بهترین سکسم با زن همسایه

1402/06/12

سلام به دوستان شهوانی
برای اولین بار دارم داستان مینویسم
داستان واقعی و اسم ها رو مستعار تایپ میکنم
اسم من مجید هست این داستان سال 84 اتفاق افتاد من در یکی از شهرهای شمال زندگی میکنم در اون زمان من با ماشین کار می‌کردم دو تا کوچه بعد منزلم یه مغازه بود که بعضی وقتا یه خانم خیلی خوشگل بجای همسرش توی مغازه کار میکرد
از خودم بگم با ماشین کار می‌کردم هیکلی نسبتا خوبی داشتم چند وقتی بود که دیگه تمرین نمی‌رفتم اما هنوز روی فرم بودم با قدی 190 وزنم 87 کیلو
اسم خانم لیلا بود
لیلا خانمی قد کوتاه حدود 140 وزنش 55 کیلو سیاه سبزه باسن تقریبا درشت و گرد سینه هاس 65 سفت و گرد
موقعه ظهر بود سیگارم تموم شد چند تا مغازه رفتم بسته بودن یا سیگار نداشتن، توی مسیر برگشت سمت منزل دیدم یه مغازه کوچیک بازه سمت مغازه رفتم دیدم یه خانم خوشگل نشسته چند نخ سیگار خریدم يکدفعه اخماش توی هم رفت، ی لحظه مکث کردم ازش پرسیدم چی شد، در جوابم گفت همسایه روبروشون خیلی فضول هست همش نگاه میکنه کی میاد مغازه آمار میگیره و حرف پشت سر من در میاره منم که تا این حرف رو گفت از ته دلم خوشحال شدم که شاید بتونم باهاش دوست بشم ازش خداحافظی کردم رفتم فردای آن روز دوباره به بهانه سیگار خریدن رفتم پیشش مغازه خودش بود خرید کردم و برگشتم چند بار دیگه برای خرید رفتم مغازه همسرش بود کمی دلسرد شده بودم.
چند روز گذشت اتفاقی توی ایستگاه تاکسی بودم صندلی پشت نشست اول متوجه نشدم نزدیک مقصد کرایه حساب کنه از لحن (تن صداش) شناختمش کرایه نمیگیرم چند بار اصرار کرد گفتم همسایه ایم اولین بار سوار ماشینم شدی درست نیست باشه دفعه بعد پیاده شد و رفت بعد دو روز دوباره دیدمش دو تا ماشین جلوی من بودن، بیرون ماشین ایستاده بودم تعارف کردم عجله نداره من برسونم، گفت عجله ندارم صندلی جلوی ماشینم نشست
نوبتم شد حرکت کردم بقیه مسافرها قبل ایستگاه بعدی پیاده شدن ما دو نفر تنها بودیم قبل از پیاده شدنش گفتم خانم میشه یه لحظه وقتتون رو به من بدین، با تعجب نگاهم کرد در ماشین رو بست در خدمت شما هستم یه ترس و هیجان خاصی هم داشتم چند وقتی که دیده بودمش همش تو فکر دوستی و سکس باهاش بودم یه لحظه سکوت توی ماشینم حکم فرما شد چشمم تو چشاش افتاد دلمو به دریا زدم و گفتم میتونم بهتون پیشنهاد دوستی بدم یه لحظه سکوت کرد لبخند کوچیکی زد و من و شما. از نظر سنی باهم اختلاف داریم دوستی که سن و سال نمیشناسه قبل از اینکه بخواد حرفی بزنه گفتم افتخار آشنایی با برام ی نعمته شیرین زبونم که هستی در جواب گفتم میتونم شمارتون رو داشته باشم نگاهی به من انداخت و گفت شماره خودتو بده
توی کاغذ شماره همراهمو نوشتم بهش دادم کاغذ رو گذاشت توی کیفش پیاده شد خانم می‌بخشید میتونین خودتون رو معرفی کنید لیلا-ش. از آشناییتون خوشبختم ممنونم می‌بخشید اگه شماره گرفتی بعد زنگ نزنی همینجا پاره کنی من خیلی راحت ترم حداقل میدونم زنگ نمیزنی و انتظار تماس ندارم چیزی نگفت و رفت حدود ساعت 8 شب بود هنوز بیرون بودم گوشیم یه شماره ناشناس شماره منزل به گوشیم زنگ خورد جواب دادم
