بسکتبال ⛹🏻‍♂️

1402/01/14

ترمای اول دانشگاه خیلی تنها بودم و هیچ دوستی نداشتم که باهاش بیرون برمو وقت بگذرونم و اکثر وقتا تنهایی تو خوابگاهمون که ۴ تا تخت داشت تو اینستاگرام میچرخیدم و وقت میگذروندم. از ۴ تا تخت فقط دوتاش پر بود بقیه تختارو هنوز به دانشجویی نداده بودن و توی اتاق فقط دونفر بودیم.

هم اتاقیم فرهاد قدش تقریبا ۱۸۷ سانت بود، بدن خیلی گنده ای داشت یکم چاق بود و شکم داشت ولی عضله ای بود سینه هاش بزرگ و ماهیچه‌ای بودن، پاهای زمخت و گوشتی و فرم داری داشت و عاشق بسکتبال بود. موهاش کم پشت و فر بود چشماش درشت بود گردن خیلی عضله ای و کلفتی داشت و ابروهاش کمونی و کشیده بود. لباش نازک بود و دندوناش مثل مروارید سفید بود ولی کمی از هم فاصله داشتن.

فرهاد با من خیلی مهربون بود، همیشه حالمو میپرسید و باهام حرف میزد، از اینستا هربار کلی برام پست میفرستادو کلی میخندیدیم باهم. هربار باهاش حرف میزدم ساعتها طول میکشید حرف زدنمون و هیچوقت حرف کم نمیاوردیم، از آهنگ تا فلسفه در مورد هر موضوعی باهم حرف میزدیم خیلی باهوش و مهربون و منطقی بود و منم خیلی ازش خوشم میومد. میدونست گی ام حس کرده بود ولی به روش نمیاورد اصلا، چیزایی که براش میفرستادم خیلی گی بودن و اونم میفهمید چون منم از بحثامون میفهمیدم که میدونه گی بودن چطوریه… ولی در موردش باهم حرف نمیزدیم اصلا.

هفته ای دو سه بار میرفت بسکتبال و یه مسابقه استانی داشتن و اونروز دعوتم کرد و کفت میتونم باهاش برم با بچه های دانشگاه نگاهشون کنم. منم قبول کردم و رفتیم سالن. من رفتم نشستم رو یکی از صندلی ها و اونم رفت رختکن لباساشو عوض کنه. بازی شروع شد و من فقط داشتم فرهادو تو لباسای بسکتبالش که یه شورت بالا زانو و یه تاپِ بدون آستین بود؛ تماشا میکردم.

تنها کسی که داشتم بهش نگاه میکردم فرهاد بود، هربار میپرید که توپ رو بندازه داخل حلقه لباسش یکم بالا میرفت و میتونستم اون خط مویی که از نافش به شکمش میره رو ببینم. هربار که خم میشد تا کنترل توپ رو داشته باشه شورتش میرفت بالا و رون و ساق پای عضلانی و کمر پهنش میزد بیرون. هربار میدوید سینه ی بزرگ عضلانیش تکون میخورد و عرق روی سینش لباسشو چسبناک میکرد. هربار دستاشو میداد بالا شونه ها و بازوهاش و موهای زیربغلشو میدیدم. انگار یه آهنگ دلنشین بود که به مدت ۴۰ دقیقه برام پخش شد و من هر ملودیشو با لذت گوش میکردم.

بازی تموم شد و تیم فرهاد برد، بعد اینکه جلوی رختکن دیدمش و ازش تعریف کردم و بهش تبریک گفتم؛ بهش گفتم “بعد اینجا کجا میری؟” گفت “میرم خوابگاه خستم” منم گفتم “اوکی منم همینطور… پس میبینمت”. بعد اینکه اینو گفتم صورتش یکم هیجانی تر از حالت معمولی شد و بهم گفت “نه نه صبر کن من زودی دوش بگیرم لباسامو عوض کنم باهم بریم تنها نرو” منم قبول کردم و نشستم روی یه نیمکت و سیگار روشن کردم.

ولی همچنان تنها چیزی که میتونستم بهش فکر کنم فرهاد بود الان توی حموم لخته، داره بازوهاشو میشوره، پاهاشو، شکمشو، کمرشو، زیر بغلشو، موهاش و گوشاشو، لباشو، صورتشو. داشتم به این فکر میکردم که اگر تو اون حموم بودم باهاش چیکارا که نمیکردم و این فکرا داشتن منو دیوانه میکردن چون واقعا بهش جذب شده بودم.

