به نظر من خیانت مثل سرطانه، ولی سرطان برا کسی که داره سم میخوره تا خودکشی کنه اونقدر ترسناک نیست!
.
همچنان لذت بخش هم نیست که سرطان داره، ولی اهمیتی هم نداره براش چون داره مرگ رو تجربه میکنه.
میخوام بگم خیانت به هر نوعش تحت شرایط موجود شکل میگیره. توی شرایط افسردگی و نا امیدی و استرس خیانت کردن آسون میشه حتی برا سرسختترین آدما، چون نمیدونن با حجم غمی که دارن چیکار کنن!
.
در هر صورت خیانت کشندس، درمان شدنیه ولی اعتماد دوباره سخته . کسی رو اونقدر توی فشار و ناامیدی رها نکنید که به تهش برسه و به خودش و شما آسیب بزنه
خیانت هیچ توجیحی نداره…
تمام غم عالم هم نصیبت بشه اگر متعهد شدی حق خیانت نداری.
↩ Lox-man
توجیه اخلاقی نداره، ولی توجیه عقلانی داره!
مثل وقتی که میدونی داری میمیری تا یه ماه دیگه، خب توی این مدت دیگه مثلا ورزش کردن یا غذای سالم خوردن توجیه عقلانی نداره
↩ Zomokht
بازم توجیه نداره ، تو وقت داری جدا بشی بعد هرکار خواستی بکنی
↩ Lox-man
خب من خیانت رو به معنی خوابیدن با یه نفر دیگه در نظر نداشتم، از نظر من میتونه بی توجهی به پارتنرت یا توجه زیاد به بقیه بدون اطلاع پارتنرت هم خیانت حساب بشه
هیچ خیانتی اتفاقی نیست، در اینکه خیانت توجیهی نداره هم شکی نیست اما،
خیلی چیزها باعث میشه که مرد یا زن خیانت کنند،
یک چیز ریشه ای
↩ Behnamnami
من خودم فکر میکنم که مرتکب خیانت شدم🖐🏽 توجیهم نمیکنم ولی واقعا اونقدر هنوز به هم نزدیک نبودیم که توافقی بینمون صورت گرفته باشه، خیانت عبور از این توافقهای بین دو طرفه به نظرم و من ناخواسته کاری رو انجام دادم که برای اون قابل بخشش نبود 😑
↩ Zomokht
تا وقتی تعهدی به کسی نداری، میتونی آزاد باشی، پس وقتی بینتون تعهدی نبوده، خودتو سرزنش نکن داداش💙
↩ Zomokht
اما وقتی متعهد میشی پای تعهدات بایست.
یا احساس میکنی اون فرد به تو وابسته شده، بهتره باهاش رو راست باشی و بهش واقعیتو بگی تا اونم تکلیفش مشخص بشه
↩ Behnamnami
بینمون توافقی نبود هنوز !
ولی میدونستیم که مال همیم
من خودم ازش به دل میگرفتم اگه کاری که من کردم رو در حقم میکرد 🙁
ولی غیر قابل بخشش نبود برام!
↩ Behnamnami
فعلا که بلاکم، ولی اگه بیاد توی زندگیم و لایق بدونه منو حاضرم هر کاری کنم که اعتماد و رضایتشو به دست بیارم، بهترین حس دنیا برام داشتن اعتماد اونه 💔
↩ Zomokht
حالت بهترش این بود که انجام نمیشد، اما خب گذشته، حالا توی اینجور رابطه ها که هنوز تعهد خاصی مابین دو طرف نیست زیاد مهم نیست، بیشتر بحث زمانیه که دو طرف ازدواج میکنند و بعد اون بچه و… بحث اونجاس،
امیدوارم که کسی دچار این مسائل نشه و با دید بازتر به اینطور مسائل نگاه کنه
↩ Zomokht
کمی فاصله بگیر، بزار زمان بگذره و عجله نکن، روی خودت متمرکز شو، پیشرفت کن… بعدش خود به خود مطمین باش دوباره میاد، اونموقع اگر واقعا بهش علاقه داری جبران کن و قدرش رو بدون
↩ Behnamnami
واقعا میترسم، از اینکه به خاطر شرایطی که من براش ساختم، کاری رو بکنه که نمیخواد و ازش پشیمون میشه. واضح بگم! اگه به خاطر اشتباه من، وارد یه رابطهی سمی بشه هیچ وقت خودمو نمیبخشم 😔😔😔
شیرین ننماید به دهانش شکر وصل
آن را که فلک زهر جدایی نچشاند
گر بار دگر دامن کامی به کف آرم
تا زندهام از چنگ منش کس نرهاند
ترسم که نمانم من از این رنج دریغا
کاندر دل من حسرت روی تو بماند
شرح غم هجران تو هم با تو توان گفت
پیداست که قاصد چه به سمع تو رساند
زنهار که خون میچکد از گفته سعدی
هرک این همه نشتر بخورد خون بچکاند
↩ Zomokht
شاید بخاد کارتو تلافی کنه، اما مطمئن باش اگر دلش باهاته برمیگرده، به شرطی که تو هم این بار قدرشو بدونی، راحت بگم اگر هدفتون فقط دوستی و سکس باهم صحبت کنید و توی همین لول بمونید، اگر بیشتر از اینه، بدونید وارد زندگی که بشید و ازدواج کنید دیگه این مسائل معنی نداره و بهم متعهد باشید.
