کس حلقوی دانشکده (۲)

1401/09/03

...قسمت قبل

سلام بر دوستان
در اول بگم که آخه یه کس کردن چیه که یه سری میان میگم دروغ گفتی و نمیشه و فلان اینقدر که فکر میزاری نظر بدی برو سراغ داستان بعدی

تا اونجایی گفتم تو داستان قبل که رفتم و ساناز رو کردم
بعد از رابطه م با ساناز واسم جالب شده بود که سر از کارش در بیارم و بفهمم کیا قبل من کردنش و رابطه ای داشتن باهاش
رابطه ما ادامه داشت تا یه روز با یه روز با یه بچه های دانشگاه که رفیقم بودیم رفتیم تو شهر یه دوری بزنیم از قضا این رفیقمونم از کس لیس های زار بود و از اینایی که تا یکی رو میکنن میرم همه جا جار میزنن
شروع کرد به حرف زدن و اینکه با کسی نیسی تو و این صحبتا که من کلن گفتم نه و کسی به من پا نمیده که یه خنده ای کرد و گفت ساناز رو میشناسی؟ گفتم فلان دختره؟ گفتم آره با من رفیقه مخشو زده ام
خندم گرفت گفتم کس کش باز دروغ رو شروع کرد نمیدونه دوس دختر منه این
گفتم جدن؟ گفت اره و شروع کرد به توضیح دادن حرفاش و ویژگی‌اش که دیدم ای دل قافل راست میگه!
دلم ریخت و حالم گرفته شد گفت چته پس ؟!! گفتم هیچی
خب تعریف کن چیکار کردی باهاش ؟
گفت دیگه بماند گفتم بگو دیگه البته باور که نمیکنم
اونم گوشیش رو درآورد و پیامهای تلگرامشو نشونم داد و تعریف کرد گفت که : یه روز اومد اینستام و آمار داد و منم پیگیر شدم و شمارش رو گرفتم و الان خیلی جاها میریم باهم ! مهم داشت سوت میکشید! عجب دختر خری بود یعنی فک نمی‌کرد من میفهمم؟ شایدم واسش مهم نبود…
گفتم خب حالا کاریم کردی؟
گفت راستش دنبال خونم سراغ نداری ؟ گفتم فک نکنم بهت بده ها
حالا من اینجوری میگفتم که حرف بکشم ازش بینم کرده قبلش یا نه که یه خنده ای کرد و گفت خودش گفته خونه بگیر ! راستش خییییییسلی هاته لنتی تو سکس
هر چی اینا رو تعریف میکرد ضربان قلب من می‌رفت بالا تر و حالم بد تر میشد گفتم چرا مگه چیکار کرده ؟
گفت که والا من که جا ندارم ولی تو دانشکده عصر هایی که کلاس داریم هی پیام میده کجایی بیا ببینمت
منم یه کلاس خالی نشون کرده ام میریم اونجا البته کسی بیاد بگا میریم ولی امان از وقتی کیر دستور میده!
تا میریم تو کلاس در رو می‌بنده خودش میاد بغلم می‌کنه یه کم لباشو میخورم من ۱۰۰برار اون استرس دارم این بار آخریم شیرین کاشت!
گفتم چیکار کرد مگه؟
گفت هیچی رفتیم تو کلاس نشستم رو صندلی اومد نشست رو پام و منم شروع کردم لباشو بخورم بهم گفته بود ممه هام ۸۰ شب قبلش. منم گفته بودم تا نبینم باور نمیکنم یه کم که لباشو خوردم گفت نمیخایی هنوزم باور کنی؟ گفتم باید ببینم .گفت خب کی جلوتو گرفته ؟ منم دیگه گفتم عجب پایه س دستم رو کردم تو یقه ش و اون ممه لنتیییییییییی ش رو گرفتم می‌گفت نمیدونی چه چیزی بود !!!
من یاد خودم افتادم چقد شبیه من بود باهمه همینجور بود جنده خانم گفتم خوب پس مالیدی
گفت ن باو یه کم مالیدمش دیدم پایه س شرو ع کردم به خوردن لنتی عالی بوووود راستم کرده بودم بدجور که یه کم رو پام تکونی خورد و گفت این چیه؟؟ راست کردی؟ گفتم آره لنتی پاشد گفت درش بیار
گفتم نمیشه باو یبار یکی میاد گفت میترسی؟ دربیار خبری نیس منم با استرس زیپم رو باز کردم همش چشمم به در بود و گوشم رو تیز کرده بودم کسی اومد تو سالن صدا پاس رو بشنوم!
تا اینجا که رسید گفتم پاشو کس کش حتمن خورد؟؟ اونم تو کلاس؟؟ گفت باور نمیکنی؟؟
گفتم نه گفت گوش بده بعدش پیاماشو نشونت میدم !
منم حالم گرفته بود ولی میخاستم بدونم تا بتونم یه جا علیه ش استفاده کنم
گفت که اومد نشست جلو صندلیو کیرمو در آورد یه نگاه کرد و گفت خوبه خوشگله و با دستش محکم فشارش داد و منم داشتم هی شل تر میشدم!! یه کم بهش نگاه کرد و کردش تو دهنش !
