دوتا هم خونه گی (۱)

1403/02/16

دوستان شروع این داستان محتویات سکسی کم دارد و موضوعات سکسی در آخر داستان هستش این داستان حالت زندگی نامه هم دارد پس قبل فحش دادن بخونید ممنون.
سلام اسم من رضا هستش یه قد متوسط با وزن مناسب و تو یه شهر کوچیک زندگی میکنم از بچگی فوق حشری بودم و همون بچگی ام دودولم برام جالب بود و اخلاقم کلا سمت دخترا بود بزرگتر که شدم تو مدرسه خیلی سختم بود همه گیر میدادن بهم ولی چون هیکلی بودم گفتم بزار منم مثل خودشون بشم راهنمایی دبیرستان همیشه بچه خوشگلا دور من بودن چون نمیزاشتم بقیه چیزی بهشون بگن و میدونستنم من کاریشون ندارم مثلا بخوام بکنمشون ولی داخل خلوت خودم همیشه آرزوی سکس باهاشون داشتم ، اول راهنمایی بود که شروع کردم به باز کردن سوراخ کونم و به نظرم از جق حالش بیشتر بود ، خوب من از دوران راهنمایی فهمیدم واقعا به دختر حس ندارم و فقط پسر ولی خوب شهر هم کوچیک بود نمیشد کاری کرد خلاصه خودمو با جق زدن ، فرو کردن وسایل ، خیار ، و چیزای دیگه آروم میکردم بچه درس خونی نبودم پس رفتم هنرستان بالاخره درس تموم شد کنکور دادیم رتبم خوب نبود ولی یه شهر بزرگ که تقریبا دور بود قبول شدم با کلی شوق رفتم که آخی میتونم خودم باشم بدون مزاحمت کسی ، ترم اول تو خوابگاه واقعا شرایط بد بود منم به همون جق اکتفا میکردم بدنم یه بار شیو کردم و صورتم که کلی مسخرم کردن و منم دعوا راه مینداختم یه پسر به اسم هادی تازه اومده بود مثل من و واقعا خوشگل بود بدن سفید صورت و بدن بی مو انگار مادر زاد مو نداشت. وقتی دید من جلو بزرگای خوابگاه در اومدم اومد طرف من همش با من بود دیگه کلی رفیق شدیم فهمیدم بچه تهرانه و بابا شم کارخونه داره و تک پسره و دو خواهر داره. از شر خوابگاه دیگه من شیو نکردم بدن ، صورتم ، چند بار هادی گفت بی مو خوشگل تری که از شوخی میزدمش میگفتم از تو که خوشگل تر نیستم کم کم شوخی دستی میکردیم دست میزدم به تخماش ، یا کونش و اونم دست میزد و می‌خندیدیم ولی تو دلم میخواستمش واقعا ، اون ترم چند بار تا پا رابطه رفتم ولی ترس و استرس نتونستم ، ترم اول من کلی دعوا داشتم و به همین دلیل گفتن ترم بعد خوابگاه نداری رفتم دنبال خونه همون بین دوترم که اجاره ها بالا بود همین وسط هادی زنگ زد که با سردی جواب دادم فرداش رفتم شهرستان بین دوترم دو ماه فاصله بود تقریبا دوروز بعد اونجوری حرف زدم با هادی ، هادی زنگ زد ماجرا گفتم معذرت خواستم که گفت باشه و قطع کرد گفتم بیا اینم رفت تو کف اینم موندیم به کیرم ، یک هفته مونده بود به ترم جدید که هادی زنگ زد برداشتم گفت بیا همون شهر که دانشگاه میریم گفتم من میخوام انصراف بدم ولش گفت بیا کارت دارم خوشحال میشی خوب یه ۵ساعتی راه بود ماشین پیچوندم گفتم میرم دنبال خونه که بابام کلی سر صدا که چه دانشگاهی میری و این چیزا رسیدم آدرسی که داده بود دیدم از یه BMWپیاده شد و یه مرد تقریبا ۵۵ ساله هم باهاش بود اومد جلو ، دست ، بوس ازش همچین انتظاری نداشتم گفت ایشون پدرمه باهاش حرف زدم برامون خونه اجاره کنه گفتم بریم خونه رو ببینیم خلاصه با باباش دست دادم رفتیم داخل یه آپارتمان مبله با دو خواب و یه حال بزرگ و حمام بزرگ به همراه وان ، گفتم این خیلی بزرگه حتما گرونه من نصف شم نمیتونم بدم چون این ترم باید سر کارم برم که بابا هادی گفت آقا رضا هادی کلی از شما تعریف کرده مشخصه پسر خوب درستی ام هستی خوشحالم هادی دوست خوبی پیدا کرده شما اولین دوستشی و منم نمیتونم ببینم تک پسرم اذیت بشه پس شما مراقبش باش فکر خونه هم نکن هادی گفته خوابگاه چه شرایط بدی داره ، خوب منم راضی بودم ولی چس کلاس میومدم که آخر قبول کردم قولنامه نوشتن منو هادی جفتمون برگشتیم شهرامون و وسایلمون جمع کردیم سه روز مونده به ترم جدید جفتمون رفتیم خونه به بابام گفته بودم کار پیدا کردم نصف اجاره میدم و اونم بقیه خرج هارو میداد.خلاصه اتاق که حمام داشت من گرفتم و اتاقی که کمد دیواری داشت هادی عجیب اینجا بود وقتی وسایلش می‌چیند دوتا پلاستیک سیاه یه بزرگ و یه کوچیک بود که تا منو دید چپوند داخل کمد در قفل کرد منم توجه نکردم دوروز همه جا خونه کشف کردیم و رفتیم دانشگاه انگار چیکار کردیم همه میگفتن خونه گرفتن کجاست برنامه کنیم ولی منو هادی آدرس نمیدادیم تقریبا چهار روز بود تو خونه بودیم منم چون سر خری نبود بدن صورتم شیو کرده بودم و فوق حشری هادی ام همش می‌خندید از مردونگی افتادی بیبی. شب برای بعد شام رفتیم میوه بخریم من خیار خریدم هادی گفت این چرا گفتم هوس کردم رفتیم خونه شام خوردیم هادی نشست فیلم دیدن منم گفتم