یه خان پشت خط بود بعد سلام گفت شناختی با تعجب گفتم نه آقای خوش هواس مگه به چند نفر شماره میدی در روز لیلا هستم
تا گفت لیلا از خوشحالی داشتم بال در می آوردم فکرشو نمیکردم بهم جواب مثبت بده چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم گفت وقت داری منم از خدا خواسته گفتم بله میتونی دنبالم بیایی حوصله ام سر رفت بیرون بریم
منم دنبال فرصت بودم گفتم تا آماده شی خدمت میرسم رفتم دنبالش سوار ماشین شد حدود دو ساعت دور زدیم در مورد زندگیش صحبت کردیم و از اینکه همسرش مواد مصرف میکنه خسته شده بود من و همسرم طلاق عاطفی گرفتیم بخاطر بچه هام فقط توی این خونه زندگی می کنم رسوندم خونه فردا شب با خط خودش زنگ زد و گفت شماره منه امشبم بیرون بریم دنبالش رفتم بچه‌هاش رو آورد بیرون دور زدیم پارک رفتیم آخر شب رسوندمشون خونه
بعد چند روز تلفنی صحبت کردن و پیام دادن یه شب بهم گفت بیا خونمون همسرت علی رو چیکار میخوای بکنی شب ها بخاطر بچه ها 8 یا 9 شب میره 12 به بعد میاد خونه قبول کردم و با ترس فراوان که از اینکه تله نباشه زنگ خونه رو زدم از استرس فکر کنم 2 کیلو وزن کم کرده باشم وقتی وارد منزل شدم از اینکه اطمینان پیدا کردم علی خونه نیست نفس راحت کشیدم و ترسم کمی ریخت اما ته دلم آشوب بود.بعد سلام و احوالپرسی با لیلا بچه هاش سفره شام پهن کردن و منم کمی شام خوردم سفره که جمع شد منو لیلا به اطاق خواب لیلا رفتیم چراغ ها رو خاموش کردم و محکم بغل گرفت مثل یه آدم تشنه شروع کرد به خوردن لب هام آنقدر قشنگ می‌خورد همون لحظه اول کیرم داشت شلوارم رو سوراخ می‌کرد منم برای اینکه از قافله عقب نمونم لب بازی رو باهاش شروع کردم نفهمیدم کی هردومون لخت مادرزاد شدیم حدود 10 یا 15 دقیقه فقط لب همدیگر رو می‌خوردیم زبونم رو تو دهنش میچرخوندم با یه دستم دور کمرش و دست دومم باسینه اش بازی می‌کردم توی عمرم هنوز مثل سینه لیلا آنقدر سفت ندیدم منو پرت کرد روی تخت اطاق خواب دونفره خودشون آمد روی من باز چند دقیقه لب منو خورد بلند شد رفت سراغ کیرم شاید باورتون نشه من با خیلی ها سکس کردم همشون هم برام ساک زدن اما لیلا واقعا خیلی حرفه ای بود حتی تخم های منو لیس میزد و میخوردم دیگه تو اوج هوس و لذت بودم دیگه توی اون لحظه هیچی برام مهم نبود فقط سکس با لیلا صداش کردم اگه میخواد همینطور ادامه بده آبم میاد دیگه خانم کوچولوت بی نصیب میمونه بلند شد با لبخند گفت این فتنه 6 ماهه منو به آتیش کشیده طعم کیر ندیده بیا جرش بده اگه میخواستم بکنم به دقيقه نمی‌کشید گفتم بیا کنارم حالا نوبته منه منم با ولع زیاد شروع کردم سینه هاشو خوردن چپ رو میخوردم با سینه سمت راست بازی می‌کردم دست راستم رو بردم لای پاش با چوچولش بازی می‌کردم کم کم شروع به مالش کردم لیلا تو اوج لذت و شهوت بود نمیتونست خودشو کنترل کنه