سلام.
این داستان نیست .درواقع یجور آرزوست برای من.
من علی از کرمان و زنم فریبا.
اسامی مستعار هستند.
من مشکل بچه داری دارم. و مشکل از خودم است.اولین باری که دکتر رفتم گفتند تنها امکان تزریق اسپرم وجود دارد تا بچه دار شوید و من با پذیرش ابن مطلب به مطب دکتر مراجعه کردم و در آنجا متوجه شدم که جوان های بسیار به مطب آمده و پس از گرفتن اسپرم آنها و گذاشتن آنها در دستگاه .اسپرم ها را در درون رحم زنانی امثال زن من قرار داده و آنها را بچه دار میکنند.
ابتدا حسی خاص برای من نداشت تا اینکه یک بار در سایت لوتی وارد چت شدم و افرادی را با عنوان بی هستم دیدم که درخواست داشتند زنشان را بگایند.این هنگام ناگهان کرمی در ذهن من آمد که چرا باید دکتر و مطب بروم و چرا نباید یک نفر نطفه اش را گرفته و به فریبا تزریق کنم.اندک اندک این اندیشه که کسی را در لوتی پیدا کنم در ذهنم آمد.با کلی ترس و تپش قلب در چت نوشتم بی هستم.افراد بسیاری امده و مشکلم را پرسیدند شروع کردم به حرف زدن.یادم است ابتدا هربار حرف ازینکه بی هستم قلبم را در دهانم میاورد.
من واقعا کسی را برای زنم میخواستم
اما کسی که باهوش باشد و قیافه زیبا داشته باشد تا زنم را بچه دار کند.
اندک اندک دوست داشتم. کاش زنم بدون اطلاع من دوست پسر داشته باشد
و هر بار زنم را در دستان و آغوش وی ببینم.
تصور اینکه همکاران مرد زنم در محیط شغلی اورا محاصره کرده و هر روز ترتیبش را میدهند بسیار برایم لذت بخش بود.
آرزویم بودن دوست پسرها برای زنم بود
اما متاسفانه زنم مذهبی بود
و این آرزو برایم ماند
و بارها در موقع خوابیدن با او وی را در جریان گذاشتم که میتواند برای بچه دار شدن با دیگری بخوابد و هر چند بی میل نبود اما چون شخصی خوش سیما را پیدا نکرده همچنان کسش را فقط من میگایم.
نوشته: علی کرمانی
زجمت کشیدی خوب یا بد نوشتی دمت گرم تو ماهارو آدم حساب کردی ولی الان هرچی عقده ایه میان فحش بارونت میکنن
کرمانم
خواستی کمکت میکنم تا دیگه مجبور نشی اینجوری داستان بنویسی.
بخاطر یه قطره اسپرم که من هروز با جق زدن حرومش میکنم، خدا رو خوش نمیاد یک همشهری اینقدر دیس لایک بگیره و فحش بخوره.
عزیزم اگر شما راضی و زنت مایل باشد از دیار خوزستان عربی هستم کیر بدست و پرنطفه و آماده خدمت . تو فقط اشاره کن و من و خانمت را در منزل ساعتی به خلوت گذار و پس از نه ماه و نه روز و نه ساعت اونچنان رونقی برات بسازم که روحانی با ملت کرد
هرکس که مث من با لحن اون یارو که گوینده راز بقاس خوند داستان رو ،لایک کنه ببینیم چند هزار نفریم.
خو الدنگ مگه متن ادبی یا مستند نوشتی ؟؟؟ این چ طرز نگارشه؟ حالا کس شعر مینویسی دیگه حداقل نگارش رو رعایت کن.
ببین منم کرمان هر ماه یه هفته هستم
اگه پایه ای که من دیگه الکی هتل نرم بیام خونه شما 😁 😎
الا کرمانیا آرزومندم در آینده ای نه چندان دور درهای رحمت به رویت گشوده شود و دوست پسرانی نصیب زنت شود زیبارو، چون در ایشان دخول کنند نفسش فرو رود و چون خارج شوند نفس برآید و چونان زنت را حامله نمایند که در کتابها درج نمایند که فلانی را فرزندان بسیاری بود از جوانان زیباروی و تنومند
هماهنگ کن من بگاییمش تو نهایت دو جلسه بچه دار میشوی
چرا کس میگویی ای مردک 😃
تو چگونه میتوانی این اینگونه کتابی سخن بگویی؟
توله اگه میخواد بده بگو بیایم بکنیم…خوش سیما و این چیزا رو بهونه نکن
ما تا آخر ماه کرمان مسافریم
دوست داشتی خوشحال میشم باهات رفیق بشم
کیرم تو کون خودت و کوس زنت و خوارو مادرت با این نوشتنت.اووووف از کوس ابجیت.بیام همه رو نطفه بندازم؟؟
سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
کاش میشپد من یکی از این زنارو جلو شوهرش میکردم . اووووف که دلم خواست
سلام عیدتون مبلرک. من تبریزم 48 سالمه تاحالاسه زوج را بچه دار کردم هرسه پسرشد. خواستی میتووم کمکت کنم.
زنت را بیاور تهران بکن برایش زیاد پیدا می شود کرمونی شیره ای!جوری کص و کون زنت را یکی میکنند که دوقلو بزاید!
عزیزم تو باید خودت و همسرت و به من بسپاری که به آرزویت برسی
بیا عزیزم خودم یه بچه خوشکل برات درست میکنم این که غصه خوردن ندار
وقتی انشرلی رو با شبکه برازرس قاطی میکنی قیرم تو سبک نوشتنت دیوث مگه شب شعره