جنده مخملی

1402/11/24

سلام عرض میکنم به تمام دوستان سگ حشر جقی خودم. دفعه اوله که میخوام یکی از خاطرات سکسی خودمو بنویسم و تا حالا تجربه ای توی نوشتن ندارم و اینم بگم که چون خاطره هس میخوام تقریبا به زبون محاوره‌ای واستون بنویسم و زیادی ادبیش نمیکنم باشد که دوستان نقاد جقی ته حرف نیان نظریات کیریشون رو بیان کنن هر چند منم به کیرم نیست😁ولی واقعا موندم توش اخه لعنتی تو چجوری میتونی توی یه داستان سکسی اینقدر ریزبین باشی و از اون نویسنده کیری جقی گاز بگیری اخه لامصب مگه میشه والا ما که موقع خوندن فقط از روش رد میشیم تا کیرمون سیخ بشه بتونیم بهش کیر بزنم و با دست از خجالتش در بیاییم. در کل از این حرفا ک بگذریم اول از خودم ی توضیحی بدمو بریم سراغ اصل قصه و شروع کنیم
اینم بگم توی داستان زیاد فرد خاصی رو به اسم نمینویسم و اگه نوشتم صد درصد اسم خودش نیست و فیکه.
خب من ی پسر معمولی هستم با ی قیافه معمولی و قد 187 و وزن 105. در کل چوون باشگاه میرفتم هیکلم روی فرمه و روی فرم هم مونده و جا داره اضافه کنم ک مث بقیه دوستان زیاد خر کیر نیستمو کیرم ب زور و انفاق 13،14 سانت میشه با ی کلفتی معمولی. خب خاطره من برمیگرده ب گذاشتن کون پسر عمو جااان. راستی اینم باید اضافه کنم ک من اهل یکی از شهرهای مذهبی هستم و توی شهر من دوره ما ک تلگرامو اینستا و گوشی هوشمند هنوز نبود پسرای طفل معصوم مجبور بودن برای ارضا میل جنسی شان با همجنس خودشون متوسل بشن و ب هر نحوی که شده این آتش شهوت درونشون رو خاموش کنن البته که بیشتر وقتا بخاطر نبود کیس مناسب مجبور بودن به یک رابطه دو طرفه تن در بدن که چاره ای هم نبود یارو میگفت تا ندی نمیدم و اینجا بود باید ب خاطر کون کون میدادی و گاهی وقتا باید میگفتی ک کونی کردمو کونی دادم ک نگووو😵‍💫😵‍💫😵‍💫. حالا همیشه هم اینجور نبودا کلا سکس با همجنس توی پسرا رواج داشت و تو وقتی یه خورده سنو سالت بالا میرفت و مثلا وارد دبیرستان می شدی دیگه ب همسن خودت چشم نداشتی و خواسته های جنسیتو با پسرای چند سال کوچیک تر از خودت براورده میکردی و اینجا بود ک دیگه کسی جرات نداشت به کون خودت چشم داشته باشه و فقط میکردی و حالشو میبردی
