رعنا و شوهرخواهر

1401/06/28

بعد از وقوع اون اتفاق احساس شرمساری و ترس وجودم رو گرفت شب و روز فکرم درگیر کاری بود که با نوید کردم شبها موقع خواب ساعتها به کاری که کردیم فکر میکردم و احساس شرمساری میکردم هربار که خواهرم به خونه ما می‌آمد جرعت رودررو شدن با نوید را نداشتم شرم حضورش معذبم می‌کرد و برای فرار از شدم به آشپزخانه پناه می‌بردم و سرگرم درست کردن غدا میشدم چندین بار اومدن و هر بار من فقط در حد سلام و احوال پرسی پیششون بودم و از تاب خجالت فرار میکردم
یه شب که برای دیدار خونه ما بودن طبق روال معمول به آشپزخانه رفتم و سرگرم پخت و پز که صدای از پشت سرم شنیدم نوید بود برای خوردن یل بهانه خوردن آب آمده بود
رعنا رعنا میشه یه لیوان آب بهم بدی
لیوان و برداشتم و بهش آب دادم وقتی لیوان و به سمتش دراز کردم همراه لیوان دستم گرفت بی اختیار به صورتش نگاه کردم و سرم و پایین انداختم اما گرمی دستش روی دستم حس عجیبی بهم داد اون شب موقع خوابیدن باز بهش فکر میکردم اما این بار حس شرمساری نداشتم و با لدت تک تک اون لحطه ها رو مرور میکردم
فردا صب با صدای زنگ گوشی بیدار شدم و متوجه پیام های نوید شدم که عدر خواهی کرده بود و همه تقصیرو گردن گرفته بود و قسم خورد که بین خودمون میمونه و تا ابد مثل راز بینمون میمونه جوابش رو ندادم و گوشی و گداشتم عصر باز پیام داد و خواهش کرد که ببخشمش چند بار گوشی باز و بسته کردم و کلنجار رفتم که جواب ندم اما بلاخره شروع به تاپ کردم و ازش خواهش کردم فراموش کنه و از حس شرمندگی و عدابی که این چند وقت به خاطر اون لحطه کشیده بودم گفتم بعد اون روز چند وقت پیام نداد و من هم آرام شدم و با قضیه کنار اومدم که یک شب باز اومدن خونمون اما این بار دیگه فرار نمیکردم و پیششون نشستم و از خواهرم درباره پرده پرسیدم که بالاخره دوختیش یا نه خواهرم گفت دوخته اما برای نسبش باید کمکش کنم فردا صب زنگ زد که نوید عصر میاد دنبالت تا بیای خونه و کم‌کم کنی پردرو نصب کنم عصر نوید اومد من هم آماده بودم روی صندلی عقب نشستم و با کمترین گفتگو به خونشون رفتیم من و خواهرم سرگرم نصب پرده بودیم و نوید تو حیاط سرگرم کباب زدن شام خونه خواهرم موندم و فردا باز نوید من رسوند خونه رابطمون خیلی خوب شده بود و کم کم مثل قبل به هم پیام می‌دادیم و هر از گاهی کلیپ یا فیلم میفرستادبم
رابطه ما بهتر و بهتر میشد و حتی کم و بیش حرف های مثبت۱۸ میزدیم نمی‌دانم طولی نکشید که از رفتار و پیام های نوید فهمیدم که میل به انجام دوباره این کار داره اوایل خواستم کنار بکشم اما ته وجودم میل داشت و ادامه دادم
کم کم نوید بین کلیپ ها یی که میفرستاد کلیپ های معنا دا ر میداد و من واضح منظورش رو می‌فهمیدم کم کم بعصی از کلیپ ها رو لایک میکردم و تقریبا میخواسنم برسونم که من هم میخوام و نوید که فهمید شروع کرد به صحبت از دوست پسر و نیاز جنسی و فلان مدتی بعد بیشتر رومون باز شد تا این که پیشنهاد داد چیزی نگفتم و جوابی ندادم چند روز بعد بهم زنگ زد و گفت کجای گفتم خونه و جویای بابا شد که گفتم نیستن و رفتن بیرون اولش فکر کردم همین طوری سوال میکنه اما چند دقیقه بعد پیام داد که میخواد بیاد خونه جوابی ندادم که زنگ زد درو باز کن در رو باز کردم و اومد داخل ار راهرو که رد میشد توی آیینه نگاه کرد و دستی به سرش کشید و خونه رو ورانداز کرد من هم آرام پشت سرش راه میرفتم که برگشت و بازوم و با دستاش گرفت از خجالت خشک شدم لال شدم هیچ حرفی نمیتونستم بزنم که گفت چته چی شده چرا حرف نمیزنی و آروم سرش آورد و بوسم کرد و گفت نگران نباش دستم گرفت و برد روی مبل نشوند و خودش کنارم نشت هیچ حرفی نمیتونستم بزنم انگار لال بودم دستش و دور کمرم انداخت و دست دیگشو روی پام گزاشت و کم کم شروع کرد به نوازش و بوس آروم و آهسته لبم و