بادستش برام جق میزد و محکم کیرم رو طرف خودش می‌کشید انگار میخواست از جا بکنه فشار محکمی به کیرم وارد کرد و خودشو یکمی جمع کرد متوجه شدم که ارضا شد به مالش ادامه دادم دستم رو از روی کوصش کشید و منم بلند شدم رفتم وسط پاهاش تازه با ولع زیاد شروع کردم به خوردن چند دقیقه خوردم دوباره لرزید توجه نکردم چوچول باد کردشو میک میزدم آه ریزی می‌کشید که بچه هاش صداشو نشنون دیگه بهم التماس می‌کرد فقط بیا منو بکن منم از قصد میگفتم هنوز موقع اش نشده سرم رو بلند کرد و ازم لب گرفت و منو روی خودش انداخت مجید کیرتو میخوام التماست میکنم سر کیرمو روی کوصش گذاشتم و مالش میدادم کیرم 12 سانت اما کلفت دستم روی سینه اش بود داشتم بازی می‌کردم فقط یواش یواش بزار 6 ماه کیر نخوردم در ضمن مال علی از شصت انگشتم کوچک تره و نازک‌تر وقتی اینو گفت تو دلم گفتم جون این امشب پاره میشه آخه لگن کوچیکم خواهش میکنم یواش منم کم کم فشار میدادم و در می‌آوردم آنقدر هوس افتاده بود انگار توی کوصش 2 کیلو روغن ریخته بودن لبام رو گذاشتم رو لباش محکم میخوردم تا ته کیرم رو فرو کردم چند ثانیه نگه داشتم مجید گفتم درد داشت زیاد نه آنقدر شهوتم بالا الان احساس نمیکنم تلمبه رو شروع کردم یه کص تنگ هر با ک کیرم میرفت تو میخواست منفجر بشه واقعا تنگ بود لذتی داشت که نمیخواستم به این زودی آبم بیاد من خسته شده بودم لیلا بهم گفت بیا جامنو عوض کنیم دراز کشیدم و لیلا آمد بالا با دستش کیرم رو طرف کصش هدایت کرد و روش نشست تا ته رفت تو یه جان گفت و فدای کیر کلفتت بشم این دیگه مال خودمه از این به بعد فقط منو باید جر بده ریتم تلمبه زدن رو تندتر کرد صدای شلپ و شلوپ کل فضای اطاق رو پر کرده بود تو حس و عالم سکس دو نفره بودیم که یک دفعه در اطاق باز شد برق اطاق روشن شد خون من یک لحظه خشک شد دختر بزرگش حمیده بود لیلا همینجور داشت تلمبه میزد حمیده برق رو خاموش کرد گفت فکر کردم شما بیرون رفتین یه لباس کنار تخت خواب بود برداشت عذرخواهی کرد و رفت لیلا با لبخندی به من گفت خیالت راحت بچه هام با منن صداشون در نمیاد در حین صحبت کردن داشت آبم میومد لیلا پاشو آبم داره میاد بریز توش با خیال راحت من بعد بچه سومم لوله هامو بستم منم بابت این موضوع خیالم راحت شده بود تمام آبم توی کص تنگش خالی کردم لذتی وصف ناشدنی برام اون لحظه بود یه سکس ایده آل و دوست داشتنی لیلا کنارم دراز کشید دست چپم رو از زیر گردنش رد کردم و بغلش گرفتم ازش بخاطر سکسمون تشکر کردم چند بار بوسش کردم پام روی شکمش گذاشتم صورتش رو نوازش میکردم ساعت دیگه نزدیک 1 شده بود اصلا حواسمون به َساعت نبود جفت ممه هاشو چنگ کوچیک گرفتم و بوسش کردم دستمو سمت کصش بردم لیلا گفت با خانم کوچولو چیکار داری گفتم میخوام برای فردا امادش کنی جرش بدم
لباس پوشیدیم و به حال آمدیم بچه هاش عادی بودن انگار یه نفر مادرشون رو گایید و مادرشون سبک کرد خوشحال بودن
منم سریع رفتم خونه که تا علی نیومد دردسر درست نشه