بعد دو نخ سیگار پشت سر هم در اومد. فاصله سالن تا خوابگاه خیلی کم بود برا همین پیاده رفتیم و رسیدیم خوابگاه. وقت خواب بود ساعت ۱۱ شب و فرهاد خیلی خسته بود گفت میخوابم من. من تخت پایینی و اون تخت بالایی بود، نردبون تختو رفت بالا و سعی کرد بخوابه ولی نمیتونست، تقریبا ۴۰ دقیقه گذشت و هنوزم داشت رو تختش وول میخورد، منم داشتم از تخت پایینی به تیکه های آهنی که بالا سرم بود نگاه میکردم و بهش فکر میکردم که یهو صداشو شنیدم “جوبین… بیداری؟” منم گفتم “اره بیدارم… خوبی؟” اونم با یه صدای بم و خسته گفت “اره” ولی بعدش هیچی نگفتو جوابمو نداد و کاملا ساکت بود.

بعد اون رومو کردم سمت دیوار که بخوابم و یهو شنیدم که داره از نردبون تختش میاد پایین، با خودم فکر کردم که میخواد بره آب بخوره یا دستشویی. نردبونو پایین اومد ولی صدای قدم زدنش به سمت یخچال یا بیرون نیومد. میدونستم وایساده کنار تختم و جایی نمیره و قلبم داشت تندتند می‌تپید. رومو برگردوندم به سمتش و دیدم اره… بجز یه شلوارک کوتاه سبز هیچی تنش نبود و ایستاده کنار تخت و داره زل میزنه به من. منم زل میزدم بهش، چندین دیقه هیچ چیزی نگفت فقط ایستاده بود کنارم و زل میزد بهم. یکم ترسیدم ازش چون نمیدونستم چی داره از ذهنش میگذره از طرفی هم نمیخواستم هیچیزی بگم و ببینم میخواد چیکار کنه.

بعد از چند ثانیه بدون اینکه چیزی بگه خیلی اروم و با احتیاط یه لنگشو انداخت سمت چپ بدنم و اونیکی لنگشو سمت راستم و خوابید روم، تمام وزنشو انداخته بود روم و سرشو گذاشت کنار گردنم و یجوری بغلم کرد که انگار یه لحاف خیلی سنگین دور کل بدنم پیچیده. محکم بغلم کرده بود و کاملا تحت کنترلش بودم و حتی نمیتونستم تکون بخورم از زیرش. چند ثانیه اونطوری موند و بعدش شروع کرد به بوس کردن گردنم، نفسش و گوشش انقدر داغ بود که میدونستم بدجوری حشری شده. منم بغلش کردم و پاهامو از هم باز کردم که خودشو جا بده روی من. گردنمو از پایین گردنم تا گوشم انقدر خوب لیس میزد که داشتم زیرش جون میدادم و هی کیرشو میمالید بهم از زیر درحالیکه محکم بغلم کرده بود.

انقدر حشری شدم که صورتشو گرفتم و شروع کردم به بوس کردنش، خیلی تو بوس کردن خوب بود لباش واقعا نرمو خوب بودن و آروم لب میگرفت ازم خیلی مراقبم بود و میخواستم به منم خوش بگذره. بعد از لب رفتنامون از روم بیدار شد، تو چشام نگاه کرد، کمرمو محکم گرفت و یجوری منو برگردوند انگار یه تیکه کاغذ رو داره برمیگردونه چون زورش از من خیلی بیشتر بود. بعد دستامو گرفت و با یه دستش جفت دستامو نگه داشت رو پشتم دستاش انقدر بزرگ بودن که مچای دستامو میتونست توشون جا کنه. بعد دوباره افتاد روم و شروع کرد به بوس کردنم از پشت و مالیدن کیرش به کونم از روی لباساش. انقدر داشتم حشری میشدم که میخواستم همونجا منو بکنه برا همین خواستم لباسامو در بیارم. همینکه دستم رفت روی لباسام که درشون بیارم دستمو یجوری محکم پس زد که کمی دردم گرفت و بعدش از پشت اومد کنار گوشم و گفت “اینکارو من باید بکنم نه تو”

