وقتشه دستای لاغرم رو بچسبونی بهم و بدن نحیفم رو در آغوش مردونهت حبس کنی. کمربندتو دور دستام سفت کنی و سمت دیگهش رو تو سگک کمربند قفل کنی. مثل یک شکار بی گناه و ضعیف اسیر دستها و آغوش تو بشم. نتونم از جام تکون بخورم. مثل آهوی به دام افتاده فقط نگاهم به حرکاتت باشه و منتظر تو باشم. دستاتو رو شونه هام بذاری. با یه فشار آروم روی شونههام، منه به دام افتاده و بسته شده رو بنشونی جلوی خودت. و بالاخره جلوت زانو بزنم.
من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
سرمو بیارم بالا و با چشمای خمار و مطیعم از پایین نگاهت کنم. خیره شم به مردمک مشکی چشمات، و با لوندیِ خاص خودم دلتو بلرزونم. ترکیب قدرت و سلطه و دلباختگیای که تو نگاهت موج میزنه، منو وادار به لبخند میکنه. عاشقانه و دلبرانه، در حالی دستام قفل شده و بسته شدم، با لبخند رضایت بخشی به صاحبم نگاه کنم. انگاری که بهترین هدیه دنیا بسته شدن و بودن در دام توعه بهترینم.
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
و تویی که همون لحظه داری از بالا بهم نگاه میکنی. به لبهای سرخم و چشمای درشتم. به مژه های بلندم و رضایتِ توی نگاهم. به همون دختری نگاه میکنی که هیچکس جز تورو نخواسته. دختری که همه میدونن چقد سفت و خشکه؛ ولی حالا روبهروی تو تمام دیوار هاشو خراب کرده. پیش تو بی اختیار و عاشقه. اینجوری تسلیم تو شده و همهاش مالِ توعه.
من که در هیچ مقامی نزدم خیمهی انس
پیش تو رخت بیفکندم و دل بنهادم
میای جلو و کامل میچسبی به من. دستتو پشت گردنم میذاری و با فشار آرومی صورتمو میچسبونی بین پاهات. لب و بینیم از روی شلوار چسبیده به کیرت و عطر بدن و شلوارت بین نفس هام قاطی شده. چشمامو میبندم و با آرامش خاصی صورتمو میمالم بهش. لبخند کجی میزنی و با صدای محکمت میگی بدون اجازه ی تو هیچکاری نکنم. امروز، روز توعه. من تا اطلاع ثانوی اجازهی به کام رسیدن ندارم. مست از بویی که زیر دماغم پیچیده و حالتی که توش هستم و سلطهی مردونهت، لبخندی بزنم و تو همون حال سرمو به نشونهی تایید تکون بدم. تا آخرین لحظه خواستههای تورو انجام میدم. امشب قراره من از لذتِ تو لذت ببرم. اصلا هرچی که تو بگی…
دانی از دولت وصلت چه طلب دارم هیچ
یاد تو مصلحت خویش ببرد از یادم
♡آینهی این تاپیک؛ طبیب عشق.
↩ Abbasmoq30
اوهووممم
اصن از اولش اون عکسو دیدم و تصمیم گرفتم تاپیک بذارم😁
↩ elham…joon
دقیقا دقیقا
اصن امشب دل من هوس رطب کرده🫠😂
زیبا و خواستنی
ای خدا تورو خدا
امسال دیگه وقتشه هاا
دارم هم سن جنتی میشمااااا
↩ Bopho
واسه همینه که سایت خلوته؟
جدی مردم مسلمونن🥺
کاش یه شب دیگه تاپیک میزدم🤦♀️
حلقهٔ چشمی به راه انتظار افکندهام
پر میفشان ای مژه تا نگسلی دام مرا…
عکس آخرو دوست دارم🤗🌹
↩ little sweetie
اتفاقا امشب ویو خوبی میگیره
جنبه آماری هم میتونه داشته باشه🤣
↩ little sweetie
به جان خودم فردا پسفردا ما میریم جهنم
بعد کیوتی و شاه ایکس و بقیه از توی بهشت برامون موز میفرسن
↩ Bopho
بله بله دقیقا
حالا تا آخر شب منتطر میمونیم ببینیم چی میشه😂
↩ پسرک01100ساله
اینا امشب نیومدن آن نشدن؟
اتفاقا اینا میرن جهنم
ما اهل دلیم😈😅
↩ little sweetie
در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
بیروی تو ای سرو گُلاندام، حرام است
↩ پسرک01100ساله
بعله
آن کس که چو ما نیست درین شهر کدام است🥰
↩ little sweetie
گل در بَر و می در کف و معشوق به کام است
بوی بدن پنجمی تا اینجا داره میاد🤔🙈
وقتی بارضایت کامل مطیع و منتظر دستور خیلی دلچسبتر و لوندتره
مخصوصا زمانی ک با چشمای خمار و خیرش از پایین نگاهت میکنه ک دیگه هیچ😍💦🙈
↩ Trevor Davis
پنجمی دل خودمم برده
بله دقیقا مطیع و منتظر اتفاق
↩ Mohammadtwt
بله بله
آقا همه چرا قفلی زدن رو اون
البته خودمم قفلی زم روش