الهام (۴)

1402/05/07

...قسمت قبل

داریوش و ارشیا رفتن و شوهرم اومد دنبالم. پریسا رو هم با خودمون بردیم خونه. پریسا قبلا چند دفعه موقعی که شوهرم خونه بود، اومده بود خونه ی ما ولی اینبار حجابش رو کنار گذاشت و با شلوار استرچ و تیشرت تنگ و نسبتا کوتاه که تا بالای کونش بود جلوی شوهرم نیما ظاهر شد. نیما رفت توی اتاق و تا موقع شام بیرون نیومد. وقتی شام میخوردیم پریسا گفت آقا نیما ناراحتی من میام اینجا؟
-این چه حرفیه پریسا خانم، چطور مگه؟
-آخه از وقتی اومدیم رفتی توی اتاق.
-نه انگار سوء تفاهم شده. خواستم شما راحت باشین.
-شما پیش ما باشین راحت ترم. اینجوری احساس غریبی و مزاحم بودن نمیکنم.
-چشم، شما هم مثل خواهرم هستید.
خلاصه پریسا تا آخر شب با همون تیشرت تنگ و شلوار استرچ جلوی نیما بود و وقتی بردیم رسوندیمش و برگشتیم قبل از خواب شوهر خودش اومد سمتم واسه سکس و داغ تر از همیشه بود. جالب اینجاست که دو سری منو کرد تا سیر شد و خوابیدیم. من تعجب کردم چون پریشب سکس داشتیم و طبق روال همیشه تا چند روز دیگه نباید خبری از سکس میشد.
سه روز بعد خونه ی پریسا بودیم و اول هر کدوم با دوست خودمون شروع کردیم که پریسا گفت الهام دوباره ۶۹ بخوابیم؟
-آره ولی این بار صورتم سمت داریوش باشه تا آبشو بریزه توی دهن خودم. باشه داریوش؟
-باشه عزیزم، منم موافقم.
معنی این حرف این بود که ارشیا بیاد از پشت منو بکنه و داریوش پریسا رو جلوی چشم من بکنه. همین برنامه رو انجام دادیم و داریوش کیرشو داد ساک زدم و خیسش کردم و کرد توی کوس پریسا، ارشیا هم همین کارو کرد و کیرشو از پشت کرد توی کوسم. هر کدوم به کوس جدیدی که چشمشون دنبالش بود رسیده بودن و حسابی ما رو گاییدن. ما هم با کیر جدیدی حال میکردیم و از اینکه الان ارشیا داشت منو میکرد خیلی تحریک شده بودم و داریوشم جلوی چشمم داشت کوس بهترین دوستم رو میگایید، که اینم منو بیشتر تحریک میکرد. غرق لذت بودیم و ما هم چوچول همدیگه رو یا زبون میزدیم یا با دست میمالیدیم و رفت و آمد و کوبیدن کیرشون تو کسمون، ما رو ارضا کرد و صدای آه و ناله های ما بلند شده بود. بالاخره کیرشون رو کشیدن بیرون و من داشتم واسه داریوش ساک میزدم و پریسا هم واسه ارشیا.
از اینجا به بعد داریوش چند تا توی کوس پریسا تلمبه میزد و چند تا توی دهن من و هی عوض میکرد. ارشیا هم همین کارو میکرد. این قدر ادامه دادن تا آب هردومون اومد و من برای اولین بار آب داریوش رو توی دهنم مزه کردم و ریختم روی کوس پریسا و یه مقدارش رو هم قورت دادم. خیلی بدم نیومد و دیدم چیز بد و آزاردهنده ای نیست. برق خوشحالی رو توی چشم داریوش دیدم و گفتم بالاخره آبتو توی دهنم خالی کردی و یک خورده ش رو هم خوردم. حالا خیالت راحت شد؟
خم شد لبمو بوسید و گفت فدات بشم الهام جون. خیلی حال داد.
-از این به بعد هر وقت دلت خواست بریز توی دهنم. اونجوری هم که فکر میکردم بدم نیومد.
-ممنون عزیزم، منتظرم روزی برسه که بریزم توی کوست.