من توی این سنا زیاد به سکس و اینا بر خلاف الان اهمیت نمیدادم و ب قول معروف بچه مثبت بودم ک همش سرش توی درسو کتابش بود یا میرفتم سر کار یعنی زیاد وقت نداشتم ک بخوام برم دنبال رفیق بازی وکون بازی و اینا واسه همین تا ی سنی از این کویر مبارک فقط واسه شاشیدن استفاده میکردم و این خودش کفران نعمت بود حالا آخر لاکچری بازیم و حالی ک ب کیرم میدادم این بود ک با ی جق بهش حال میدادم😇خب دیگه کسشعر بسته و برم سراغ اصل داستان
اقا من ی پسر عمو دارم ب اسم ممد ک چهار سالی ازم کوچیکتره و خونه هامون چسبیده بهم یعنی اون زمون این بابا بزرگ کون کش ما ی زمین میده ب دوتا پسرا و پسرا تقسیم میکنن و می سازنش واسه همین تو بچگی همش یا من خونه اونا بودم یا اون خونه ما اینم بگما این زنمو ما ی ما عالیه ک نگووو فعلا کاری باهاش ندارم ولی میخوام بگم لاشی تخم جنس بود واسه خودش یعنی من پسر عمومو ک میبرم خونه بهش میگفتم ک منو ب زور ببر توی خونتون چون میخواستم این زنمو جوون رو دید بزنم اصن فانتزی هاوایی داشتم باهاش توی ایام بچگی. شبا بهش فکر میکردمو خوابم میبرد. این زنمو جنده من توی خونه همیشه ی دامن میپوشید بیشتر وقتا بدون شورت بود و حالا با غرض یا بدون غرض موقع بلند شدن و نشستن این دامنش رو میکشید بالا جوری ک اون کس خوشگل نازش نمایان میشد. کصشو خییلی دوووس داااشتم ی کص کووچوولوی قهوه ای تمیز ک حاضر بودم ساعت ها واسش بخوورمو لیسش بزنم حیف ک هیچ وقت قسمت نشد ی فیضی ازش ببرم و فانتزی های بچگیمو بهه مرحله اجرا در بیارم البته الان که سنش بالا رفته و دیگه اون کس نرمو لطیف و تنگش گشاد و چروک و سفت شده داره بهم نخ میده که به کیرمم نیست به قول معروف ما که نکردیمش اینجور نمی خواهیم بکنیم. اخ ببخشید باز یاد عشق دوران نونهالیم افتادم حشرم زد بالا اصل داستان یادم رفت
جونم براتون بگه توی بچگی تا وقتی که باهم رفت و آمد داشتیم من این پسر عمو جان رو لاپایی مورد عنایت قرار می دادم و ابمم خالی میکردم همون لای پاش اخه هنوز بچه بود و سوراخ تنگ و صورتی کوچولویی داشت ک تخم نمی کردم کیرمو فرو کنم توش چون میترسیدم پاره بشه و هم اینکه تا اون موقع این کیر زبون بسته طعم هیچ سوراخی رو نچشیده بود و با همون لاپایی اجازه میداد تموم کنیم و شر درست نکنیم .ما ک یکم بزرگتر شدیم و دیگه زنمو جاان چون باید جلومون حجاب میگرفت سختش می شد من از رفتن ب خونشون منع شدم ولی وقتی ی پسر حشری باشه همیشه ی راهی پیدا میکنه تا ب خواسته خودش یعنی دید زدن زن عموی عزیز سکسیش برسه.