من پشمام ریخته بود فکرشم نمیکردم البته تو چت گفته بودم چی میشد تو کلاس میدادم بخوریش کیرمو ولی واقعا خایه شو نداشتم ! چن ثانیه نشد که داشت میخورد من دیدم داره آبم میاد سرشو گرفتم با دستم و رفتم تو ابرا لنتی خیلی خوب میخورد گفتم بسه بسه و کیرمو در آوردم از دهنش و آبمو ریختم کف کلاس
کیرم که خابید تازه فهمیدم چقدر کار خطری کرده ایم پاشدیم و بافاصله زدیم بیرون کلن ده دقیقه نشد ولی جات خالی رفیق عجب گوشتیه … مشخصه یه کس دنبه ای و کلوچه ای فوق‌العاده داره لنتیییییی
همش حرفاش تو سرم می‌چرخید
یعنی به همین راحتی ؟؟
اون که همش حرف از این میزد که من فقط با توهم و فلان …
البته واسه من زیاد خورده بود تو ماشین یا لاپایی کرده بودنش تو ماشین تو بیابون ولی تو دانشکده! مگه چقدر تشنه ی کیر بودی اخه؟!
خدافظی کردیم و رفتم خابگاه
بعد این ما جرا یبار تو ماشین بهش گیر دادم که من خیلی روشن فکرم و از دروغ بدم میاد ولی اگه راستشو بگی کاری ندارم و فقط میخام بدونم تجربه رابطه قبلن داشته است یا نه که بغض کرد و از جوابش پشمام ریخت!
حالا من میخاستم اینو بگه رفت توی کودکیش…
گفت آره تجربه داشتم ولی من نمی‌خواستم! راستش بچه که بودم کمتر شلوار پاک میکردم همش دامن یا لباس تا سر زانو داشتم تپلی ام بودم بابام یه دوستی داشت که یه باغ بزرگ داشت تو روستای نزدیک کرج ما آخر هفته ها میرفتیم باغشون و این دوست بابام یه پسر داشت حدودن ۱۶ ساله و منم حدودن ۱۳ بودم
چندتایی خواهر و برادر کوچیک ترم داشت و منم دوتا خواهر داشتم
هر وقت میرفتیم باغشون یه تاب داشتن ته باغ میرفتیم تاب بازی همه بچه ها ولی این همیشه پول می‌داد به خواهرش که برید بستنی بخرید از مغازه و منو میزاشت رو تاب که تو کم بازی کردی اونجام یه مغازه داشت که راهشم نزدیک نبود یه نیم ساعتی میشد رفت و برگشتش .
تا همه میرفتن می‌گفت بیا از اون بازیا و منو میبرد تو انباری ته باغ که یه کم وسایل باغبانی و خرت و پرت توش بود یه موکت کهنه ام یه گوشه ش پهن بود منم علاقه ای نداشتم ولی کنجکاو بودم اولین بار بهم گفت میدونی پسرا چی دارن و با چی جیش میکنن گفتم نه گفت میخای نشونت بدم ؟ منم از کجکاوی گفتم آره اونم شلوار راحتی پاش بود کشید پایین و منم کیرش دیدم بعد گفت منم میخام ببینم من تو بچگی همیشه دامن کوتاه میپوشیدم و کم لباس بودم خب فک نمیکردم کسی رو تحریک کنه و این چیزا رو نمی‌فهمیدم کلن اولش یه حس داشتم که این کارا اشتباهه و نشونش ندادم ولی خودش اومد جلو و دامنم رو زد بالا و شروع کرد رونام رو مالیدن و از منم خواست کیرشو بمالم من اولش نمالیدم ولی بعدش مجبور بودم گوش بدم میرستیدم ازش
تا اینجا که رسید حال من گرفته شده بود نمیخاستم ادامه بده ولی از طرفی ام میخاستم ببینم تهش تا کجا جلو رفته
گفتم خب حالا این که چیزی نبوده توام بچه بوده ای…
گفت آخه به اینجا ختم نشد
و هر دفه پررو تر میشد و یه چیز جدید میخاست
گفتم یعنی تا کجا پیش رفت؟
ساناز با بغض گفت بیخیال
گفتم تا اینجا گفتی بگو دیگه کمک می‌کنه فراموش کنی
گفت دفه های بعد ازم خواست بخابم رو موکت تو انباری دامنو در میآورد و سریع به پشت میخابیدم و پاهامو باز میکرد میومد روم میخایید خیلی حرفه ای بود نمی‌دونم از کجا بلد بود خودش می‌گفت از فیلمای سکسی یاد گرفته کیرشو رو کصم میکشید تا ارضا بشه تا ارضا میشدم سریع جمع میکردیم و میرفتیم با بچه ها بازی میکردیم …
دیگه کارش شده بود سو استفاده ازم چون من بچگی تپلم بودم یه کمم اون زمان سینه هام در اومده بود از همه جا سواستفاده میکرد عوضی

