سلام من شیرین هستم
من بیست سالمه
سال پیش من به عنوان بازاریاب توی یه شرکتی کار میکردم
تلفنی برای شخصی از مزایا ی محصولاتمون می گفتم که از صدای پسره خیلی خوشم اومد و چون به نظرم جوون میومد خودمم کرم ریختم تا شماره بهم بده
شمارشو بهم داد و من بعد از دو روز بهش زنگ زدم تا آشنا بشیم
بعدشم یه قرار واسه آشنایی گذاشتیم
اولین قرارمون تو خیابون بود و با یک شاخه گل اومد پیشم و کلی حرف زدیم
توی اس ام اس هامون و تلفنامون کلی حرفای سکسی میزدیم
دومین قرارمون رفتم خونشون
همیشه تنها بود مادر و پدرش شب از سرکار برمیگشتن
چیز زیادی ازش نمیدونستم
رفتم خونشون و لباسامو عوض کردم و با تاپ و شلوار جین نشستیم به صحبت از کارش از خودم میوه خوردیم ، پاستیل…
بعدشم روی مبل نشسته بود منو بغل کرد گذاشت رو پاش طوری که کوسم رو کیر باد مردش بود و از هم لب میگرفتیم و اونم کوس و کونمو می مالید
همون طور بغل کنان منو برد رو تخت و لختم کرد و شروع کرد لاله گوشمو خوردن گردنمو و بعد سینه هامو تو مشتش گرفتو فشار داد
سینه هام هشتاد و پنج بود الان لاغر شدم شده هشتاد
بعد کیر کلفت و کوتاهشو انداخت لای پام و حسابی لاپایی واسم زد
خیلی حال میداد خیلی حرفه ای بود، با لاپایی ارضام کرد، حتی بعد از اون سکس هایی که داشتم از کوس به لاپایی زدن اونروز نچسبیده
بعدش گفت اوپنی گفتم نه گفت پس از کون بکنمت گفتم نه درد میاد،
چند بار خواهش کرد نذاشتم که لباس پوشیدیم رفتیم آشپزخونه نودالیت درست کردیم خوردیم، همشم باهام ور میرفت و میمالیدتم و میگفت هلو جلوم نشسته و من نمیتونم بکنمش
بعد از نودل خوردن باز منو برد رو تخت و گولم زد که از کون نمیکنتم فقط میخواد بمال بهش
حالت سگی خوابیدم و بعد کیر کلفتشو گذاشت روی سوراخ تنگ و داغم
تو نمی رفت چون یبار بیشتر کون نداده بودم، می دونست اگه بفهمم میخواد از کون بکنه نمی ذارم واسه همین با یک دستش مچ دو دستمو محک گرفتم و کیرشو با فشار و با وازلین کرد تا ته تو
به التماس و گریه افتاده بودم که ترخدا نکن خدددددددا
اونم میگفت جون گریه کن
انقدر محکم و تند تلمبه میزد که کونم جز خورد، طولانی شده بود کردنش
که باز تمنا میکردم بسمه درش بیار بعدش دو باره بکن
انقدر منو کرد ، کرد تا ارضا شد
آب داغشو ریخت تو کونم
افتاد تو بغلمو دقایقی همونطوری خوابیدیم
بعدش من خواستم برم دستشویی که مدام گوزم میومد و من خجالت میکشیدم و هی میگوزیدم
رفتم تو دستشویی از خجالت آب شده بودم کس و کونمو شستم و بعد اومدم بیرون رو نداشتم نگاهش کنم بعدشم سر همین گوزیدنام باهاش به هم زدم و دیگه نه بهش زنگ زدم و جواب تلفنشو دادم
اما خیلی سکس کردن باهاشو دوست داشتم
هیچ تا الان اون طوری ارضام نکرد
نوشته: شیرین
سینههات سایز هشتاد و پنج بود و بعدش شد هشتاد!!! پسری عزیزم پسر… یه پسر فارت… فارت فارت فارت…
داستانش به کنار… سامی خیلی دادی…این وسط دنبال شربتی خخخخ
fjdonya مال منم دریاب
گوزیدن؟
سر گوووووز کات کردین
حاجی ینی سرگوز
خوب منم میگوزم
رییسجمهورم میگوزه
رهبرم میگوزه
اوبامتم میگوزه ای بابا
مهم ایمه نگوزی تو دهنش
برگرد پیشش باو
سینه کوچیک نمیشه داداشم
خیلیم که لاغر شی یکمممم کوچیک میشه که اونم به سایز نمیرسه
بهتر بود مشورت میکردی
نتیجه اخلاقی
این میخواد بگه من توی س ک س میگوزم
ی رفیق داشتیم که گوزهای مردونه خوبی داشت عاشق گوزهاش بودیم با گوزهاش زندگی میکردیم.تو شرایطی که همممون ممکن بووود غم و غصه بدبختی داشته باشیم با گوزهاش غصه رو تبدیل به شادی میکرد خنده رو میاورد رو لب هامون …گذشت تا اینکه این رفیق ما کونی شد دیگه از اون گوزهای قدیم خبری نبود گشاد کرده بوود گوزهاش اون هارمونی و کشش لازم رو از دست داده بوود و خودشم فهمیده بود و دیگه روش نمیشد بگوزه.اگرم میگوزید بیشتر حالمون میگرفت چون صدای گوزش شده بوود مثل این آدمایی که اضحال میگیرند …اواخرم که باهاش بودیم دیگه اصلا نمیتونست بگوزه میگفت کونم شده مثل غار هوا میاد و رد میشه و گه گاهی که باد معدم میخوره به پرزهای کونم انعکاس صداش صدای جالبی میده مثل زوزه باد که به درخت ها میخوره میمونه.بعدش این دوست ما با فشار پدر ومادرش ازدواج میکنه و بعد از یکماه خودش دار میزنه و میکشه خدا رحمتش کنه هر وقت میرم سر قبرش یاد گوزاش میفتم و کلی میخندم
اگه زیاد باز بشی خب معلومه که باد در میاد.البته من تاحالا از عقب به ادمی ک کیرش خیلی بزرگ باشه ندادم که این بلا سرم بیاد …بزرگارو واسه کس تنگم نگه میدارم کوچیکارو واسه کون خوشگلم