-عجله نکن، اونجا هم میریزی. چند روز دیگه پریود میشم و بعدش قرص رو شروع میکنم.
ارشیا گفت الهام جون اونوقت منم میتونم بریزم توش؟
-فرقی نمیکنه، تو هم میتونی دیگه.
پریسا گفت ارشیا تو که هر وقت دلت میخواد توی کوسم خالی میکنی، تو چرا حسرت میخوری؟
-نه عشقم، فقط خواستم اجازه بگیرم که بعدا خیالم راحت باشه.
گفتم خوب بچه ها حالا نوبت کون کردنه. داریوش با پریسا ادامه میدی یا میخوای کون خودمو بکنی؟
-راستش حالا که اینجوری شد، دلم میخاد کون پریسا جونم امتحان کنم.
من و پریسا کنار هم داگی حالت گرفتیم و ارشا اومد پشت من و داریوشم رفت پشت پریسا. ورود کیر ارشیا توی کونم به آرومی انجام شد و تلمبه زدنش شروع شد. یواش یواش محکمترش کرد و کونمو داشت حال میاورد. صدای شلپ شلپ کون و من و پریسا و ناله هامون توی خونه پیچیده بود و حال میکردیم. چند دقیقه که گذشت به شکم خوابیدیم و پسرا هم خوابیدن روی ما. هر دو تامون کنار هم خوابیده بودیم و صورت پریسا و داریوش رو نگاه میکردم و هر دو غرق لذت و شهوت بودن. گاهی من پریسا از هم لب میگرفتیم و گاهی داریوش من و پریسا رو میبوسید و گاهی ارشیا ما رو بوس میکرد. داریوش گفت الهام جون دوستت هم مثل خودت خوشکل و سکسیه. انگار شما دو نفر آفریده شدین واسه سکس. هم خوش اندام هستین هم داغ و حشری.
ارشیا گفت الهام خوش به حالت شوهرت که هر شب کنار تو میخوابه.
-آره ولی فقط میخوابه ههههه
-یعنی چی؟ هر شب نمیکنتت؟
-نه بابا، هفته ای یه بار، البته این هفته دو بار کرد.‌
-چه بی ذوق، اگه زن من بودی هر شب میکردمت، حداقل دیگه یه شب درمیون باید میکردم تا خوابم ببره.
-کونمو زیرش بالا پایین میکردم و گفتم جوووون حالا که داری میکنی، پس حسابی حالشو ببر.
ارشیا گفت پریسا دو به تک بشیم؟ با داریوش دوتایی هر کدومتون رو بکنیم حال میده ها؟
-پریسا گفت من که خیلی وقته منتظر همچین چیزی بودم، الهام تو موافقی؟
-آره عزیزم، منم خیلی دلم میخواد. داریوش گفت پس من برم کیرمو بشورم، میخوام من از جلو بکنمتون.
-آره، دفعه ی بعد من از جلو میکنم.
داریوش کیرشو شست و اومد پریسا براش ساک زد و نشست روی کیرش و به ارشیا گفت بیا عشقم. ارشیا هم از روی من بلند شد و رفت پشتش و کرد توی کونش. پریسا وسطشون جلو عقب میشد و ارشیا هم میکوبید به کونش. صدای ناله ی پرسیا بلند شده بود و انگار کمی هم درد داشت، ولی چشماش از شدت لذت و شهوت قرمز شده بود و به زور باز میشد. چند دقیقه نگذشته بود که با شدت زیادی ارضا شد و خوابید روی سینه ی داریوش. نفسش که جا اومد گفت وای چه حالی داد الهام، اولین بارم بود و خیلی دوست داشتم امتحان کنم.
-درد نداشت؟
-اولش یه کم درد داشت و احساس میکردم کوس و کونم و لگنم داره کش میاد. ولی لذتش انقدر زیاد بود که حاضرم بیشتر از اینم درد بکشم ولی بازم تکرارش کنم.
-منم تا حالا این کارو نکردم و دلم میخواد امتحان کنم.
