رونهاش که خواست برگرده پایین که ندا گفت اتفاقا همون بالا درد می‌کنه فقط همون بالا رو ماساژ بده رضا با ترس شروع کرد مالیدن رون های زن خوشگوشتم که یه دفعه ندا دستهاشو گرفت گذاشت روی لپای کونش گفت اینجا خاله جون رضا شروع کرد مالیدن کونش از روی دامن که ندا گفت اینجوری پوستم درد میگیره از زیر بمال رضا هم دستهاشو برد زیر دامن و شروع کرد مالوندن کون گنده ی خالش
دیگه رضا یه جورایی حشرش به مغزش غلبه کرده بود و واسش مهم نبود منم اونجام دامن قشنگ داده بود بالا رو کمر ندا داشت کون لختشو میمالوند این وسطا مثل اینکه جرات پیدا کرده بودو شروع کرده بود مالوندن کس و کون ندا ندا هم که روی کونش به شدت حساس بود دیگه کنترلش از دست داده بوده و کونش حالت قمبل آورده بود بالا و آروم تکون میداد من دیدم اوضاع خیلی خطریه رفتم تو اتاق و ندا رو صدا کردم که فلان چیزو پیدا نمیکنم ندا اومد چشماش به قدری شهلا شده بود که داد میزد تو رو خدا منو بکنین به محض اینکه اومد تو اتاق رو تخت داگی شد گفت فقط بکن وگرنه به رضا میگم بیاد جلو روت زن جندتو بکنه کس کش منم که کیرم مثل سنگ شده بود یه تف انداختم روی کسش آب دهن منو و روغن های ماساژ و آب کس ندا به قدری برج شده بود که هم سرشو گذاشتم در کسش تا ته رفت تو هم من خیلی حشری بودم هم ندا در عرض ۲ دقیقه جفتمون ارضا شدیم واسه بار دوم بود ارضا میشدم واسه همین نسبت به دفعه اول بیشتر حال داد
+علی فکر نمی‌کردم اینقدر بی غیرت باشی که یه نفر کس و کون زنتو جلوت بماله به جای اینکه عصبی بشی حشری بشی رضا نامرد فقط انگشت تو کوسم نکرد وگرنه هر کاری خواست با کس و کونم کرد
-جوووون کس و کونتو میمالوند حال میکردی عشقم؟
+آره خیلی حال میداد فقط کاش میشد یه جوری انگشتم میکرد خیلی دوست داشتم زیر دستش ارضا بشم
-تو که هر کاری خواستی کردی خوب میگفتی انگشتت کنه
+نمیشه که یه کاره بگم انگشتم کن هم خیلی ضایعست هم نمی‌خوام علنی خودم بگم کاری باهام بکنه بعدم مشکل اصلی تویی چون تا وقتی تو باشی خودش خودجوش کاری نمیکنه می‌ترسه چیزی بگی
-خوب من دوست دارم جلوی خودم بمالت خودم ببینم کیف کنم
+خب نمیشه تو نباشی بعد من برات تعریف کنم؟
-خوب ببین یه فکری دارم من هدست واقعیت مجازی میزنم میگم می‌خوام فیلم نگاه کنم بعد از طریق دوربین واقعیت افزوده نگاه میکنم اونم نمی‌فهمه من دارم میبینم فکر می‌کنه من دارم فیلم میبینم
+الحق که کس کش واقعی تویی واسه دیدن کس دادن زنت چه چیزایی به مغزت میرسه خدایی
-ما اینیم دیگه بریم تو هال؟
+بریم عشقم
خلاصه طبق نقشه رفتیم و من هدست VR زدم و مشغول شدم ندا هم رفت دوباره دراز کشید به رضا گفت خاله جون تو خیلی زورت کمه اصلا خوب نمیتونی ماساژ بدی بیا روی من دراز بکش با وزنت منو ماساژ بدی رضا گفت آخه خاله لباس هام همه روغنی میشه منم همین یک دست لباس آوردم واسه تو خونه که ندا یه حرفی زد که من کیرم دوباره جون گرفت گفت خوب لباسات در بیار عزیزم اشکالی نداره که رضا گفت آخه خاله به مشکلی هست من زیر شلوارکم شرت نمیپوشم که ندا گفت خوب عیبی نداره عمو علی که داره فیلم نگاه می‌کنه نمی‌بینه منم سرمو بر نمیگردونم و نگاه نمیکنم رضا گفت آخه خاله که ندا وسط پرید حرفش گفت آخه نداره دیگه بدو بیا که خاله لازمت داره رضا گفت آخه خاله عمو علی ببینه ناراحت میشه ها ندا گفت چرا ناراحت بشه؟بعدشم مگه نمی‌بینی داره فیلم نگاه می‌کنه از پشت اون هدست هیچی نمی‌بینه تازه اگه ببینه هم ناراحت نمیشه چیزی واسه ناراحتیش نیست خلاصه ندا رضا رو راضی کرد لباساش در بیاره و بهش گفت قشنگ روی کونش روغن بریزه بره روش دراز بکشه رضا که شلوارش در آورد کیرش سیخ سیخ بود ولی ندا روشو اونطرف کرده بود و منم که به حساب نمیدیدم واسه همین با خیال راحت کیرشو لای کون گنده زنم جا داد و شروع کرد خودشو روش تکون دادن در واقع قشنگ داشت تلمبه میزد ندا هم اون زیر از مالیده شدن یه کیر جدید که طعم محارم هم داشت حال میکرد یه چند دقیقه ای که تلمبه زدن کیرش به خاطر بزرگی کون ندا سر خورد رفت لای پای ندا و قشنگ دیگه داشت با پایی میزد که تو همون حال و حول کیرش یه دفعه رفت تو کس ندا من اینو از حرکت یه دفعه ای ندا فهمیدم دیگه رضا اصلا هیچی براش مهم نبود و علنی داشت جلو شوهر خالش ترتیب خالش میداد که بعد چند دقیقه آبش اومد و ریخت تو کس ندا البته چون قبلش جق زده بود و به خاطر سنش آب آنچنانی هم نداشته گویارضا که آبش اومد ندا گفت بسه دیگه خاله جون خیلی چسبید برو یه دوش بگیر بدنت روغنی شده رضا هم سریع پاشد رفت سمت حموم
رضا که رفت ندا اومد در حالی که با دستش کسشو میمالوند شلوارک منو کشید پایین و همونجا شروع کرد به خوردن کیرم حین اینکه واسه من ساکن میزد با آب رضا و آب کسش انگشتش خیس کرد و شروع کرد انگشت کردن کونش در حالی که واسه من ساکن میزد خودشو انگشت میکرد و ناله میکرد دائم بدنش می‌لرزید و پیچ و تاپ میخورد اینقدر ادامه داد تا یه دفعه لرزید و ارضا شد
+خوب حال کردی جنده خانوم
-وای علی با اینکه کیرش نصفه کیر توعه ولی چون ممنوعه بود و جلو تو بود خیلی حال داد بهم تو عمرم اینجوری ارضا نشده بودم
خلاصه این اولین رابطه زنم با یه فرد دیگه بعد ازدواجمون بود اگه دوست داشتید میتونم داستان های دیگه هم با همین تم و با توجه به درخواست های شما بزارم
با تشکر
علی بابا