حالا من ک یکم بزرگتر شده بودم و از رفتو امد به خونه عمو منع شده بودم و هم به خاطر مشغله های دیگه دیدار منو پسر عمو جااان تا حد زیادی کم شده بود. دیگه اون دنبال کونده های همسن خودش بود منم سرگرم درس کامپیوتر و گیم یعنی اینجوری بگم از ی تایمی دیگه من از نعمت لاپایی کردن پسر عمو محروم شدم تا همین چند وقت پیش
سال ها گذشت و این ممد کونی من ازدواج کرد و زندگی تشکیل داد و داخل پرانتز میگم منم همچنان یالقوز😂😂😂
چند چند وقت پیش عمو و زن عموی من ب همراه دختر عمو جان رفتن سفر زیارتی و این پسر عمو شاه کون من دم اخر ک قرار بود برگردن یاد این افتاده بود ک ی دستی ب سرو گوش خوونه بکشه منم از اونجایی ک تقریبا میشه گفت بصورت پاره وقت کارم این بود ازم خواست راشون بندازم. این پسر عمو ما هم خونه باباش زندگی می کرد با خانومش گفتم باید وسایل رو جمع کنی و خانومتم بفرسی خونه باباش چون کثیف کااریه. ی بعد از ظهری بود فک کنم رفتم خونشون دست به کار شدیم خودشم کمکم بود فک کنم تا یک شب مشغوول بودیم و حسابی خسته و کثیف شده بودیم و یه خورده کار هنوز مونده بود ک چیزی نبود و گفتیم صب انجام میدیم و واسه اینکه دیگه اخر شب بود گفت بیا ی شام بخوریم و همینجا بخوابیم منم دیگه دیره کثیفم نمیرم خونه پدر زنم منم قبول کردمو گفتم پ ی حوله بیار من برم ی دوش بگیرم اخه لامصب خیلی کثیف شده بودم اونم گفت باشه پس منم ک کثیفم باهم بریم ی دوش بگیریم و بیاییم شام بخوریمو لالا گفتم باشه حله برو حوله رو بردار بیار بریم.خلاصه من لباس کامارو در اوردم با یه شورت رفتم حموم در رو باز گذاشتم ک پسر عمو جان بیاد و حوله هم بیاره. زیر دوش بودم ک درو باز کرد اومد داخل منو میگی انگار برق ب کیرم وصل کردن تا چشمم ب اون بدن ناز سفید بدون پشمش افتاد سریع سیخ کردم اخه لامصب چی بود اون بدن نخ مو روی بدنش نبود. توی بچگی هم مو نداشت ولی اون موقع من خودمم زیاد پشمک نبودم واسه همین اون موقع واسم جذابیت نداشت ولی الان ک خودم پشمک بودم با دیدن اون بدن صاف بدون پشم دهنم اب افتاده بود مغزم داشت بین اون خستگی و بیخوابی ارور میداد ولی با خودم گفتم حاجی خدا بخواد قراره حسابی از خجالت کیرت در بیایی
سفید برفی جونم تا متوجه تغییر حالتم شد و کیر سیخ شده منو ک در جدال با شرتم بود تا جرش بده و بزنه بیرون رو دید گفت هوووی چته سیخ کردی واسه من غلاف کن کیرتو تا نرفتم از حموم بیرون البته با خنده گفت منم با خودم گفتم نکنه در بره پریدم دم حموم دستشو گرفتمو کشوندمش زیر دوش اخ ک دوست داشتم همون موقع از پشت بغلش کنم اون بدن سفیدشو مچاله کنم توی بغلم. بزارید از بدنش بگم ک فکرشو هم نمیکردم توی اون لباس همچین مالی باشد یعنی خودم حاضر بودم همون جا به جای زن بگیرمش. اغااا من اینو هر موقع می دیدم با لباس ی پسر لاغر کیری بود که قدشم وقتی کنار من ایستاده بود سرش تا روی سینه من می اومد و تنها حسنش این بود که مثل اون مامان شاه کصش پوستش سفید بودو تنها چیزی هم که نظر ی پسر رو جلب میکنه کون طرف هست ک کونشم زیاد تعریفی نداشت ولی اون شب توی حموم من بدنی رو دیدم ک مطابق اونو توی دخترا هم کم دیده بودم بدنی صاف بدون پشم ک نمیخوای چشم از روش برداری🤤🤤🤤. خلاصه چون جثه اون خیلی از من کوچیکتر بود کشوندمش زیر دوش و اروم در گوشش گفتم لامصب عجب چیزی هستی چرا اینقدر صافی که گفت این ارثیه بابام هم بدنش بدون پشمه و داشت چموشی می کرد که از دستم در بره هی میگفت خیل خوب ول کن در نمیرم که توی دلم میگفتم کجای کاری امشب دیگه تو عروس منی امشب دیگه جنده منی امشب دیگه از لاپایی خبری نیست امشب میله پرچمم رو باید بکوبونم توی اون سووراخت. سرتونو درد نیارم نخواستم همون اول هول بازی در بیارمو بترسونمش که مثل اون ننه جندش تا اخر عمر توی کفش بمونم هرچند زوری میتونستم بکنمش ولی دیگه بچه ک نبودیم از قدیم گفتن گره ای ک میشه با دست باز کرد رو چرا با دندون باز کنیم. اینجا بود ک عقلم بر کیرم غلبه کرد و خودمو نگه داشتم بروش نیاوردم ک حاجی اینجا ته خطه باید زنم شی خیلی شیک جلو خودمو گرفتم و گفتم باشه زود بیا خودمونو بشوریمو بریم ک خستم هم گشنمه هم خوابم میاد ولی نمیتونستم چشم از بدنش بردارم. من موندم کونی چراااا اینقد پوست بدنش جذاب بود ی جوری بود زیر شرتش خیس شده بود چسبید بود ب کونش و هوش از سرت میپروند.باورم نمیشد اون کونی ک اصلا ی دفعه هم چشمو نگرفته بود همچین چیزی باشه و همین کون قلمبه توی حموم باشه اینم بگم شاید اگه پشمالو بود هیچ وقت منو ب این اندازه تحریک نمیکرد و دیگه پسر عمو شده بود سوغاتی عتبات عالیات از طرف عمو وزن عمو جونم واسه من و من بودم که الان باید از این سوغاتی حسابی فیض ببرم.

