دکتر سکسی و من (۱)

1402/12/10

سلام عزیزان این داستان شاید املا و نگارش درست و حسابی نداشته باشه ولی کاملا واقعیه و ماجرایی ک سر خودم اومده 😅 پیشاپیش بابت اشتباهات احتمالی I’m sorry 😘 و
دوستان همیشه حاضر در صحنه فحش و فحش کاری هم پیشاپیش ارادت داریما من ک میدونم شما ک فحش میدید اول آخر 😄🥰

حدودا ۱۷ سالم بود یه پسر تپل و سفید با سینه های تقریبا دخترونه و گرایش جنسی متفاوت و متنوع ک سر یه زمین خوردن رو یخ تو زمستون کمر درد عجیبی سراغم اومده بود و بعد کلی عکس و دکتر رفتن بالاخره دکتر برام فیزیوتراپی نوشت منم رفتم تو یه بیمارستان دولتی و کارای پذیرش فیزیوتراپی رو انجام دادم و قرار شد از چند روز بعدش جلساتم شروع بشه
جلسه اول که رفتم بیمارستان دکتر فیزیوتراپی خیلی معمولی کارشو کرد و تمام
جلسه دوم و سوم هم همین روال بود جلسه چهارم ولی داستان عوض شد دکتر ازم پرسید درد کمرت فرقی کرده ک گفتم نه و گفت جلسه بعد مدارک رو بیار ک بررسی کنم و جلسه پنجم عکسا رو دید و گفت مهره های پایین کمر و دنبالچه هستش و گفت کامل رو تخت درازکش شو و شلوار رو هم کمی بکش پایین منم یه شورت فانتزی آبی آسمانی پام بود ک روش چاپ انیمیشن و… داشت
منم شلوارو تا زانو دادم پایین و فقط شرت موند دکتر اومد و پد هارو گذاشت و دستگاه روشن کرد و گفت تا جایی ک تحمل کنی میتونم جریان برق رو زیاد کنم گفتم اوکی آقا این هی زیاد کرد منم واقعا چون کمرم درد میکرد گفتم عیب نداره بذار تحملم رو بیشتر کنم کمرم زودتر خوب شه
دیگه رو تخت داشتم میلرزیدم ک دکتر گفت واقعا دردی احساس نمیکنی گفتم چرا ولی میخوام کمرم زودتر خوب بشه خندید و گفت پس وایسا رفت دوتا کمپرس گرم آورد و گذاشت رو کمرم ک ناگهان از داغی یه آه بلند کشیدم و دکتره سریع ورش داشت و دستپاچه شد گفت چیه و چی شد و …
گفتم کمرم سوخت و آی مردم و… گفت هول نکن وایسا ببینم بعد شورتم رو آروم کشید پایین و دستش رو گذاشت رو کونم بدبختی حالا دست اونم یخ یخ بود از این ژل ها زده بود واسه تخت بغلی منم دوباره از سردی دستش شوکه شدم گفتم اوی اوی گفت اینبار چیه گفتم هیچی میسوزه نمیدونم دیوانه آب جوش بود چی بود آورده بود یا ناکس از قصد اونو آورده بود خلاصه رفت یه ژل آورد و قشنگ مالید به لپ های کونم و کمرم ک میسوخت و گفت وایسا تا بیام
رفت تخت های دیگه رو کاراشونو انجام داد منم ساده همینجور دراز کشیدم
بعد ۱۰ دقیقه احساس کردم اصلا انگار ن انگار یه دیقه پیش داشتم آتیش میگرفتم ک دکتر اومد گفت اگه بهتر شدی دوباره دستگاه رو وصل کنم گفتم اوکی وصل کرد دوباره تا ته گفتم زیاد کرد خندید گفت روت رو برم بچه
ولی انبار خودش کنار تخت وایساد منم کونم عین ژله میلرزید ک ناخودآگاه زدم زیر خنده ک گفت چیه منم با پررویی گفتم خیلی حال میده یهو دکتر گفت حال دوس داری !؟ یهو انگار یه پارچ آب ریختن روم مبهوت موندم همینطور
خشکم زد ؟دکتره هم ۳۰یا ۳۵ سالش می شد و عین همه دکترا خوشتیپ و سکسی یه لحظه تو دلم آتیش به پا شد ولی هیچی نگفتم گفتم شاید من بد متوجه شدم که دیدم نه آقا دیگه قشنگ داره کونمو ورز میده و بازی میکنه
منم از این ور راست کردم هی رو تخت جا ب جا میشدم ولی از ترس و استرس کاری از دستم بر نمی اومد ک دیدم گفت پسرجان تخت بیمارستان سوراخ شد . )وااای فهمیده بود(
ک دیدم یهو دستگاه رو خاموش کرد و گفت به پشت دراز بکش منم رو نمی شد خو یهو آروم از پشت سر بوسم کرد و گفت همه چی اوکیه منم انگار هیپنوتیزم شدم و چرخیدم دیدم یهو کیرمو دید و گفت به به خیس کردی خودتو ک
پاشو گفتم دکتر بیمارستانه بدبخت میشیم یکی میاد منشی میاد گفت ن اون با من بازم باورم نمی شد
اومدم از تخت پایین با همون کون لخت و پابرهنه دویدم پشت درو نگاه کردم دیدم که قفله کلا پرده های پنجره رو هم کشیده پشمام ریخته بود
اومدم بغلم کرد و لبامو خورد منم تا اون موقع فقط با همسن های خودم از این کارا کرده بودم و واقعا این حرفه ای بودن اون منو حشری کرده بود منم عین یه گوشت لخم تو دستاش بودم هرکاری دوست داشت باهام داشت می‌کرد یهو دیدم از رو تیشرت نازکم ک از تپلی سینه هام مثل دخترا بود سینه هامو گرفت تو دستاش ک لبم رو گاز گرفت (وای من اصلا رو هوا بودم اون لحظه) منو یهو بغل کرد انداخت رو تخت و عین کسی ک میخواد یکی رو تنبیه کنه جذبه گرفت و کمربند و شلوارش رو باز کرد دیدم یه کیر سفید و کلفت و واسه منی که تا حالا کیر یه مرد رو ندیده بودم غول آسا درآورد و شروع کرد لباساش رو در آوردن وای چه هیکلی داشت سینه های تخت و بدن ورزیده بعد همینجوری اومد رو تخت و شروع کرد منو لخت کردن وای چ عطری داشت بدنش سینه هامو می‌خورد گردنمو می‌خورد
دوباره من ترسیدم اومدم درو نگاه کنم ک از پشت یهو منو گرفت تو بغلش …