میرم حمام یواشکی یه خیار کش رفتم گفتم تو راه میخورم رفتم اتاقم لخت شدم وان پر آب گرم کردم مقعدم خالی کردم نشستم تو وان اول انگشت بعد خیار کیرم به آخرین سایزش رسیده بود که حس کردم یکی بالا سرمه هادی بود چشماش چهارتا شده بود خیار تا ته تو کونم بود کیرم فورا خوابید و هادی رفت بیرون گفتم بیا بدبخت شدم رفتم بیرون هادی تو اتاقش بود درم قفل کرده بود دو روز هیچ حرفی بینمون رد بدل نشد ، روز جمعه بود گفتم هر جوری شده از دلش در میارم یه صبحانه حاظر کردم رفتم صداش کردم اومد بعد صبحانه گفتم باید حرف بزنیم و منم گفتم چشم گفت من یه چیزایی بهت نگفتم از خودم ولی اول تو بگو چرا اونجوری جق میزدی جق زدن عادیه ولی اونجوری که منم گفتم به همجنس حس دارم بخصوص ترنس گفت به ترنس میخوای بدی سرم انداختم پایین گفتم آره حرفی نزد رفت داخل اتاق بعد یه ربع اومد بیرون چی می‌دیدم این هادی نیست یه ست تشویق کننده پوشیده بود گفتم بریده بود انگار یه زن جلومه گفت این رازه منه من یه زن پوشم و از شانس تو دوطرفه همزمان با این حرف دامنش داد بالا کیرش خواب راحت ۱۴ سانت بود مال من نهایت سیخ ۱۶ سانت ، دست خودم نبود جلوش زانو زدم از کنار شرت زنونش کیر شلش در آوردم یه دفعه گفتم من بردتم اصلا که گفت کم کم رو میکنی منو بگو گفتم تو باید بالا سر من باشی ، کیرش گذاشتم دهنم و ساک زدم تا سیخ شد گفت برو تخلیه کن منم با ذوق رفتم وقتی اومدم یه اسپری و ژل دستش بود گفت برو رو مبل جلو تلویزیون یه فیلم شیمیل پلی کرد که از قبل آماده کرده بود و اسپری که اسپری تاخیری بود خالی کرد رو کیر من که کیرم فورا شد نیم سانت که گفت برای اینم برنامه دارم پاهام باز کرد زل زد رو سوراخم بعد گفت ۶۹ شو برام بخور منم میگفتم چشم کیرش نیمه شق بود گذاشتم دهنم اونم انگشت اولش کرد داخل بعد ده دقیقه کیرش شد ۲۰ سانت سوراخ منم تا چهار انگشت باز کرده بود برگشتیم حالت اول من رو مبل اون رو زمین روبروم پاهام داد رو شونش گفت خوب سنگینی کونی راست می‌گفت من ۹۰ کیلو بودم و اون ۶۵ کیلو کیرش داد داخل اصلا حواسمون به فیلم نبود تقریبا ۱۶ سانت که رفت داخل خورد به دیواره بین روده ، مقعد با چند فشار اونم رد کرد قشنگ زیر دلم درد گرفته بود و کیرمم سیخ نمیشد حتی وقتی میمالیدمش که هادی گفت ولش کن تا نگفتم حق ارضا نداری اول درد داشت ولی کم کم یه آب قطره قطره از کیرم که اون موقع دودول بود میومد و من حال میکردم تا هادی آبش اومد ولی در نیورد گذاشت شل که شد گفت آبم نیاری بیرون صبر کن رفت از تو اتاقش یه بات پلاگ یه دیلدو و یه کمربند عجیب آورد ، باتپلاگ کرد داخل کون من گفت آبم نباید بریزه و دیلدو داد دستم گفت چربش کن تا بیام و کمربند گذاشت کنار مبل و رفت دستشویی وقتی اومد جامون عوض شد اون رو مبل من رو زمین فقط من زانو زده بودم جلوش گفت با دیلدو منو بکن منم اول انگشت که انگار باز بود سوراخش بعد دیلدو یک ربع تلمبه زدم که گفت جا عوض ولی دیلدو در نیار کمربند کنار مبل پاش کرد یه جوری بود که سوراخ رو کمربند درست جای دیلدو تو کونش بود دیلدو بست به کمربند و کمربند بست پاهام داد بالا بات پلاگ در آورد و باز چرب کرد سوراخم و کیرش کرد داخل بازم آبم قطره قطره میومد گفت آفرین داری یاد میگیری و دوباره ارضا شد و کیرش در آورد سریع بات پلاگ کرد تو کونم گفت بزار جذب بشه اونم دیلدو در نیورد رفتیم اتاق هادی پلاستیک مشکی بزرگه پر لباس زنونه و کوچیکه پر دیلدو ، بات پلاگ همه چی رو تختش دراز کشیدیم بغلم کرد گفت ببخشید ازت عصبی بودم آخه منم همجنسگرام و کل عمرم یکی مثل تو میخواستم و تو بهم نمیگفتی ، گفتم تو با این بدن همه میخوامت گفت نگران نباش بدن تورم سرامیکی میکنم خودم خودتو بکنی و تو بغل هم خوابمون برد ، بیدار که شدم هادی خواب بود رفتم دستشویی مقعدم شستم بات پلاگ در آوردم رفتم اتاقم دیدم هادی میخواد بره حمام دیلدو ام توشه هنوز گفت بیا تو ام گفتم وایستا لباس بیارم گفت من یه حوله آوردم از این به بعد این خونه لباس ممنوعه باتپلاگم بیار رفتیم داخل گفت داخلت شستی گفتم آره ، خودشم دیلدو در آورد و گذاشتیم وان پر بشه که دیدم هادی باتپلاگ ازم گرفت تف زد باز گذاشت داخلم گفت این باید بهش عادت کنی اگه میخوای کونی خوبی بشی و رفتیم داخل وان و همدیگه رو شستیم و اومدیم بیرون هادی گوشیش برداشت به یکی زنگ زد گفت یه چی براش پست کنه گفت برات کادو دارم چند روز دیگه میاد . گفتم هادی این کار ما فقط برا تو خونه دیگه گفت اره جیگر بیرون تو همون پسر قلدری اینجا زیر خواب من و زد رو باتپلاگم که یه جورایی خوشم اومد .
ادامه دارد…