حاجی توی حموم همه زورمو زدم تا از یه راهی حشریش کنم وقتی داشت خودشو میشست خودمو گرفتم کنارش ک دستش خورد این سالار سیخ ما که خبردار زیر شرت من ایستاده بود و صاابون ی کووون مشتی رو ب دل خوودش زده بود بین خودمون باشه من واسه هیچ دختری تا اون موقع اینجوری شق درد نکشیدم ک واسه اون بچه کونی کشیدم
تا دستش خورد گفت چیه این چرا اینقد سفت شده و ب شوخی کیرمو گرفت توی مشتش و فشارش داد ک دردم گرفت و منم همون موقع دست کردم کیرشو بگیرم تا ول کنه ولی دیدم ی چیزی انداازه کله کیر من اومد توی مشتم یهو خندم گرفت گفتم چیه خجاالت نمیکشی نکنه کیرت از همون بچگی همین مونده دیگه رشد نکرده ک دیدم از حرفم ناراحت شد و روشو ازم برگردوند و مث دخترا واسم عشوه اومد تا دیدم ناراحت شده سریع گرفتمش توی بغلم و شروع کرردم ب قربوون صدقه بدنش رفتن اونقد اون بدنش خووردنی بوود و منم کلم داغ بود ک بهش گفتم اخ خودم میخاااام این کیر کوچولوت رو بخوورم و بدون معطلی دستمو کرردم توووی شرررتش و اون کیر کوچولوی ناازش رو گرفتم توی مشتم دیدم مقاومتی نکرد و خندید منم ک دیدم دیگه نرم شده گفتم اصن بزار در بیارم شرتتو ببینم اون شمبووول خووردنیتو باورتون نمیشه مث ی دختر خودشو ول کرد تا واااسش شرتشو در بیاارم اخ منو میگی دیگه شهوت زده بود به مغزم الان دیگه من شده بودم اون شیری که شکاارش اووومده زیر دندونش اصن انگااار انرژی از درونم داشت قوران می‌کرد دیگه هیچی حالیم نبود دیگه هیچی هم واسم مهم نبود من اونو اون مووقع ی دختری میدیدم ک جدای از سکس فقط میخااستم اون بدن نااازشو بخوووورم مکشش بزنم و دندونش بگیییرم واسه همین سریع توی بغلم چرخوندمش ک سینه ب سینه شدیم نشستم جلو پاش دوتا دستمو انداختم دوطرف شرتش و گرفتم کشیدمش پایین صبر نداشتم خودش پاشو بلند کنه تا از پاش در بیارم دست انداختم مچ پاشو گرفتم پاشو بلند کررردم ک تعادلش بهم خوورد دستشو گرفت ب دیوار ب صورت شاکی گفت چیکار میکنی نندازی منو چت شد یهو میخاای چیکاار کنی من زن دااارم اینو شنیدم اخم کردمو گفتم چرا کص میگی کییرم دهنت چ ربطی ب زن داشتنت داره زر نزن اون پاتو بلند کن شرتتو در بیارم سرشو چرخووند اونورو پاشو بلند کررد دیدم حرفمو گووش داد حشری تر شدم توی دلم گفتم حاجی این دیگه شده جنده حرف گوش کن خوودت. شرتشو پرت کردم اونور سرمو چرخووندم جلو چشمم اون شمبول نازش بوود ی کیر