این روزها پرم از حرف های نانوشته
ولی بی تو بهانه ای برای سرودن نیست
این روزها پرم از حرف های ناگفته مانند تمام بغض های بی بارش و مانده در گلو
کجاست روزهایی که بغض هایم با تلنگری باران می شدند؟
انگار جنس آنها نیز مثل تو عوض شده اند که حتی با آوار غم های امرزه ام خم به ابرو نمی آورند .
این روزها تو نیستی و گوشی نیست برای شنیدن
پس چرا قدر سالیانی اینقدر پرم …؟
تو که به اندازه این روزها رفته ای
و من که تمام احساس داشته ام را خرج کرده ام…
برای تو
برای تو که بودهای و انگار نبودهای
و این روزها این اندیشه می دهد آزارم
مگر وقتی که بودی گوشی برای شنیدن بود … ؟؟؟؟؟؟؟
((از همین قلم))