ممنونم از این که برای خوندن یه بخشی از زندگی واقعی من وقت گذاشتین
دوستان اگه تمایل دارید بقیه داستان رو براتون تعریف کنم
کامنت بزارین در خدمت شما هستم

نوشته: مجید


👍 29
👎 29
91501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

945579
2023-09-04 00:12:20 +0330 +0330

روز دوم با بچه های طرف رفتین بیرون. حتما عمو هم صدات میکردن😂😂😂

1 ❤️

945581
2023-09-04 00:16:08 +0330 +0330

خوشم اومد ادامه بده خسته نباشی

0 ❤️

945586
2023-09-04 00:30:33 +0330 +0330

فکر کنم تو شهر شما همه دول دارن ن کیر
تو ۱۲ سانت کیر داشتی اونوقت گفتی جون این امشب پاره میشه !!!؟
بابا اعتماد به نفست منو گائید ، ببین شوهرش چقدر دول داشته ک دول ۱۲ سانتی تو پیشش کیر حساب میشده
فک کنم فقط سایز دولت رو درست گفتی

3 ❤️

945638
2023-09-04 02:42:44 +0330 +0330

بالاخره ۱۲ یا ۱۴ سانت ؟
ولی “سکوت حکمفرما شد” رو خوب اومدی .

0 ❤️

945651
2023-09-04 04:45:12 +0330 +0330

من لایک کردم که 6-6 مساوی بشی

0 ❤️

945662
2023-09-04 07:24:24 +0330 +0330

نوش جونت باشه

0 ❤️

945667
2023-09-04 07:52:59 +0330 +0330

مشتی چرا میزنی تو سر مال؟؟؟حالا اقلا بگو ۱۶۰ کیلو.اینجورکه تومیگی قدش تا زیر خایه های تو بوده🤣🤣

0 ❤️

945668
2023-09-04 07:58:01 +0330 +0330

لطفا جای نقطه چین را با کلمات پر کنید.چرا یکی درمیون مینویسی.من الان تازه اولشم

0 ❤️

945676
2023-09-04 08:47:47 +0330 +0330

این حجم از کسشعر در هیچ داستانی ندیده بودم🤮🤮

0 ❤️

945683
2023-09-04 09:14:45 +0330 +0330

ملجوق

0 ❤️

945692
2023-09-04 10:45:21 +0330 +0330

بهت لایک دادم چون مدتها بود کسی سایز واقعی ننوشته بود
هرکس میاد اینجا کستان می نویسه
میگه سایز م معمولیه ۱۹ سانت یا ۲۱ سانت
پس هنوز هستن آدمهایی که سایز سالارشونو از دم سوراخ کونشون نمیگیرن.

2 ❤️

945718
2023-09-04 15:25:39 +0330 +0330

اتفاقا خیلی از اونا که میگی معتاد به خودشون خیلی میرسن بعد توان کردنشون خیلی بالاست نکنه شوهرش گیرت آورده حسابی کونت گذاشته

0 ❤️

945727
2023-09-04 18:55:05 +0330 +0330

اخه سال ۸۴ گوشی موبایل کجا بود که هم تو داشتی هم زن همسایه تون؟؟؟
مرتیکه جقی
کونی
مادر به خطا
سال ۸۴ تو هنوز تو کمر بابات نبودی
موز بودی موز
حالا اومده میگه سال ۸۴ سیگار نخی گرفتم
کلا چند ساله سیگار نخی اومده قبلا فقط پاکتی میفروختن لاشی

0 ❤️

945735
2023-09-04 20:53:20 +0330 +0330

منم به یاد زن همسایه نسرین خانم چقدر جق زدم

0 ❤️

945748
2023-09-04 23:19:59 +0330 +0330

فقط میتونم بگم کیر تو سوادت مغزم گوز پیچ شد،آخه کونی این چه طرز نوشتنه؟دروعات به کنار.

0 ❤️

945767
2023-09-05 00:25:52 +0330 +0330

چرندیات یه مجلوق کوس ندیده بدبخت دیوث قرمساق

0 ❤️

946026
2023-09-06 10:24:14 +0330 +0330

نه ننویی کوووونی
رفتی علی کونت گذاشته
بعد اومدی گفتی زنشو کردی
بچه هاش چقدر روشن فکرن
کووونی اینجا مگه امریکاس
این قسمتش اونجام قفله بی شرف

1 ❤️

946048
2023-09-06 14:31:19 +0330 +0330

تو ۱۹۰ زنه ۱۴۰ تا رو کونت بود قشنگ که

0 ❤️