کوچولوی نیم خیز اندازه انگشت اشاره من یذره کلفت تر و مث پوست تنش یذره تیره تر و کلی پشم ک معلوم کص خانوم من خیلی وقته خودشو تمیز نکررده. کیرش از زمان بچگیش ک یادم بود ی ذره بزرگتر شده بود ولی بازم از نظر من خیلی قلمی و کوچیک بود و با اون پشمش یذره توی ذوقم زد ولی من توی ذهنم در عرض ی ثانیه کل شب رو واسش برنامه چیده بوودم ودوست داشتم طبق همون برنامه پیش برم. با اکراه کیرشو گرفتمو بوسش کردمو گفتم این ک کییییر نیست این ی کس خوشگله ک میخوام بخورمش دیدم نیشش باز شده و داره میخنده لنتی با خنده هاش واسم دلبری میکرد نمیدونم بخاطر سطح حشریت من بود ک هر چیزی داغ ترم میکرد یا واقعا اون توی خودش اون رفتار دخترونه رو داشتم. یخورده رون سفیدشو خوردم مک زدم ک گفت نکن سیاه میشه زن متوجه میشه ولی من محکم زدم در کووونش گفتم حرف نزن بزززار من کااارمو بکنم قسمم داد ک نکن کبود میشه منم مث ی آدم گرسنه ای ک ظرف غذای لذیذ جلوشه ولی صاحب غذا میگه هر جور ک من میگم بخور ناراحت شدم خودمو کشیدم عقب گفتم بچرخ کیرم دهنت ک امشب ب جای بدنت جوووری اون سوووراخ کوونتو کبوود کنم ک حالا حالا ها نتونی برینی و منتظر نشدمو خودم چرخوندمش دوتا کف دستمو گذاااشتم روی کوونش و کووونشو گررفتم توی مشتم لامصب پوست ک نبود روی بدنش مخمل بود الانم چشامو ک میبندم نرمی پوستشو زیر دستم حس میکنم یعنی کیرم توی این زندگی ک حالا اگه یکی دست ب پوست بدن ما بزنه انگار ک ب پوست کروکودیل دست زده این قد زبرو تخمیه.حرف چند ثانیه پیشش یادم رفتو خم شدم جوووری کوونشو خووردمو مک زدم دندون گرفتم ک گفت اخ و اومد بچرخه ولی خبر نداشت که دیگه اختیارش دست منه محکم گرفتمش ک نتونست تکون بخوره دید زور زدن فایده نداره گفت مگه نگفتم کبودم نکن گفتم خیله خب بابا همچین کونی رو مگه میشه اخه کبود نکرد دیدم از حرفم خوشش اومدو دهنشو بست فهمیدم این دوس داره از بدنش تعریف کنم و خوشش میاد. لنتی لای کونشو که باز کردم دیدم بععله اونجااا هم تمیز نیییس گفتم جنددده چرااا خودتو تمیز نکرردی ک گفت شرمنده دیگه نمیدونستم شما میخوای ما رو بکنی خندم گرفتم گفتم اشکال نداره عشقم خودم واست تمیزش میکنم اون سوراخ ناز خووردنیتو کونشو بوس کردمو گفتم امشب میخوام کیرمو با سوراخ کونت آشنا کنم ک کیرم کلی دلش واسه کونت تنگ شده یادت میاد بچه بووودی میذاشتم لای پاش امشب دیگه میخوام با