ارشیا کیرشو از کون پریسا کشید بیرون و گفت عشقم برو کنار تا الهام جونم حال کنه. رفتم جای پریسا و نشستم روی کیر داریوش. وقتی ارشیا کیرش رو کرد توی کونم فهمیدم دردی که پریسا میگفت چطوریه و دو تا کیر همزمان توی کوس و کونم داشت لگن و کوس و کونم رو باز میکرد. خودم بینشون جلو عقب میکردم و ارشیا هم هماهنگ با من کیرشو عقب جلو میکرد. هر لحظه لذتش بیشتر میشد و دردش کمتر. تا جایی رسید که از شدت لذت افتادم روی سینه ی داریوش. اون که داشت سینه هامو میمالید، ولشون کرد و منو بغل گرفت و گردنم رو میبوسید و زبون میزد. دو تا کیر تقریبا همزمان توی کوس و کونم هقب جلو میشدن و گاهی داریوش چون زیر بود و خوب نمیتونست تکون بخوره از ارشیا عقب می افتاد. ولی خودش منو جلو عقب میکرد و کیرشو توی کوسم فشار میداد. نمیدونم چقدر طول کشید ولی با چه لذت و حال خوب و زیادی ارضا شدم و تمام بدنم از شدت شهوت داشت میلرزید. داریوش نوازشم میکرد و منو میبوسید تا حالم بهتر شد و نفسم جا اومد. گفت عزیز دلم چطور بود؟
-داریوش خیلی دوست دارم پسر، ممنونم ازت، خیلی خیلی حال کردم، ارشیا از تو هم ممنونم، تا حالا اینجوری لذت نبرده بودم.
-ارشیا میتونی ادامه بدی یه بار دیگه ارضاش کنیم؟
-آره فکر کنم بتونم.
-اگه آبت اومد کیرتو نکش بیرون تا من ارضاش کنم.
دوباره هر دو شروع کردن به تلمبه زدن و آه و ناله ی منم دوباره بلند شد. داشتم با داریوش لب بازی میکردیم که ارشیا بلندم کرد و سینه هام رو گرفت توی دستش و محکم و تند تند کونمو میکرد. صدای نعره ی ارشیا هر لحظه بلند تر میشد و منم داشتم به یه ارگاسم دیگه نزدیک میشدم و داد میزدم بکنید که دارم میام، پریسا اومد صورتمو دست میکشید و بوسم میکرد و لب میگرفت که همزمان با اومدن آب ارشیا توی کونم، منم ارضا شدم و هر دو از شدت لذت داد و فریاد میکردیم. ارشیا با اینکه ابش اومده بود هنوز داشت توی کونم عقب جلو میکرد تا دیگه بیحال شدم و افتادم روی داریوش و ارشیا هم کیرش شل شد و از کونم درامد و خوابید توی بغل پریسا، از هم لب میگرفتن و پریسا هم سر و کمرش رو دست میکشید و میگفت عشقم حال کردی؟
-آره قربونت برم، ممنونم که اجازه دادی با الهام حال کنم.
-نوش جونت عزیزم. چقدر عرق کردی. بخواب خستگیت در رفت بریم حموم دوش بگیریم.
-داریوش گفت ما هم بریم دوش بگیریم، دوتامون خیس عرقیم.
-آره عزیزم، بریم.
-صبر کن قبلش با پریسا یه حالی کنم و منم آبم بیاد، پریسا رو هم یه بار دیگه ارضا کنم که مساوی بشین.
از روی داریوش رفتم کنارش و پریسا اومد روی کیرش با کوس نشست و روی کیر داریوش قر میداد و داریوش بلند شد نشست و با پریسا از همدیگه لب میگرفتن. دو دستی کون پریسا رو گرفته بود و روی کیرش عقب جلوش میکرد و پریسا هم دست انداخته بود گردن داریوش و لباشو با لذت میخورد. به ارشیا گفت عشقم بعد از ازدواجمون اجازه میدی بازم چهارتایی با هم باشیم و بازم با داریوش حال کنیم؟
-آره عشقم، خودت که میدون من با این کار مشکلی ندارم. ولی با کس دیگه ای دلم نمیخواد باشی، مثل همیشه به هم وفادار میمونیم.