گفتم خب چی شد نجات اومدی از دستش؟
(البته من حس میکردم خودشم دوس داشته وگرنه روز اول می‌گفت به مامانش)
گفت یه روز مث همیشه بچه ها رو فرستاد دنبال نخود سیاه و گفت بریم از اون کارا و من برد تو انباری.اون طرف باغم خانواده هامون مشغول بودن و اصن فکرشون نمی‌رسید این طرف چه خبر همه ما رو سپرده بودن دست همینی که همش میپرید رو من…
تا رفتیم تو انباری شلوارشو درآورد منم یه لباس دخترونه بندی تا سر زانو پوشیده بودم سریع درش آورد من با یه شرت گل گلی لخت جلوش بودم شروع کرد بوسیدن و خوردن همه جام بعدش هولم داد پایین تا واسش بخورم خیلی پررو بود منم کیرشو که یه ۱۰سانتی بود یه کم خوردم قبلشم یه کم خورده بودم یادم داده بود ولی بلد نبودم خیلی.
بلندم کرد و گفت بخاب رو موکت مثل همیشه خابیدم پاهامو گرفت با دستاش برد بالا و کیرشو گذاشت رو کصم شروع کرد یه کم بماله روش و خودشم افتاد روم و بغلم کرد و سرعتشو زیاد کرد و تلمبه میزد تا اینکه یه لحظه حس کردم یه چیزی رفت توم و اون یه آخیخخخ گفتو ارضا شد و در آورد کیرشو از تو کصم منم سوختم ناخودآگاه یه جیغ زدم که چون دهنش چسبیده بود بهم داشت لبامو میخورد صدام نپیچید وقتی بلند شد من داشتم فقط گریه میکردم و اونم ترسیده بود وقتی دید کیرش خونیه!!! (البته ساناز کیر پسره رو می‌گفت اون جاش و کصشم می‌گفت اونجام و همش بغض داشت و من هی سوال پیچش میکردم و میگفتم اینکه چیزی نیس و اینا تا این داستان و کامل گفت )
بعد از کار من دیگه رفتم به مامانم گفتم مامانمو گرفت منو به کتک و دیگه باغشون نرفتیم البته کامل نگفتم داستان رو واسه مامانم در حد دستمالی گفتم …
من پشمام ریخته بود از طرفی عصبی بودم از طرفی ام میگفتم خب مال گذشته بوده و به من چه من دوست پسرشم یه تایمی و همیشگی نیستیم که ولی خب داستانش واسم جالب بود و یه تایمی ام بعدش باهم بودیم تا کات کردیم
بعد از کات من باساناز با یه دوستای نزدیکش دوست شدم به اسم محبوبه که از قضا در ظاهر دوست بودن ولی سایه ش رو با تیر میزد این محبوبه در مقابل ساناز واقعن قیافه نداشت بدنم نداشت یه کمم تپل بود و مشخص بود حسودی می‌کنه بهش
یه روزی بهش گفتم من قبلن باساناز بودم که گفت خودم می‌دونم و شروع کرد بدگوییش منم گفتم درسته کات کردم ولی اینجوریم نبود دختر خوبی بود
اینم داغ کرد شروع کرد پته ش رو بریزه رو آب که منو حرص بده
منم یجور نشون میدادم که دارم حرص میخورم تا ببینم داستان چی بوده
هی میگفتم نه دختر خوبی بود فقط با من بود
که محبوبه گفت فقط با تو بود؟؟؟ چقد خری سه تاشو من می‌دونم!
گفتم الکیه بگو کی بوده؟ بعضیا مال قبل بوده گفته خودش مهم اینه بعد من با کسی نبود همش میگفتم میخام خودمو بکشم و فلان
دیدم محبوبه زد زید خنده
گفت بعد تو با فلانی بود یه ماهم صبر نکرد در فلان تاریخ
خشکم زد گفتم حتمن میخاسته تنهاییاشو پر کنه چت می‌کرده
محبوبه گفت خری دیگه پسره با من دوس بود بعدش البته اجتماعی بهش ندادم خود پسره تعریف کرد واسم چه حالی داده بهش
