صدا که مرهم فریاد بود زخم مرا به پیش زخم عمیق دلم خجل مانده حیاط و حیات هر دو فرو ریخته کوچه ها خالی از خنده کودکانه بازار ها خالی از شرافت کاسبانه قلبها خالی از عشق شاعرانه چشم ها گوش ها مهر موم وجدان خواب مانده