گرفت تو دهنش و بوس کرد صورتش و جدا کرد و دوباره چسبوند به لبم و شروع کرد به خوردن این اولین بار بود که به کسی بوس از لب میدادم گرمی لب های سرخش و تیزی ته ريشش روی لبم حس عجیبی داشت که هیچ وقت فراموش نکردم آروم به کمر روی مبل من خوابوند و شروع کرد به لب گرفتم و بوسیدن چند بار هم لپ ک گونه‌ام رو گاز گرفت و آروم و آهسته لباسم و بالا زد و سینه هام و بیرون کشید با نوک انگشتش با نوک سینم بازی می‌کرد و گاهی سینما چنگ میزو سرش رو پایین آورد و سینمو تو دهنش کرد و مک میزد موقع جدا کردن سرش با نوک ندان نوک سینمو می‌گرفت و می‌کشید لدت باحالی وجودم گرفته بود که لباسم و بیرون آورد و بالاتنه ام را لخت کرد و افتاد به جون سینه و صورتم و زیر گردنم انگشتش را روی نافم می‌کرد و می‌چرخاند و من لدتی بین ترس و شهوت و شرم داشتم دستش رو به طرف شلوارم برد فهمیدم میخواد شلوار م رو در بیاره که دستش رو گرفتم تا نزارم اما یه لب ازم گرفت و گفت نترس با گفتم کلمه نترس دستم شل شد و به آرومی شلوارم و کند و نگاهی به کصم کرد و دست گزاشت روش کمی بازی کرد و چنگ زد و در آخر صورتش رو بین پاهام برد و از روی شرت شروع کرد به گاز گرفتن کصم و سرش و بین پام چرخوندن با خوردن نفس به بام بیشتر شهوتی میشدم که زبانش رو به رونم زد و گاز گرفت با دست شرم و کنار زد و زبانش رو روی کصم کشید کمی به این حالت بازی کرد که دیدم شرتم داره در میاره دیگه تسلیمش شده بودم و مقاومتی نمیکردم اما هنوز لال بودم و زبانم قفل شده بود به لبه مبل من و کشوند و پاهام و بالا داد و شروع کرد به خوردن کصم چنان با صدا می‌خورد و ملچ و مولوچ می‌کرد که بدنم مور مور می‌کرد آب دهنش و خیسی کص من و لیز خوردن زبانش روی کصم حالم و دگرگون کرد که احساس کردم داخل شکمم میلزه لرزشی همراه با لدت که به ران هام کشیده میشد و کل کصم را میلززاند و خیس می‌کرد
بلند شد و شلوارش رو بیرون آورد و کیرش گرفت و به طرف من اومد بین پام نشست و من از ترس بکارت دستم رو گزاشتم روکصم هرچه کردم زبانم باز نشد که بتونم بگم نکن اما نوید متوجه شده بود و دستش رو روی دستم گداشت و گفت نترس دست هردومون روی کصم بود و کیرش رو با دست دیگش نزدیک آورد و روی سوراخ کونم گزاشت وقتی دیدم به کصم کاری نداره و دستم مزاحم کارش هست هردو دست هامون و از روی کصم برداشتیم تا بتونه راحت کیرش بکنه تو کونم کمی با آب کصم کیرش و خیس کرد و کمی هم آب دهان زد و به آهستگی سر کیرش رو کرد داخل درد شدیدی دشت دستم رو روی مثانه اش گداشتم تا بیشتر نکنه اونم صبر کرد وقتی دردم کمتر شد باز کیرش رو بیشتر کرد من هم هر وقت درد داشت دستم رو روی مثانه اش میگداشتم تا نیمه های کیرش رو کرد داخل و وقتی دید دیگه نمیتونم و درد دادم شروع کرد به تلمبه زدن مدتی کرد که دیدم با شدت کیرش و کرد داخل و چشماش و بست و دوتا استخان لگن من و گرفت و داره میلرزه من که سوزش و درد شدیدی داشتم پاهام سفت شد و باسنم بلند کردم تا از زیر دستش در بیام اما محکم گرفته بود و فقط میلرزید ومن می‌سوختم و درد داشتم گرمی چیزی درون کونم احساس کردم و فهمیدم ارضا شده و کم کم کیرش خوابید و روی سینم دراز کشید و بوسم کرد وبا سینم بازی کرد و بلند شد لباسش و پوشید من هم لباس پوشیدم به آشپز خونه رفت یه لیوان آب آورد و جلو دهن من گرفت تا بخورم کمی خوردم وبقیه رو خودش خورد و گفت که میره اما هرچی گفت کاری نداری نتونستم حرفی بزنم فقط با اشاره سر گفتم نه چند بار پرسید ناراحت شدی ناراحت شدی نتونستم جواب بدم اما فقط تونستم با سر بفهمونم نه و رفت چند ساعت بعد زنگ زد اما من هنوز لال بودم و نمیتونستم حرف بزنم و جواب ندادم که پیام داد خوبی
خوبم
چه خبر
هیچی
و کمی با چت حرف زدیم وقتی فهمید من مشکلی ندارم بوس فرستاد و رفت و این شروع سکس های بعدی ما شد