لبخند زدم و هیچی نگفتم. از روم بلند شد و من هنوز دراز کشیده بودم، کمرمو بازم گرفت بلندم کرد و چهارزانو نشسته بودم جلوش ولی پشتم بهش بود. دستشو انداخت که لباسمو در بیاره. تیشرتمو آروم در آورد و منم کمی ماهیچه های کمرم و کونمو قوس کمرمو سفت کردم که نگاهم کنه. چند ثانیه بهم از پشت تو اون پوزیشن نگاه کرد و هیچکاری نکرد. نمیخواستم برگردم میخواستم از چیزی که میبینه بیشتر لذت ببره چون میدونستم از اون زاویه بدن خوبی دارم و کمرم باریکه و شونه های پهنی دارم اونم چند ثانیه فقط نگام کرد. یهویی از پشت با جفت دستش بغلم کرد و بدنشو کاملا چسبوند بهم و داخل گوشم داشت نفس میزد، یجوری خودشو داشت بهم میمالید و یجوری محکم گرفته بود منو که داشت دردم میگرفت. یکم ناله کردن و فهمید داره دردم میاد و زودی شل کرد بازوهاشو و گفت “ببخشید ببخشید ببخشید” منم لبخند زدم و گفتم اوکیه. بازم بغلم کرد و بازوهاش مثل دوتا مار گنده پیچید بود دور بدنم. حتی اگر میخواستمم نمیتونستم تکونی بخورم چون بازوهاش مثل یه پالتو کل بالا تنمو پوشونده بودن.

بعد اینکه بغلم کرد دوباره هولم داد رو تخت و دراز کشید روم و بیشتر کیرشو مالید به کونم و همزمان داشت توی گوشم نفس میکشید. نفساش انقدر داغ بودن که اکر نمیدونستم حشریه فکر میکردم تب داره. انگار تو بهش بودم چون خوشحال بودم که از من و بدنم اینقدر خوشش میاد. بدون اینکه چیزی بگه دوباره منو برگردوند. این سری رو در رو بودیم و انگشتاشو کرد تو دهنم و گفت “خیسشون کن” منم خیس کردم انگشتاشو و دستشو برد لای پاهام و شروع کرد به مالیدن سوراخم. انقدر خوب بود که نمیتونستم صبر کنم که بکنه منو. همزمان با مالیدن سوراخم داشت گردنمو لبامو میخورد و من خیلی حال میکردم باهاش.

شورتمو در اورد خودشم شورتشو در اورد و به چشام زل میزد و کیرشو میمالید با یه دستشم سوراخمو میمالید. هیچی نمیگفت فقط داشت بهم نگاه میکرد با چشمای خمارش. بعد بازم اومد روم و یه لب گرفت ازم و همزمان پاهامو داد بالا و پاهامو گذاشت روی شونش. پشت زانوهامو بوس میکرد و پاهامو ناز میکرد. منم کیرشو تا جایی که میتونستم خیس کردم و همزمان ازش میخواستم انگشتم کنه با چندتا از انگشتاش که باز بشه سوراخم.

وقتی میخواست بکنه منو با صبر و حوصله کم کم سوراخمو باز میکرد و هی حواسش بهم بود که اذیت نشم. هربار بیشتر کیرشو میکرد تو سوراخم نگام میکرد و سرشو تکون میداد به معنی اینکه “اوکی ای؟ حالت خوبه؟” و این باعث میشد من بیشتر بخوابم ارضاش کنمو بهش لذت بدم. تا ته کیرشو کرد توم و من داشتم از لذت میمردم همزمان هم منو میکرد همم کیرمو میمالید و بهم میگفت که میخواد باهم آبمون بیاد. منم بغلش کردم پاهامو دادم بالا و تو گوشش گفتم “تندتر” و یجوری داشت منو میکرد که دلم میخواست داد بزنم.

هم میشنری هم داگی استایل داشت میکرد منو و یهو گفت “داره میاد” و کیرشو در اورد و آبشو ریخت روی کمرم. وقتی داشت ابش میومد صداش خییلی بم تر شد، یه غرشی داشت که دلمو بدجوری لرزوند و در کنار خوشحالی یکم ازش ترسیدم وقتی اون صدای ناله زمختشو شنبدم همینکه آبشو ریخت روم تو پوزیشن داگی منو بلند کرد، یه دستشو دور گردنم پیچید و محکم گرفت منو با اونیکی دستش هم شروع کرد به جق زدن برام. هی انگشتاشو با دهنم خیس میکرد و برام میمالیدش تا ابم بیاد و نفس گرمش تو گوشم خیلی عالی بود. بعد چند ثانیه آب منم اومد و نفسای گرمش تبدیل شدن به خنده از خوشحالی.