نوشته: رضا


👍 31
👎 10
17601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

982464
2024-05-05 23:48:18 +0330 +0330

بعیده اینجوری شانس در خونه آدمو بزنه
ولی فانتزی خوبی بود 🤤

3 ❤️

982472
2024-05-06 00:07:17 +0330 +0330

زیادی تخلیه و اغاز متنت ضعیفه با احترام دیس لایک ♥️

0 ❤️

982484
2024-05-06 01:19:34 +0330 +0330

منتظر پارت بعدیم

0 ❤️

982587
2024-05-06 18:14:38 +0330 +0330

چرا حس میکنم این داستان، ترجمه شده یک داستان خارجیه ؟ 🤔

0 ❤️

982609
2024-05-07 00:04:22 +0330 +0330

منم تنها زندگی میکنم

0 ❤️

982641
2024-05-07 01:06:16 +0330 +0330

کمتر توهوم بزنین پسر فردا اگه به گا نرین و پیر بشین الزایمر میگیرینا 😂😂

0 ❤️

982726
2024-05-07 15:23:26 +0330 +0330

من تنها زندگی می کنم یه پسر خوشگل نیست بشه خانوم خونم

0 ❤️

982757
2024-05-07 22:58:02 +0330 +0330

عجیبه دیگه ملت تو کامنتا فحش نمیدن 🤣

0 ❤️

982758
2024-05-07 23:22:56 +0330 +0330

داستان خوب باشه کسی فحش نمیده
اونایی که فحش میخورن دیگه خیلی کصمغزن
دمت گرم ادامه‌بده
من خیلی دوس دارم پسرای قلدر بکنم یکی از فانتزیامه

0 ❤️

983639
2024-05-14 01:10:16 +0330 +0330

منم تنها زندگی میکنم
یه مفعول میحام که اینجوری تو خلوت واحدم باهاش فانتزی برم

0 ❤️