من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بارتن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
واقعا .خوشا مستی-دلم می خواد مست بشم امشب تا صبح
امشب را
تو برایم نقاشی کن
تو رنگ بزن به خیالم
میدانم که زیبا میشود
تمام طول شب را
برای تو واژه می شوم
تو بخواب
ولی شببخیر هایت با من!
به خرابات برید از در این خانه مرا …
که دگر یاد شراب آمد و پیمانه مرا …
دل در هوس شراب گلرنگ خوشست…
با بربط و با نای و دف و چنگ خوشست…
من آن نیم که حلال از حرام نشناسم…
شراب با تو حلالست و آب بی تو حرام !..
به خرابات بريد از در اين خانه مرا…
که دگر ياد شراب آمد و پيمانه مرا
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب!!جان و دل و جام و جامه در رهن شراب!!فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب!!آزاد ز باد و خاک و از آتش و آب ?