خب بنا به درخواست دوستان داستان اشنایی تا سکس زن شوهردار رو میخوام تعریف کنم
خب برا شروع خودمو معرفی کنم برای دوستانی که تازه با من و تایپیکم اشنا شدن
من ۳۲ سالمه مجردم کارمم که ربطی به داستان نداره. من با این خانم شوهردار که از این به بعد نسترن ( ایشون ۳۱ سالشه قد ۱۷۰ وزن ۵۰ کیلو )صداش میکنم یه اشناییت ریزی داشتیم حالا شاید بگی چجوری این خانم چند سال قبل برا مادرم کار میکرد تو همون دوران ی زمانی صحبت خواستگاری ازش شد ک من چون تو رابطه بودم گفتم نمیخوادو تموم شد رفت . تا ۴ سال پیش ک ازش خبری نداشتم و تو این مدت ازداوج کرد بود . ی شب مادرم برا کارای عید ازش کمک میخواد و میاد کمک تا شب میش و من از سرکار برمیگردم چند سال ندیده بودمش با ی زن جا افتاده سکسی رو برو میشم اما بجا نیاوردم . تو شک این بودم ک این کص کیه ک مادرم معرفی کرد نسترن اینم بچشه بعد سلام احوال پرسی ی استراحتی کردم تا شام سر سفره میخواستم ی فیلم پلی کنم مادرم گفت انیمیشن دوبله بزار بچه ببینه گفتم باش پلی کردم .
  اون شب تموم شد مادرم بعد کار گفت من وسیله میخوام داروخونه بیا نسترنم برسونیم . اونشب رسوندیم و تموم شد چند شب بعد ی نفر ک فالوو نداشتم پیام داد دیدم نسترنه پرسید اسم انیمیشن چی بود منم جواب دادم چندتا سوال بی ربط از هم پرسیدیم . تا ک وسط چت ی چیزی تو ذهنم جرقه زد خبر داشتم ک از شوهرش راضی نیست و خانواده شوهرشم اذیتش میکنن حتمن بخاطر سکس خودش پیام داده حالا میگی این همه ادم چرا ب تو پیام بده عارضم خدمتون ک بین دوست و اشنا ب لاشی بودن بکن در رو بودن با زن شوهردار پریدن معروفم و ایشونم ی چیزای شنیده بود . منم بحث کشوندم ب گذشته ک یادش بخیر اگ اون موقع اوکی شده بودبم الان ۶ سال بود ازدواج کرده بودیم و از این کسشعرا اونم جواب میداد تا ک گفت اگ زنت میشدم ن خودت مث علیرضا شوهرم حرصم میدادی هم خانوادت منو اذیت نمیکردن منم تو جواب گفتم شاید ایناش خوب باشه ولی من شبا ادم خوبی نیستم و اذیتت میکنم 😈 سریع جواب داد این ک اذیتت نیس همه ای خداشونه ی شوهر گرم مث تو داشته باشن یکیش خوده من
و این شد شروع چت کردنای ما (برای ادامه داستان از تایپیکام حمایت کنید)