منو برگردوند و سرمو گرفت لای دستاش و تو چشام زل زد و گفت “مال من شو” منم گفتم “مال توام” و بعد اینکه لبخند شیرینشو دیدم محکم بغلم کرد یجوری بغلم میکرد انگار میخواست منو اون بدنمو یکی بشه هی شل میکرد دستاشو و دوباره سفت تر بغلم میکرد و هی گردنمو بوس میکرد پر از حس بود کاراش. بعد چند دقیقه بغل رفت برام دستمال کاغذی و یه لیوان آب اورد و آبشو از رو کمرم پاک کرد و لباسامو برام اورد. لباسامونو پوشیدیم و برگشتیم رو تخت و تا صبح تو بغلش و روی سینه های ماهیچه‌ایش خوابیدم.

شیرینترین شب تبدیل به شیرینترین صبح شد و شیرین ترین صبح تبدیل به شروع شیرینترین سالهای عشقم به فرهاد شد. هنوزم بعد ۶ سال دوست پسرمه و عاشق همدیگه ایم.

ادامه...

نوشته: جوبین


👍 41
👎 3
31501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

921577
2023-04-03 00:55:35 +0330 +0330

آه خدای من عالی بود…

1 ❤️

921582
2023-04-03 01:00:42 +0330 +0330

Nice👌🏻🌶️

1 ❤️

921598
2023-04-03 01:37:40 +0330 +0330

وای خداااا چه قشنگگگ 💖🌈چه شیرین 😍 خیلی قشنگ بودددد🥹 اکلیلی شودم🥹🤧 پایدار باشین ☺️❤ بازم بنویس دلم رفتتت براتون 🫠🫠🫠

3 ❤️

921600
2023-04-03 01:41:49 +0330 +0330

لنتی دلم خواست دوستت باشم 🥲 چرااا من یه دوست گی ندارم😭 انقد خواسته زیادیه🥲

5 ❤️

921613
2023-04-03 02:20:09 +0330 +0330

شیرین و فرهاد که میگن شماید

0 ❤️

921616
2023-04-03 02:26:13 +0330 +0330

خیلی خیلی خیلی قشنگ بودددد 😍 😍

2 ❤️

921649
2023-04-03 08:36:01 +0330 +0330

قشنگ بود و به نظر واقعی میومد. اما هیچ اشاره ای به بهداشتو استفاده از کاندوم نشد.

1 ❤️

921667
2023-04-03 12:22:29 +0330 +0330

مبارک هم باشید

0 ❤️

921702
2023-04-03 18:51:25 +0330 +0330

جدا از این که فیک بود
برام همیشه این سوال پیش میاد چجوری بدون این که کونتونو تخلیه کنید و با آب بشورید یه تاپ باهاتون سکس میکنه
شخصا اگه پارتنرم تخلیه نکرده باشه سکس نمیکنم باهاش
فرض اینکه اونجوری انگشت کنم و بوی افتضاح اتاق و فرا بگیره حالمو بهم میزنه

1 ❤️

921707
2023-04-03 20:32:14 +0330 +0330

قلمت خیلی خوب بود موفق باشی و ایشالا تاابد کنارهم تو ارامش باشید قدر همدیگرو بدونید و هیچوقت دل همدیگه رو نشکنید خیلیا هستن تو حسرت عشق واقعین حالا ک نصیب تو شده شکرگذار باش و قدر این روزاتو بدون

1 ❤️

921714
2023-04-03 23:10:57 +0330 +0330

یک جقی کصخول که حسرت دانشگاه و خوابگاه به دلش مونده و نمیدونه هم اتاقیا حداقل برا لباس عوض کردن لخت میشن و اتاق پرو و این چیزا نداره که بخواد تو سالن اینجوری زوم کنه به بدن دوستش

2 ❤️

921840
2023-04-04 15:52:08 +0330 +0330

قشنگ بود
بازم بنویس برامون

1 ❤️

921863
2023-04-04 18:42:07 +0330 +0330

یحوری تعریف کرد ک منم دلم خاستتتتتت

1 ❤️

921911
2023-04-05 00:37:12 +0330 +0330

Very nice and hot

0 ❤️

923327
2023-04-14 08:32:23 +0330 +0330

عشق تون پایدار

0 ❤️

932516
2023-06-11 03:36:53 +0330 +0330

من راستش زیاد حال نکردم و نصفه کاره داستان رو رها کردم، نه لایک دادم و نه دیس لایک

0 ❤️