نوشته: علی بابا


👍 53
👎 11
143301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

936913
2023-07-10 00:13:28 +0330 +0330

استعدادت خوبه

0 ❤️

936925
2023-07-10 01:06:56 +0330 +0330

عالی بود… ما هم اینو تجربه کردیم… اخر لذته

0 ❤️

936936
2023-07-10 02:48:42 +0330 +0330

عجب

0 ❤️

936950
2023-07-10 04:18:55 +0330 +0330

عاااالی ادامه بده

0 ❤️

936978
2023-07-10 08:22:29 +0330 +0330

خیلی داستان ابکی بود باز خوبه همون اول گفتی داستانت تخیلی تو اصلا فکر کن نیم در صد مثلا بر فرض محال داستانت بخواد واقعی باشه 👎 👎 🤮 🤮 هر خاله ای و هر زن دائی هرچقدر هم جنده باشه بازم تو فک و فامیل به یه بچه کس نمیده شاید به شوهر خواهرش و برادر شوهرش کس بده ولی به بچه هاشون کس نمیده

0 ❤️

937005
2023-07-10 16:28:07 +0330 +0330

خیلی خوب بود فکر کنم متاهلایی مثل من خیلی لذت بردن دمت گررررم

0 ❤️

937007
2023-07-10 16:31:25 +0330 +0330

ادامه بده!!!

0 ❤️

937039
2023-07-10 23:01:29 +0330 +0330

جزوه داستانهای خوب این ماه بود

خیلی اروتیک نوشته شده بود

تنها کمبودش انال سکس بود ، کاش اخرش رضا کیرش می رفت تو کون خاله اش

0 ❤️

937057
2023-07-11 00:37:29 +0330 +0330

@آروین
شما که میگی نمیشه حالا کاری به این داستان ندارم اینکه فانتزیه ولی ما واقعی تو فامیلمون داشتیم پسره با زن عموش عاشق هم شدن شب تو خونه عموش مچشونو گرفتن خلاصه عموعه سکته کرد مرد. زنشم با پسر داداشش ازدواج کردن پسره تازه میخواست بره سربازی! الانم بچاشون بزرگ شدن این قضیه برای اوایل انقلابه حتی مورد تجاوز برادر به خواهر و حتی برادر به برادر کوچکتر داشتیم تو فامیلمون اصلا یه چیزای عجیب خخخخ

2 ❤️

938516
2023-07-20 00:58:26 +0330 +0330

کسکش کوووونی

0 ❤️

938654
2023-07-20 19:56:44 +0330 +0330

ازون ذهن کیرت هرچی میگذره اینجا ننویس.البته شایدم واقعی باشه.آخه اینجا برعکسه🙃🙃🙃🙃

0 ❤️

938767
2023-07-21 11:45:12 +0330 +0330

دمت گرم

0 ❤️

938794
2023-07-21 17:27:15 +0330 +0330

من که کوس و کونم حال اومد

1 ❤️

939064
2023-07-23 14:49:00 +0330 +0330

بنظرم باید داستان بصورت مخفیانه انجام می‌شد مثلا از پشت بام و از آفتاب گیر یا درز در نگاه می کردی و جق می زدی

0 ❤️

949749
2023-09-26 22:20:44 +0330 +0330

قشنگ بود

0 ❤️

954972
2023-10-28 19:50:49 +0330 +0330

لذت بردم مرسی

0 ❤️

955299
2023-10-30 09:26:49 +0330 +0330

چقد کص گفتی

0 ❤️

961691
2023-12-11 10:22:29 +0330 +0330

خیلی حال کردم

0 ❤️