ساده بگم به هم تعهد ندید همون دوست بمونید و کنار هم لذت ببرید 💙
خیانت کردن هیچ وقت و هیچ جایی توجیح پذیر نبوده و نیست ولی ذهن فرد خائن دور عمل خودش یه چهارچوب منطقی میسازه و تمایل داره دیگران بپذیرند…
↩ Behnamnami
اینقدر میخوامش که حتی از همه زندگیش بلاکمم بکنه و هیچ تعهدی هم نداشته باشم بازم خودمو نمیبخشم
کار خیلی نابخشودنی انجام ندادما، ولی در برابر معصومیت و نجابت اون دختر من خیلی کوچیکم 💚
↩ Shab.n1
نه من واقعا قصدم نه توجیه کردنه نه اینکه پذیرفته شدن یا نشدن حرفم اینجا اهمیتی داره وقتی که ناشناس هستیم همه! خودمم دارم میگم که اشتباه کردم. چیکار باید بکنم جبران کنم به نظرت ؟
↩ Shab.n1
ببین حتی دنبال بودنش با من یا سکس هم نیستم، فقط میخوام ذهنیتی که از من پیدا کرده رو تغییر بدم، چون من اونی نیستم که فکر میکنه . مثل برگ گل بود بچم😔💔 دلم نمیاد حتی کسی دست بهش بزنه، چه برسه قلبشو بشکنه
↩ Zomokht
من به شخص شما اشاره نکردم در مقوله خیانت من نظرم اینه… بنظرم با صداقت تمام اون چیزی رو که لازم میدونی بگو یا قبول میشه یا رد میشه… در صورت بخشش تمام توانت رو بر تعهدت بذار اگه نبخشیدتت به خواسته اش احترام بذار چون اعتمادی که شکست واقعا برنمیگرده … شاید ترمیم بشه ولی مثل اولش نمیشه …
↩ Shab.n1
نمیتونم بهش چیزی بگم چون نمیخواد حرف بزنه، ولی نمیتونمم آرزوشو نداشته باشم چون هیچ آدمی مثل اون نمیتونه منو به آرامش روحی و جسمی برسونه.
اینقدر مجنونش هستم که تا ابد نتونم کسی رو دیگه توی دلم جا بدم 🩸
↩ Zomokht
از شخص ثالث برای میانجیگری استفاده کن اگه اجازه داد صحبت کن اگه با این حال هم اجازه صحبت نداد یعنی اینکه دوست داشتنتون یک طرفه بوده و تلاشهای شما بی نتیجه است … گاهی باید دور بشی تا بمونی … همیشه نزدیک بودن و اصرار بیش از حد، نتیجه مثبت نمیده
↩ Shab.n1
دیگه هیشکی رو ندارم میانجیگری کنه، که اونم مقصرش خودمم باز😑
اوکیه دوریشو میتونم تحمل کنم چشمم کور، ولی بی خبریشو نه😑 داره دیوونم میکنه بیخبریش
↩ Shab.n1
فکر میکنی دارم پیازداغش رو زیاد میکنم ولی دیروز اینقد تو فکرش بودم و حواسم فقط به اون بود که تصادف کردم😑
↩ Zomokht
تو اینجور رابطه ها که یک طرف بیشتر احساسات بخرج میده همیشه بازنده اونی هست که کفه ترازوش احساسات بیشتری هست… بطور حتم در مواقعی دو طرف اشتباهاتی دارند و احساسات یکطرفه باعث بوجود اومدن انتظارات میشه و قبول نکردن و عدم پذیرش اون خواسته ها باعث قطع شدن رابطه میشه
↩ Zomokht
خوب توقع و احساساتت بر واقعیت ارتباطتون چیره شده … سعی کن معقولانه به خودت ، طرفت، رابطه اتون فکر کنی
↩ Shab.n1
اونم تا وقتی که خودش رو مال من میدونست احساساتیترین دختری بود که دیده بودم توی زندگیم و عاشقم بود، ولی الان یه جوری داره فکر میکنه راجب خودش و من که دلم میخواد شاهرگمو بزنم 😔
↩ Shab.n1
معقولانه که نگاه میکنم اتفاقی نیفتاده که قابل جبران نباشه! البته از نظر من!
در مورد ارتباطم هم اونقدر عقلانی شروع نشده که الان عقلانی بهش فکر کنم، فقط با تمام وجودم حاضر نیستم یه مو ازش کم بشه یا یه لحظه دلش بگیره