چهارده سالم بود یه روز سرد پاییزی که بارون شدیدی هم می اومد مجبور شدم خودم از کلاس زبان برگردم خونه ( همیشه بابام می اومد دنبالم اون روز تصادف کرد ) صد متر پایین تر آموزشگاه منتظر اتوبوس خط واحد شدم .بارون شدید بود و ملت هم هل میدادن که سوار اتوبوس بشن .اولین اتوبوس که رسید با فشار جمعیت سوار شدم اینقدر شلوغ بود که آقایون هم از قسمت خانم ها سوار شدن .من لای جمعیت گیر کرده بودم پشتم به یه آقای بود .چند دقیقه بعد از حرکت کردن اتوبوس با هر ترمز فشار بیشتر می شد احساس کردم یه چیز سفت و داغ چسبیده به کونم برای اولین بار بود که یه کیر را حس می کردم با اینکه من مانتو شلوار تنم بود اون آقا هم مسلما لخت نبود اما کیرش خیلی داغ بود .اولش کیرش رو لپ کونم احساس می کردم هیچ راه فراری هم نداشتم بدجور گیر افتاده بودم اون هم از خدا خواسته بعد از چند دقیقه ظاهراً کیرش رو توی شلوارش جوری تنظیم کرد که قشنگ بره لای کونم صدای نفس هاش رو می شنیدم و کیرش رو به کونم فشار میداد .راستش با اینکه برای اولین بار بود ولی فک می کنم خوشم می اومد و دروغ چرا بدم نمی اومد و اون هم بیشتر فشار میداد و حالا دیگه کیرش دقیقا لای پام بود نمی شد ببینم اما حس می کردم مانتوم قشنگ رفته بود لای کونم من با اینکه زیاد چاق نبودم اما کون تپلی داشتم و همیشه بچه ها سرکلاس با کونم شوخی می کردند .خلاصه از شانس خوب اون آقا هر ایستگاه که اتوبوس می ایستاد نه تنها خلوت نمی شد بلکه شلوغ تر هم می شد و اون هم کون یه دختر چهارده ساله جلو دستش بود و حسابی باهاش حال می کرد .

نوشته: نینا گلاب