گفتم جدن ؟ تعریف کن ببینم
گفت یه پسره بود به اسم حامد اومد سمتش و اینا رو حامد واسم تعریف کرد گفت :
چن روزی با ساناز چت کردیم که ساناز گفت خونه نداری؟ فقط چت بلدی یا کاری ام ازت بر میاد؟ گفتم باید بیایی ببینی گفت خب بیا دیگه تا ببینم عصر بعد کلاس با ماشین رفتم دنبالش در دانشکده سواری کردم بردمش خونه خواهرم رفته بودن مسافرت کلیدش دستم بودنشستیم رو مبل یه کم لباشو خوردم و دست گذاشتم رو سینه ش (اینا رو محبوبه اینجوری می‌گفت من حرص بخورم) یه کم که مالیدم شل شد اومد سمت کیرم لامصب تشنه کیر بود کیرمو در آورد و مهلت نداد اصن من لباس دربیارم کرد تو دهنش و شروع کرد ساک بزنه واقعا حرفه ای بود یجور میخورد میخاست تخمام در بیاد از تو کیرم (اینا راس میگف خودم حرفه ایش کرده بودم )
یه کم که خورد پاشد لباساشو خودش در آورد با شرت و سوتین نشست جلوم منم لباسام رو درآوردن و نشستم رو صندلی دوباره شروع کرد به ساک زدن اینقدر خورد تا آبم اومد ریختم رو سینش … بعد پاشد گفت بیا ببینم چی بلدی رفتیم رو تخت اتاق خواهرم به کمر خابید و شرتشو درآورد و گفت بیا دیگه منتظر چی هستی رفتم روش لباشو خوردم کیرم خوابیده بود یه کم سینه هاشو خوردم که فوق‌العاده خوشکل و خوشمزه بود بعد رفتم پایین و شروع کردم کصش رو خوردن خیلی دوست داشت سرمو فشار میداد به کصش هی میگفتم بخوررررررش جوووون بخوووور اینقدر خوردم تا ارگاسم شد دهنم سرویس شد خیلی طول کشید
رفتم تو بغلش خابیدم این دختر لنتی آتیش بود ده دقیقه نشده بود گفت همین؟ اینقدر ادعا؟ پاشو پس پاشدم یه کم دادم کیرمو خورد به شکم خابید از پشت بازم یه کم لاپایی زدم کیرم مالیده میشد رو کصش که خیسه خیسه بود خسته بودم خابیدم گفتم میخوریش؟ گفت اره 69شدیم رو تخت من کس ساناز رو خوردم تا بازم ارگاسم شد ولی من نمی‌شدم ولش کرد کیرمو گفت نمیشی گفتم باو استراحت میخاد
یه کم نشستم رفت واسه راند سوم گفت من بازم کیر میخام که باز واسش خوردم اونم تو 69خورد واسه من. منم یه کمم لاپایی زدم از پشت که با هر تلمبه ای میرفتم تو ابرا از بس کس بود و کشیدم رو اون کص کلوچه ایشششششش تا ارضا شدم ولی اصلن نگذاشت از کون بکنم
حامد می‌گفت حس میکردم اون منو کرده اینقدر که حشری بود سه بار اون ارضا شده بود دوبار من

حرفای محبوبه که تموم شد خدا رو شکر کردم که تموم کرده ام رابطمو

سخن پایانی : من داستان رو تا جایی که میشد جوری گفتم که همه بفهمند
غلط املایی هام مال تایپ خودکار گوشیه

نویسنده آرش

نوشته: آرش


👍 1
👎 4
23101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

903907
2022-11-24 01:23:48 +0330 +0330

ماشالا دورت پره جنده بوده
راستی همینکه شربتی در کار نبود شاید بشه باور کرد

0 ❤️

903953
2022-11-24 04:20:43 +0330 +0330

داداش تو سلطان شب نیستی سلطان جقی

1 ❤️

904007
2022-11-24 13:43:34 +0330 +0330

ی دختر جنده رو نتونستیم جر بدین، همتون رو برده لب آب و تشنه برگردونده 🤣🤣🤣 خاک تو سرتون کسخلا

0 ❤️