کم دارم حضورِ تو را
کنار عطر دو چایِ دارچین
و شب نشینی دو نفره تا انتهای شب
و آرام گرفتن آغوشت…
تو را عجیب کم آوردهام…!
پنهان اگر چه داری، جز من هزار مونس؛
من جز تو کَس ندارم، پنهان و آشکارا…!
ما
از دلگیریِ روزهایمان،
به “شب”
پناه می بردیم،
و از دلتنگیِ شب هایمان،
به روز…
و اینگونه بود
که تمامِ جوانیِ مان؛
در ناتمامِ
یک انتظار،
“تمام” شد
دلتنگی من تمام نمی شود
همین که فکر کنم
من و تو
دو نفریم
دلتنگ تر می شوم برای تو …
↩ DrAbner
مطمئنم یه جایی
بین تنهایی هات،
شاید یه شب،شاید فقط یه لحظه،
شاید خیلی کم ولی حتما تو هم دلت واسه من تنگ شده
یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت
خانه ات آباد کاین ویرانه بوی گل گرفت 🌹
چای سرد میشود از فراموشی
در لحظه گرم و دلنشین دیدارت🌹🥰
دیزل مکس