جبرئیل ظاهر گشت. کلنگعلی فرار کرد. استاد گفت:
-مادرسگ نمیتوانی قبل از ظاهر شدن، اهمی، اوهمی چیزی بکنی؟
-من مادر ندارم که سگ باشد!
-پس حتما از کص خدا خارج شدی. خب بگذریم. چه مرگت است؟
-به کشور متناقضان حمله شده.
-چقدر پول میدهند؟
-بگذار حرفم تمام شود بعد از پول حرف بزن!
استاد بیلش را برداشت و به سوی جبرئیل پرت کرد. جبرئیل قبل از اصابت بیل غیب شد. استاد گفت: مقعد پاره بلد نیست با نمایندهی خدا درست صحبت کند بعد اسم خودش را گذاشته فرشته! اگر تو فرشتهای من هم خدام!
گادعلی ظاهر گشت.
-حال یک شوخی نمودیم گفتیم خداییم، سریع به مقعدت بر خورد و ظاهر گشتی؟
-برای خزعبلاتی که میگویی ظاهر نگشتم. آمدهام حرف جبرئیل را تکمیل کنم. دفعهی بعد به حرفش گوش نما و وقت مرا نگیر.
-تو که کلا بیکاری! از بیکاری زیاد مشتی کصشر خلق کردی خودت هم از خلقتشان و ریدمانت در عجبی!
گادعلی دستش را کمی بالا پایین کرد. استادعقلکل به هوا پرتاب شد، محکم به سقف خورد و بعد پخش زمین شد.
-ای دستهبیل در مقعدت برود!
-خب گوش بنمایید. مرد عنکبوتی و بتمن به کشور متناقضان حمله کردهاند.
کلنگعلی برگشت و گفت: اینها مگر مال دو دنیای مختلف نیستند؟ این تناقض دارد.
-کصمنگل از تناقض حرف میزنی؟ شما متولد کشوری هستید که سرتاسر تناقض است. هر چه با سواد دارید یا در زندان تشریف دارند یا بیکارند. برعکس بیسوادها کار باسوادها را انجام میدهند و جایشان را گرفتهاند…
استاد وسط حرف گادعلی پرید: جان خودت یادمان ننداز. تازه از آن خراب شده خارج شدیم دیگر به گامان نده با یادآوریش.
گادعلی سری تکان داد و غیب شد.
-استاد این که حرفش ناتمام ماند. حال چه کنیم؟
-ول کن. به بیضهی سمت راستت. بروم سیگاری دود کنم این گادعلی کصکش ما را یاد وطن انداخت باز.
↩ thani amir kabir
نه در وطن حضور دارم. داستان دستهها دنیای فانتزی استاد عقل کل هست که از ایران به این دنیا فرستاده شده.
↩ ×÷استادعقلکل-+
ای بابا
استاد خودتان میدانید که ماخودمان در محضر خودتان بودیم که خودمان از خودمان کزخل شده ایم ولی دیگران نمیدانند از محضر خودتان شما نیز به این درجاتی از خودتان رسیده اید.
حال من میروم و بتمن را گول میزنم شاید متحد نشود با مرد عنکبوتی
تناقض در تناقض میشه حقیقی … 😁😁😁😁
نمیشه اوسا از بیل استفاده نفرمایین 😂😂😂😂😂😂
↩ Shab.n1
نوچ بیل امضای من است. هار هیر هور
مو از این چیزا حالیم نی. تناقض در تناقض و… علی برکت الله
↩ ×÷استادعقلکل-+
بلاخره یه فلسفه بیلی پشت این امضا هستش… و چه داستانی داره خدا میدونه!!! 😁😁😁😁😁😁
↩ Shab.n1
داستان مثبت هیجدهای نداره. سر یک سری اتفاقات طنز ساخته شده.
↩ ×÷استادعقلکل-+
منم نگفتم مثبت ۱۸، گفتم یه داستان داره ،😁😁😁😁😁
↩ Shab.n1
باهوشتر از این حرفایی که بیمنظور حرفی بزنی
↩ ×÷استادعقلکل-+
بلاخره شبنم دوست داره کنجکاوی کنه، سر تو لونه مار پیتون ببره 😁😁😁😂😂😂😂