کیرررم ب کوونت حال بدم میخام کیرررمو تا تخمام فرو کنم توی کونت ک گفت اون موقع هم من میگفتم بکن توش ولی خودت نمیکردی راست میگفت این جنده خانوم من اون موقع میترسیدم و طعم سکس رو نچشیده بودم اون موقع فقط میذاشتم لای پاهاش جلو عقب میکردم تا آبم بیاد تموم ولی الان دیگه مزه عشقبازی و سکس رو چشیده بودم الان دیگه باید با طرفم می رفتیم تا بی نهایت دیگه مث قبل 5 دقیقه ای تموم نمی کردم الان باید خود صب باهاش سکس میکردم. خواستم بلند بشم از زیر کونش اروم تا روی کمرش تا پشت گردنش بوس کردم گردنشو ک بوس کردم دیدم دیگه واقعا خودشو ول کرده توی بغلمو چشاشو بسته تا حالا با ی همجنس خودم همچین تجربه‌ ای رو نداشتم هر حرکتی رو ازش می دیدم شوکه می شدم با خودم فک کردم اگه یکی از پشت گردنمو میخورد و بوسم کنه قرار نیست من خودم شل کن عمو چشاشمو ببندم برعکس بر میگشتم میچرخوندمش و مث سگ میکردمش ولی اون اون موقع خودشو ول کرده بود توی بغلم من دیگه همجنس خودمو نمیدیدم من ی دخترو می دیدم ک تونستم حشریش کنم و خودشو بزاره در اختیارم. ی لیس از زیر گوووشش زدم اروم توی گووشش گفتم امشب زن منی میخااام بخوورمت زن جووونی من دهنمو گذذذاشتم پشت گرردنش و شروع کردم ب مک زدنش همونجور ک از پشت بغلش کررده بوودم ی دستمو بردم پایین و کییرشو گرفتم اون دستمم بردم زیر گردنش کل گردنش توی دستم بود انگار میخااستم خفش کنم کشیدمش محکم چسبووندمش ب خوودم ارووم در گوشش گفتم اخ من ب قربوون اون کص نازت امشب تو مال منی یجوری بود هر چی بیشتر میگذشت بیشتر سنگینیشو توی بغلم حس میکررردم هر چی جلو تر میرفتم جنده ی من توی بغلم بیشتر خودشو شل میداد اون دیگه روی پای خوودش نبود بلکه توی بغل من بود و ب خوودم چسبونده بوودمش و منی ک اول کااار اونقد داغ بووودم و وحشی باهاش رفتار میکررردم الان دوس داشتم اون همینجووری توی بغلم باشه و قربون صدقش برم همونجور ک گردنش توی مشتم بووود سرشو میچرخووند طرفم فک کردم میخااد لباااشو بخوورم اون موقع اگه ی دختر بود اینکارو میکرردم ولی ی پسر ک ته ریش داااره اصن منو ترغیب نمیکررد ب اینکاار واسه اینکه توی ذوقش نخووره ک سرمو نمیبرم جلو لباشو بخوورم چوونشو گرفتم سرشو چرخووندم توی گوووشش گفتم عشقم میخااام کیییرمو بخووری میخاااام کیرمو بزااری دهنت و مث ی جنننده بزاری بره تا ته حلقت حرفی نزد ولی همونجوور ک گردنش توی مشتم بود ب زور سرشو ب نشونه تاییید تکون داد اروووم ولش کررردم ولی اون روی پای خوودش بند نبوود باز چسبوندمش ب خوودم بوسش کردمو گفتم نیوفتی عشقم سر کییرم از زیر شرت چسبید ب روی پوست نرررم کووونش خییلی نررم بوود خیییلی چوون قدش خیلی از من کووتاه تر بود باید زانوهامو خم میکردم تا کیرم بره لای کونش ولی متوجه شدم جنده خاانوم من داره کووونشو میده عقب لاشی میخاااست