گفتم پریسا مگه قراره ازدواج کنید؟
-آره عزیزم، کارم تموم شد برات تعریف میکنم.
-چند دقیقه همونجوری با هم حال کردن و هر دو ارضا شدن و داریوش آبشو با اجازه ی پریسا خالی کرد توی کوسش و کلی قربون صدقه ش رفت و تشکر کرد که اجازه داد برای اولین بار توی عمرش آبشو توی کوس خالی کنه. بعد داریوش دوباره به پشت خوابید و پریسا هم روی سینش خوابید، یه خورده توی همون حال بودن و با نوازش و لب گرفتن حالشون جا اومد و خستگیشون در رفت. بعد چهار تایی رفتیم دوش بگیریم. توی حموم پریسا گفت ما میخوایم ازدواج کنیم ولی خانواده ی ارشیا مخالفت میکنن که پسرشون میخواد با یه زن مطلقه ازدواج کنه. ولی ارشیا قول داده هر طور شده راضیشون کنه و جلوشون وایستاده.
-ما هم بهشون تبریک گفتیم و گفتیم به سلامتی، انشالله کنار همدیگه خوشبخت بشین و تا آخر عمر کنار هم با شادی و سلامتی زندگی کنید. خیلی به هم میاید و معلومه که واقعا عاشق همدیگه هستید.
بعد از حموم پسرا رفتن و طبق قرارمون وقتی نیما اومد دنبالم با اسرار پریسا قبول کرد شام بمونیم پیشش. پریسا هم با یه تاپ آستین حلقه ایه تنگ و ساپورت جذب و نازک جلوش میگشت. حس کردم نیما با پریسا خیلی راحت و صمیمی تر از همیشه هست و از اون حالت همیشگیش که خشک و با آداب خاص بود در اومده. با شوخی های پریسا میخندید و اونم باهاش شوخی میکرد و حتی با منم گرمتر از همیشه و بود و شوخی میکرد.
شب که برگشتیم خونه خیلی زود لختم کرد و سکس داغ و پر انرژی با من کرد و وقتی گفتم میشه از عقب بکنیم، سریع قبول کرد و راند دوم فقط از کون منو کرد. فهمیدم دیدن پریسا توی اون لباس و اخلاق شاد و شوخی های پریسا خیلی روی نیما تاثیر گذاشته و حشریش میکنه. واسه همین فردا شب به پریسا گفتم اومد خونمون و دوباره بعد از رفتنش نیما خودش شروع کرد و با من سکس توپی کرد. صبح که ماجرا رو به پریسا گفتم، خوشش اومد و گفت اگه اینطوریه بیشتر رفت و آمد کنیم تا شوهرت بیشتر بهت برسه و حالشو ببری.
-آره منم خوشحالم که اینجوری پر حرارت میبینمش.
-مبخوای باهاش گرمتر بشم و برم روی مخش؟ میخوای کاری کنم که منو بکنه و از این به بعد سه تایی حال کنیم؟
-اگه باعث بشه بیشتر منو بکنه و زندگی و رابطه ی زناشوییمون گرمتر بشه راضی ام، ولی میترسم بعد از یه مدت منو ول کنه و فقط بخواد با تو باشه.
-ترس عزیزم، وقتی من ازدواج کنم که تو رو ول نمیکنه، نیما خیلی دوست داره.
-آره درست میگی، ولی اگه قبل از اینکه ازدواج کنی، از تو خواستگاری کنه تو چی میگی؟
-معلومه که قبول نمیکنم. من عاشق ارشیام، اگه اونم نتونه خانوادشو راضی کنه و ازدواج نکنیم، بازم حاضر نمیشم زن نیما بشم و زندگیه بهترین دوستمو خراب کنم.
-اگه واقعا اینطوری باشه من حرفی ندارم و هر کار دلت میخواد بکن. فقط مواظب باش.‌
-خیالت راحت دختر.