عشقای من ببخشید واقعیت هم خسته شدم هم یهو حس کردم اصلا کسی نمیخونه این خاطره رو اگه دوست داشتین بگین با جون و دل ادامه اش رو براتون می‌تایپم عشقای دلم 😶‍🌫️🙄

نوشته: Austin.destiny


👍 29
👎 13
31101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

973136
2024-02-29 23:39:39 +0330 +0330

بنوییسسسسسسس

0 ❤️

973157
2024-03-01 01:18:36 +0330 +0330

کمردرد و کلا بی خیال شدی

0 ❤️

973171
2024-03-01 02:13:28 +0330 +0330

گی بودن یعنی بخوای با یه مرد باشی نه یه پسری که شبیه دختراست😑 پس فک نکنید ملاک باتم بودن قد کوتاه و پوست سفید و باسن بزرگه
اگه نمیخواید یه مرد پشمالو رو بکنید پس چرا میگید گی اید؟😂
البته ببخش داستانو هنوز نخوندم اگه بعد خوندن خوشم بیاد دوباره نظر میدم

0 ❤️

973194
2024-03-01 04:19:59 +0330 +0330

تلگرافی
من دیس لایک. میدم حال نکردم با خاطره ات دکتر بهم چسبوند تموم شد 😀

0 ❤️

973196
2024-03-01 04:26:14 +0330 +0330

قشنگ بود یجوری شدم دلم خواستت 😁🤤

0 ❤️

973227
2024-03-01 11:13:41 +0330 +0330

چندخط آخرش فقط یه معنی میده
دوستان ببخشید آبم اومد دیگه بقیش حال نمیده

1 ❤️

973264
2024-03-01 20:19:48 +0330 +0330

۲۴ سالمه مفعولم
قد بلند و بدنم توپر و گوشتیه
فاعل بالای ۳۰ سال بیاد پی وی
آیدی تلگرام: fifrat

0 ❤️

973319
2024-03-02 01:57:17 +0330 +0330

حتما بنویس بقیه شو پسرک تپل سکسی بانمک

0 ❤️

973398
2024-03-02 22:24:50 +0330 +0330

جوووووون من دکترهستم خواستی درخدمتم

0 ❤️

973491
2024-03-03 10:52:55 +0330 +0330

اوفف عالی بود گلم بقیه اش رو بگووووووو

0 ❤️

973534
2024-03-03 18:36:24 +0330 +0330

😑

0 ❤️

973545
2024-03-03 21:55:13 +0330 +0330

خوب بود ولی کمی جزییات بیشتر نوشته شود

0 ❤️

974101
2024-03-07 09:59:40 +0330 +0330

بگو ادامه شو قوربونت بشم 💋👅

0 ❤️

974999
2024-03-14 05:47:53 +0330 +0330

من فقط تعجب می کنم که 12 تادیسلابک گرفته چون مقدمه داستان هست و هنوز از میوها توتی رسیده

0 ❤️

975651
2024-03-18 11:52:30 +0330 +0330

تا جلسه 5 نمیدونست دردت چیه؟؟؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها