سلام اسم من بهزاده اهل یکی از شهرهای اطراف کرمانشاه هستم این خاطره ام واقعیه زمانی که دانشگاه رو تمام کرده بودم و تو کرمانشاه سرباز بودم. قدم ۱۸۲ و وزنم ۷۰ با پوست سفید دوستام به شوخی یا جدی بهم میگفتن بچه خوشکل . خیلیا هم دنبالم بودن واسه سکس چه دختر چه پسر چه فاعل چه مفعول . منم توی دبیرستان دانشگاه و حتی خدمت چند باری روی چند نفر کراش داشتم ولی از ترس ابروم و شایدم مقداری اعتقاداتم هیچوقت جرات نکردم وارد رابطه جدی بشم و همیشه در حد شوخی تموم میشد . بگذریم توی سال اول خدمتم که واسه مرخصی به خونه برگشته بودم به سرم زد که یه اکانت ناشناس توی فیسبوک درست کنم و بگردم واسه همجنسگراها و توی چندتا گروه گی عضو شدم که یکیش گیهای کرمانشاه بود و خودمو دوطرفه سافت معرفی کردم که این اصطلاحات رو هم تو همون گروهها یاد گرفته بودم .بعد چند روز به فکرم رسید چن تا عکس نیمه برهنه از بدنم بزارم ببینم چی مینویسن واسم . خیلیها امدن خصوصی و توی تلگرام چت کردیم که کیس من نبودن. تا یکی با اسم حمید پیام داد منم ایدی تلگرامم رو بهش دادم اومد تلگرام گفت میشه عکسهای لختیت رو ببینم منم واسش گذاشتم خیلی کیف کرد ولی نمیخواست به روی خودش بیاره منم گفتم توام عکس بده اونم عکس فرستاد . خیلی بدنش سکسی بود مخصوصا کیرش حدود ۱۹ سانت بود خوشرنگ و خوشتراش. اولش فکر کردم عکسا مال خودش نباشه که بهش گفتم اینجوری واسم عکس بگیر دیدم عکس فرستاد اونجوری که من گفته بودم دیگه مطمن شدم راست میگه فقت فیسش میموند که ندیده بودم البته منم فیس نداده بودم که دیگه گفتم هرچی باشه مهم نیست چون بدنش عالی بود. من اون روزی که مرخصیم تمام میشد باهاش قرار گذاشتم توی میدون فردوسی کرمانشاه. زنگ زد گفت بیا تو فلان خیابون منم رفتم البته مشخصات رنگ لباسهامونو داده بودیم. دیدم یکی از پشتسر صدام کرد برگشتم دیدم یه پسر بلند قد خیلی خوشکل اومد گفت من حمیدم خوشبختم باهم دست دادیم گفت ماشینمو جلوتر پارک کردم رفتیم سوار یه پراید شدیم تقریبا هوا داشت تاریک میشد هردومون از قیافه هم خیلی ذوق کرده بودیم. من میترسیدم ولی اون خیلی ریلکس بود . رفت روبه بیرون شهر گفتم کجا میری فهمید ترسیدم برگشت داخل شهر یکساعتی دور زدیم و صحبت کردیم دیدم خیلی پسر خوبیه رشته حسابداری بود و تازه جایی مشغول کار شده بود میگفت دانشجوی دانشگاه تهران بوده و اونجا با چند نفر رابطه داشته . گفت حالا بریم بیرون شهر گفتم باشه رفت بیرون شهر تو یه جاده خاکی وایساد گفت دوسداری کیرمو از نزدیک ببینی گفتم اره زیپشو باز کرد درش اورد یه لحضه چراغ سقف ماشینو روشن کرد. یه کیر خوشکل شق شده که از عکساشم خوشکلتر بود خیلی کلفت نبود ولی بلند و خوشتراش بود خودش میگفت ۱۹ سانته. دستمو گذاشت روش بعدش گفت بخورش که بی اختیار صورتمو بردم سمتش اونم چراغ سقف ماشینو خاموش کرد منم شرو کردم خوردن بعدش گفت بزار پیاده شیم بهتر بتونی ساک بزنی . پیاده شدیم جلوش زانو زدم کمربندشو باز کرد شلوارشو کشید پایین منم شرو کردم به خوردن موقعی که داشت آبش میومد تا ته کرده بود تو حلقم و کلمو فشار میداد ابشو ریخت ته حلقم نزدیک بود خفه شم ولی تو اوج لذت بودم خیلی حال کردم اونقدر کیرشو فشار داده بود به حلقم که صدام عوض شده بود مسه کسایی که سرمامیخورن . شلوارشو کشید بالا از جعبه آب آورد صورتمو شستم سوار شدیم بعد اومد همون جای قبلی پیاده شدم و خداحافطی کردیم. یه هفته بعدش ساعت ۸ شب بهم زنگ زد گفت مکان دارم میتونی بیای … اگه تا اینجاشو دوسداشتین بگین تا ادامشو تو یه قسمت دیگه واستون بگم. ببخشید اگه هر ایرادی داشت چون اولین باره مینویسم ولی باور کنین همش واقعی بود حتی جزییاتش. ممنونم

نوشته: بهزاد