یک ماه گذشت و سکسهای چهار نفره ی ما ادامه داشت و توی این مدت رفت و آمد من و نیما با پریسا بیشتر شده بود و یا ما پیش پریسا بودیم یا اون خونه ی ما بود، البته اون بیشتر میومد و حتی یکی دو بار هم شب خوابید خونمون. دیگه نیما و پریسا خیلی خیلی صمیمی شده بودن و اکثر شبها سه تایی میرقصیدیم و حتی با هم شوخی دستی هم میکردن. اواخر ماه دوم بود که دیگه موقع سلام و خداحافظی با هم روبوسی هم میکردن. از اون طرف ارشا هم تونسته بود بالاخره خانوادش رو راضی کنه و اومدن خواستگاریش ولی به نیما چیزی نگفتیم. خواستیم بعد از اینکه کارشون به سکس رسید و اولین سکسشون رو کردن بهش بگیم. رابطه ی من و نیما هم خیلی بهتر شده بود و اخلاق نیما از اون خشکی و رعایت اصول و آداب دراومده بود و شاد و اهل بگو بخند و شوخی شده بود و هر شب بعد از جدایی از پریسا سکس میکردیم، هر دفعه، هم از کوس هم از کون منو میکرد و منم باهاش راحت بودم و خودم میگفتم چه جوری چه مدلی بکنه و اونم که تازه فهمیده بود من چی دوست دارم و چه زن داغی هستم بهتر و بیشتر به من رسیدگی میکرد. منم واسش کم نمیزاشتم و خیلی بهش حال میدادم و واسش سنگ تموم میزاشتم. طوری که رابطه ام رو با داریوش کم کرده بودم و نهایتا هفته ای یه بار با هم قرار میزاشتیم.‌ اونم بیشتر به خاطر اون سکس دو به تک بود که با ارشیا دوتایی منو بکنن و نمیتونستم از اون لذت دوبله دل بکنم.
اما نیما و پریسا با همه ی راحتی و نزدیکی ای که پیدا کرده بودن و با وجود شوخی های دستی و بغل کردن و رقصیدن با همدیگه، هنوز هیچ کدوم نتونسته بودن از اون یکی درخواست رابطه و سکس کنن. پریسا میخواست نیما پیش قدم بشه، نیما هم شاید منتظر بود پریسا پیش قدم بشه یا شاید اصلا دلش سکس با اون و خیانت به من رو نمیخواست و دوست داشت رابطشون در همین حد مثل دوتا دوست ادامه داشته باشه. تا اینکه یه شب بعد از سکسمون که توی آغوش هم بودیم، بهش گفتم خیلی با پریسا صمیمی شدین و باهم راحتین و شوخی می کنید، مثل دو تا دوست دختر دوست پسر شدین. نکنه ازش خوشت میاد و خبریه؟
-نه عشقم این چه حرفیه؟ دوست توی و منم چون میبینم اینجوری راحته و خودش دوست داره، منم باهاش راحتم. دختر پاک و خوبیه و خوشحالم باهاش دوستی و تو رو از تنهایی درآورده.
-آخه حس میکنم خیلی تحریکت میکنه و همیشه بعدش با من سکسهای داغی میکنی.
-آره خب دختر شاد و پر انرژی ای هستش و باعث شده منم شاد و پر انرژی بشم، یه جورایی میشه گفت به من انرژی مثبت میده.
-یه چی میخوام بگم ولی نمیدونم از شنیدنش چه فکری میکنی.
-بگو عشقم، راحت باش.
-میخوام بگم اگه دلت میخواد باهاش سکس کنی من مشکلی ندارم و اونم مطمئنا بدش نمیاد و راضیه.
-الهام این چه حرفیه، من هیچ وقت حاضر نیستم به تو خیانت کنم.
-عزیز دلم من که راضی ام، پس خیانت محسوب نمیشه‌. اگه خجالت میکشی خودم بهش بگم.
-واقعا تو ناراحت نمیشی یا میخوای منو امتحان کنی؟
-به جون جفتمون که راضی ام و ناراحت نمیشم، به شرطی که افراط نکنید و در آینده هم نخوای منو ول کنی و بچسبی به اون.
