در تصویر بالا، گازهای سمی و آلودگی، تزئین شده است. تزئین مانند «درخت کریسمس» است. یعنی چیزی که ما را به کشتن میدهد، نه تنها تلاشی برای جلوگیری از آن دیده نمیشود، بلکه آن را طوری جلوه میدهیم که یک موضوع عادی و حتی مثبت است. روندی که طی آن اعمال تحقیر آمیز، جنایتبار، تبدیل به یک کار عادی میشوند.
به این «مثال» دقت کنید:
در سالهای گذشته، در ایران، بعضی معلمان بچهها را تنبیه میکردند. و جملهٔ معروف «چوب معلم گُله، هرکی نخوره خُله» در راستای عادیسازی تنبیه بدنی دانشآموز و اطاعت کامل از معلم، بود. اگر بخشی از روند عادیسازی یک موضوع غلط باشیم، شکلگیری یک روند اشتباه، همینقدر راحت است.
زدن یک دستفروش توسط شهرداری، کار شبانهروزی یک کارگر، داشتن چند شغل برای گذران زندگی، فروش اعضای بدن برای معیشت، بازداشت یک معترض، محرومیت در سیستان و بلوچستان، اخراج یک دانشجو برای اعتراض، جنایت، فقر، و تورم، و صدها مورد دیگر، عادی نیست. اما عادی شده است.
به گذشته، و به امروز، نگاه کنید و فکر کنید. در این عادیسازی سازمانیافته، ما بخشی از روند عادیسازی چه چیزهایی بودهایم؟ و بخشی از عادیسازی چه چیزهایی هستیم و خواهیم بود؟
عادی سازی رابطه با محارم، عادی سازی دزدی مسئولین، عادی سازی سکته بدلیل واکسن کرونا ، عادی سازی اعتیاد پسرا و تن فروشی دخترا از سن دبستان ، عادی سازی شکاف طبقاتی در ایران ، عادی سازی مدرک گرایی و بیشعوری … که خیلیهاشو ناخواسته در دامش افتادیم
عادی شده هایی که عادی میشوند ، و عادی نشده هایی که خواهند شد
در همین حد
↩ sima.banoo
راهکارش من بلدم : غیر عادی باشیم ، مثل بهمن هاشمی!!!
بله،درسته و هزاران جریان خزنده دیگه زیر پوست تمام شهرهای ایران…دارم کمکم به حرف اون آخوند بیشرافت و مفتخور میرسم که در مورد اینکه اگر آخوندا از ایران برن،چه چیزی برای بقیه باقی میذارن:ایرانو تبدیل به سرزمین سراسر خاک و خلی میکنیم که فقط بیابان ببینید و سگهای گرسنه در آن بدنبال غذا میگردند!..نباید اجازه همچین جنایتیو به این موجودات ناخلف آفریننده جهان داد،این ورژن سراپا آلودهگی و تعفن رو باید نابود کرد…وگرنه تمام انسانهای بیگناه دنیا رو از بین میبرند تا به موهومات و خرافات در ذهنشون برسن و برای این هدفشون از هیچ جنایتی فروگزار نیستن🤔
↩ wrecked_erny
بااینکه کلی بود ولی همه چی رو گفتی. دمت گرم 👏
↩ داریوشم
نمونه کامل یک انگل هستن که از درون و بیرون نابود می کنن. حیف از این مملکت آفت زده 👏
عادی سازی روابط کاکولدی که به شدت داره زیاد میشه متاسفانه
↩ lordsnow45
هنوز میدانم که نمیدانم
ولی میدانم که ندانم
بهتر آنست که بدانم
ولی ندانم که بدانم
بدتر نیست که بدانم
بدانم و انجام ندانم
بنظرم وقتی دولت های زورگو تصمیم میگیرن چیزی عادی سازی بشه
نمیشه جلوشو گرفت
چون کسایی که مخالف عادی سازی هستن رو از بین میبرن
بقیه مردم هم از ترسشون سرشون میندازن پایین و میرن
و این چرخه چندین دهه تکرار میشه
↩ رضاطلافروش
در واقع دغدغه ایجاد میکنن برای جامعه و این دغدغه ها برای هر جامعه ای متفاوته. برای بعضی جوامع ممکنه در دسترس گذاشتن منابع یا به اصطلاح سیری باعث بشه تا سکوت کنن و برای بعضی جوامع، گرسنه نگه داشتن. قشر متفکر هم معمولا(معمولا و نه همیشه) راه رو اشتباه میره. اگه قرار باشه اتفاقی بیوفته، وظیفه قشر متفکر خیلی مهمه. باید نبض جامعه رو بدست بگیره. مثالی میزنم از دیالوگ “لخ والسا”.
لخ والسا یه جایی که قشر روشنفکر و کسانی که قراره رهبری رو بدست بگیرن و مردم رو هدایت کنن تا انقلاب کنن و با «اعتصاب غذا» میخوان با حکومت کمونیستی مبارزه کنند، میگه: نیت شما خوبه اما روشهای شما زبالهست. خودتو گشنگی بدی که چی؟ برای چنین حکومت هیولایی، چه اهمیتی داره؟ در واقع یعنی باید روشهایی رو استفاده کرد که بیشترین هزینه رو برای حکومت داشته باشه. نه روشهایی که توهم مبارزه و ضربه زدن رو داره و در عین حال، اونی که هزینشو میده خودتی.
لحظهای بعد میگه: جای اینکه از قانون و شأن کارگر بگی، از کفش و سوسیس و جوراب بنویس. یعنی باید دست روی چیزهایی گذاشت که درد اصلی جامعهست. از چیزهایی گفت که برای جامعه «قابل لمس» باشه، و مشکل خودش رو تو حرفهای تو ببینه. برای همراهی یک جامعه، باید نبض اون جامعه رو در دست گرفت.