نوشته: رعنا


👍 41
👎 11
97501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

896057
2022-09-19 01:24:22 +0430 +0430

سکس با زن خانمی که راضیه ولی خودشون ناراحت نشون میده و هیچی نمیگه خیلی باید لذت بخش باشه

1 ❤️

896074
2022-09-19 02:07:15 +0430 +0430

از غلط های املایی فاکتور بگیریم خوب بود

0 ❤️

896078
2022-09-19 02:12:28 +0430 +0430

منتظر روزی باش ک شوهرت با خواهرت خلوت کنه رعنا خانم ،هر دست بدی همون دست میگیری.

4 ❤️

896080
2022-09-19 02:18:36 +0430 +0430

اقای شوهر خواهر خوب نوشتی ممکنه اتفاق بیفته این داستان ولی غلط املاییهاتو بکنی کیربزاری کونت ؛کونتو جرواجر میده ازبس زیاده

0 ❤️

896086
2022-09-19 02:44:22 +0430 +0430

اخه کسکش دیده بودیم طرف رو برادرشوهر کراش داشته باشه ولی رو شوهرخواهر غیر ممکنه

0 ❤️

896087
2022-09-19 02:45:09 +0430 +0430

اگه واقعیت داره داستانت بیا خصوصی تا برات از تجربه ای که در اطرافم بوده بگم تا بفهمی چه عواقبی میتونه داشته باشه به چشم خودم دیدم

0 ❤️

896116
2022-09-19 08:37:23 +0430 +0430

سعی کن دستت رو‌رو مثانه اش نذاری یهو اشتباهی کیسه صفراش رو فشارمیدی میترکه.ایندفعه از لوزوالمعده اش ویشگون بگیر😂😂

1 ❤️

896185
2022-09-19 19:33:59 +0430 +0430

کاملا واقعی و به دور از کلمه ای دروغ

0 ❤️

896280
2022-09-20 05:10:56 +0430 +0430

الان همین داستان از زبون مرده نوشته بود فش کُش شده لود بدبخت!
و البته دیسلایک باران
هول نباشیم

1 ❤️

896467
2022-09-21 07:50:43 +0430 +0430

به به با درد سکسای بعدی شروع کردین جنده شدی خوشبحال خواهرت که همچین خواهر جنده ای داره.

0 ❤️

896475
2022-09-21 09:31:41 +0430 +0430

خداشانس بده ازاین نون های زیر کباب هم قسمت ما بشه

0 ❤️

977195
2024-03-28 23:31:26 +0330 +0330

من خیلی خوشم اومد
ممنون

0 ❤️