-عشقم، من هیچ وقت به خاطر هیچ زنی حاضر نیستم از تو جدا بشم، درسته پریسا خوشکل و خوش اندامه، ولی از تو سرتر نیست، فقط از اخلاق و رفتار شاد و خودمونیش خوشم اومده، حتی روی تو هم تاثیر گذاشته و تو هم شاد و پر انرژی شدی. قبلا با من خیلی کلاسیک و سنتی رفتار میکردی.
-اتفاقا منم شاد و پر انرژی بودم و هستم، به خاطر رفتار خشک و سنتی تو منم مجبور بودم مثل خودت رفتار کنم که ناراحت نشی.
-جدی؟ کاش از اول میگفتی، من فکر میکردم تو هم اونجوری دوست داری. اگه میدونستم زودتر از اینا با هم اینجوری که الان شدیم، میشدیم و بگو بخند و شوخی میکردیم. من این زندگی ای که الان داریم رو بیشتر دوست دارم.‌
-عجب، چه جالبه که جفتمون خجالت میکشیدیم حرف دلمون رو بزنیم و تا قبل از این، طوری زندگی میکردیم که واسه خودمونم سخت بوده ههههه
-ههههه آره، خدا رو شکر که حالا هر دو راضی هستیم و راحت شدیم. من حتی فکر میکردم تو زیاد اهل سکس نیستی و واسه همین کلی به خودم فشار میاوردم و حسم رو سرکوب میکردم، نمیدونستم اینقدر داغ و حشری هستی و تو هم مثل من داری به خودت فشار میاری و شهوتت رو به خاطر اینکه من ناراحت نشم کنترل میکردی ههههه
-حالا که با هم راحتیم و به این نوع زندگی و رفتاری که دوست داشتیم رسیدیم، پس بزار راحت و بدون تعارف حرف بزنیم. بگو ببینم دلت میخواد باهاش باشی یا نه؟
-راستش بدم نمیاد، ولی الان که توی این مدت اونجوری که دوست داشتم شدیم و با لذت و بدون تعارف داریم از سکس و زندگیمون لذت میبریم دیگه کمبودی حس نمیکنم و سکس با پریسا واسم اهمیتی نداره و با تو نهایت لذت رو میبرم و کمبودی ندارم که بخوام با پریسا جبرانش کنم. ولی اگه تو و اون هر دو راضی باشین منم راضی ام که واسه تنوع باهاش باشم، البته فقط در حضور خودت، یعنی مثل همیشه که سه تایی با هم هستیم و خوش میگذرونیم، توی سکس هم سه تایی با هم باشیم و در کنار هم خوش بگذرونیم.
-آره، اتفاقا منم دقیقا همینو میخوام. پس من فردا بهش میگم و فردا شب سه تایی کنار هم روی همین تخت خودمون حال میکنیم.
-عالیه عشقم، هر جوری که خودت دوست داری عمل کن.
تازه بعد از یک زندگی فهمیدم شوهرم با همه ی ادب و شخصیتی که داره، از اون مردهاییه که توی خونه و سکس دوست داره زن فعال و پیش قدم باشه.‌ دوست داره من ازش بخوام و اون انجام بده. هر چی من بیشتر شیطونی کنم یا بیشتر بخوام اونم بیشتر تحریک میشه.

نوشته: الهام

ادامه...


👍 24
👎 4
42301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

939909
2023-07-30 00:48:03 +0330 +0330

ینی الکی الکی خیانت کردی؟؟ 😂 😂

1 ❤️

940307
2023-08-01 10:46:55 +0330 +0330

جنده خونه شاه عباس راه انداختین اینا رو چرا ما نمیبینیم فقط تو داستانا میخونیم

0 ❤️

940399
2023-08-02 01:01:54 +0330 +0330

خاک تو سر لجن حروم زادت خیانت کار لاشی تخم حرام

0 ❤️

977443
2024-03-30 06:39:48 +0330 +0330

بازم یه داستان عالی. آفرین

0 ❤️




آخرین بازدیدها