منو حشری کنه میخاست سریع دولاش کنم و بکنمش ولی من الان فقط دنبال گذاشتن کونش نبودم باز اروم ولش کردم دیدم تعادل داره با دوتا دستم کمرشو گرفتمو چرخووندمش ی خنده قششنگ تحویلم داد ک دلم ضعف رفت واااسش باز دستمو اندااختم دور کمرش مث ی هشت پا ک پاهاااشو میندازه دور کمر شکارش و شکاار رو میکشوونه پیش خوودش منم اونو کشووندم توی بغلم باز داشتم وحشی میشدم جوووری توی بغلم فشارش دادم ک با اخ گفتنش متوجه شدم دردش گرفته اروووم شلش دادمو دستمو از پشت انداختم توی سرش موشو گرفتمو سرشو کشیدم عقب سرمو بردم پایین سمت گردنش متوجه شدم
میخواد لباشو بکشونه سمت لبای من محکم تر سرشو کشیدم عقب و لبامو گذاشتم روی گردنش خودشو تکون داد ولی نمیتونست تکون بخوره قفلش کرده بودم توی بغلم با ناله گفت سیاه کردی گردنمو ولی من اینا حالیم نبود من اون موقع میخواستم ب حدی گردنشو بخورم مک بزنم خون توی رگش رو ازش بکشم بیرون و لیس بزنم دیدم خیلی داره تقلا میکنه بیخیال شدم سرمو اوردم بالا بوسش کردم گفتم چته چشاشو نگاه کردم دلم سوخت واسش با ی ناله شبیه التماس گفت کبودم نکن خندیدم سرمو بردم پایین ی بوس از لباش گرفتم و گفتم باشه عشقم هر چی تو بگی ولی باید ی جوری کیرمو بخوری ک من بیخیال کبود کردنت بشم دیدم حالت چشماش عوض شد لباش خندید گفت باشه یبار دیگه به خودم فشارش دادم و دستمو بردم کونشو گرفتم توی مشتم دست خودم نبود باز ی جوری کونشو فشار دادم ک گفت آخ گفتم دردت گرفت گفت میخوام ببینم تا صب تو این کون رو واسه ما میزاری یا داغونش میکنی الانم ولم کن کییرت شکممو سوراخ کرد خندیدم گفتم پررو نشو تا باز فشار ندادم جنده زود باش کیرمو بخور و دستمو گذاشتم سر شونش و فشاارش دادم سمت پایین
خب عزیزای دلم تا اینجا خیلی شد فکرشم نمیکردم اینقد بشه پس بهتره دو قسمتش کنیم بقیشو بعد مینویسم اگه لایک کنید😘

نوشته: هرکول0250


👍 8
👎 5
11801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

970986
2024-02-14 10:28:01 +0330 +0330

بقیشم بزا

0 ❤️

971002
2024-02-14 14:28:36 +0330 +0330

خوب و حشری کننده بود ،اتفاقن خوردن دوتا لب ناز و لطیف که بین یه ته ریش کم پشت خودشون و قایم کرده باشن یکی از زیباترین لحظات سکس با همجنسه ،بخصوص مه با میک زدنشون باعث دوییدن خون تو لب ها میشی و لحظه اول که میخواد برات بساکه حرارت لباش دور حضرت دیوونه کننده تر میشه

0 ❤️

971125
2024-02-15 11:23:45 +0330 +0330

اگه قصدت داستان گفتن خو داستانت رو بگو و برو سه ساعت مقدمه چینی و شرط و شروط ضمن عقد و توصیحات اضافه و نامربوط و … والا من از مقدمت خسته شدم اصلا به داستان نرسیدم

0 ❤️

971164
2024-02-15 17:13:01 +0330 +0330

من که نفهمیدم

0 ❤️

972419
2024-02-24 12:46:08 +0330 +0330

زنمو دیگه کی؟

0 ❤️