روزگار فرشته

1402/11/08

اسمم فرشته است
فرشته مشرقی
یه دختر یا بهتره بگم یه زن معمولی
۳۳ سالمه،،، ۷ ساله با فواد ازدواج کردم. اصالتا اصفهانی هستیم ولی بخاطر کار فواد که تو یه شرکت دریانوردی هست اومدیم جنوب. بندرعباس
شهر زیبا با مردم خونگرم و دوست داشتنی
همه چیز زندگیم عالی بود،،،پول.تفریح.مسائل زناشویی و زندگی مشترک. خودمونم تصمیم گرفته بودیم که فعلا بچه دار نشیم. خانواده هامون هم به این تصمیم احترام میذاشتن
تنها چیزی که شاید بر وفق مرادم نبود بیکاری بود. من تحصیل کرده بودم.حسابداری خونده بودم. واسم سخت بود که بیکار باشم
نیاز مالی طبیعتا نداشتیم ولی خب دوست داشتم تو جامعه مفید باشم. و گلیم خودم از آب بکشم
بزرگترین تفریحم باشگاه بدنسازی بود که توش دوستای خوبی پیدا کردم
سارا،نسیم،فرزانه و من
یه اکیپ شده بودیم تقریبا
که ایام فراغت رو باهم میگذرونیم
نسیم و فرزانه متاهل بودن
ولی سارا مجرد بود
سارا دختر خوبی بود،پدر نداشت و با مادرش زندگی میکرد. ولی از بچگی روی پای خودش بود و مستقل بار اومده بود
سارا تو یه کلینیک دندانپزشکی کار میکرد
ولی از حقوقش راضی نبود، دنبال پول بود
می‌گفت خیلی واسشون مهره ارزشمندی هستم و حرفم اعتبار داره
گفت می‌خوام از اون کلینیک بیرون بیام و اگه دوست داری تو رو معرفی کنم به عنوان جایگزین خودم
منم از خدا خواسته، با فواد مشورت کردم و اوکی اونو گرفتم.

روز اول کارم بود
۳روز البته آموزشی کنار سارا اومده بودم تا همه چیز رو یاد بگیرم
یه کلینیک مجهز و لاکچری که چند متخصص مرد و زن توش کار میکردن
هرکدوم یک دستیار داشتن،،، من و ۳تا دختر دیگه که هر۳مجرد بودن هم کارهای پذیرش انجام می‌دادیم. حسابداری هم که جدا بود
روز اول طبیعتا سخت و استرس زا بود
جالب ترین چیزی که تو اون کلینیک نظرم رو جلب کرد یه دختر پسر جوون بود که هر دو پزشک بودن و زن و شوهر بودن
گویا از دانشجویی عاشق و معشوق بودن و در نهایت ازدواج کرده بودن
نوید و ثریا
نوید یه پسر خوشتیپ و جنتلمن حدودا ۳۰ ساله که بعداً فهمیدم اصالتا اهوازی هست و ثریا یه دختر بانمک بندرعباسی که باردار بود و روزای نزدیک به زایمانش بود

نوید تقریبا بهترین دکتران کلینیک بود و بیشترین مراجع رو داشت
ثریا هم البته دست کمی از اون نداشت
که البته به خاطر شرایط خاصش کمتر میومد کلینیک
یه روز که همکارام داشتن صبحانه میخوردن و من داشتم کارهای پذیرش انجام میدادم به گوشم خورد و فهمیدم همکارام خیلی سعی کردن خودشون به نوید نزدیک کنن و باهاش ارتباط خارج کار بگیرن ولی نوید پا نداده بود بهشون و تو ذوقشون زده بود

برنامه کاریم یه طوری بود که ۲ روز اول هفته عصر میرفتم
دوشنبه ها ۲شیفت
و ۳روز بعد صبح میرفتم کلینیک
چند هفته به همین منوال گذشت
همکارها گفتن که آخر این هفته دکتر ثریا وضع حمل می‌کنه و برای هفته بعد یه رستوران لاکچری همگی توسط دکتر نوید شام دعوت شدیم
واسم جالب بود این برخورد و صمیمیت و…

روز دوشنبه بود
همون روز مزخرف هفته که باید ۲شیفت میرفتم کلینیک
یعنی باید ۸ صبح میرفتم تا ۱
برمیگشتم خونه و مجدد ۳میرفتم تا ۱۰ شب
با خودم گفتم برنگردم خونه
ناهار هم همونجا بخورم و یکضرب بمونم
که ایاب و ذهابم کمتر بشه
صبح خلوتی داشتیم و بجز دکتر نوید هیچ دکتر دیگه ای مریض نداشت
ساعت ۱ شده بود
لیست عصر رو چک کردم و دیدم مجدد نوید مریض داره و از ۳ مراجع باید داشته باشه
منتظر بودم که بره تا منم ناهار سفارش بدم و دربها ببندم و کمی ریلکس کنم
سرم تو گوشیم بود که صدای نوید اومد
خانم مشرقی…
جانم آقای دکتر
منزل نرفتید؟
خیر امروز ۲شیفت هستم و میمونم
چه جالب،منم نمی‌خوام خونه برم. چون خسته میشم. خب ناهار سفارش میدم که باهم بخوریم
نه،مزاحم…
نذاشت جمله ام تموم بشه و زنگ زد رستوران نزدیک کلینیک و ناهار سفارش داد

تو اتاق نوید یه میز ۲نفره بود که احتمالا برای وقتایی بود که با خانمش ناهار میخورد
همونجا ظرفهای غذا رو گذاشت و دوتا صندلی هم گذاشت که بشینیم و بخوریم
ناهار تقریبا تو سکوت خورده شد و بعد تلفن نوید زنگ خورد
گویا داشتن هماهنگ میکرد باهاش که وسایل سیسمونی و… فردا بیارن منزلش
وقتی قطع کرد اومد کنارم. گوشیش رو اورد جلوم و نشون داد
گفت نظرت راجب این اتاق چیه؟
عجب اتاق جذابی،،، همش زرد رنگ بود و به شکل هاچ زنبور عسل
گویا تمام وسایل با این تم خریده بودن
من غرق توی فضای اون عکس بودم که احساس کردم یه چیزی روی پایه

نوید مانتوم رو کنار زده بود رو دستش رو گذاشته بود روی رونم
یه دست گررررم
اومدم حرف بزنم که لبهاش رو روی لبهام حس کردم
عطر کاپیتان بلک غلیظش تو اون فاصله کوچولو آدم رو دیوونه میکرد
کلا انگار نفسم بریده شده بود و زبونم بند اومده بود

دکتر نوید داشت ازم لب می‌گرفت و رونم رو می‌مالید و منم ناخودآگاه دستم رو بردم پشت کمرش و فشارش دادم سمت خودم

این حرکت رو که دید بلند شد
درب اون اتاق رو قفل کرد و اومد سمتم
بغلم کرد و انداختم روی صندلی دندونپزشکیش
صندلی رو کامل خوابوند و تخت کرد و خودش مجدد اومد سمت ابهام
منم کامل باهاش همکاری میکردم
انگار مسخ شده بودم
انگار بی هیچ پیش زمینه ای تو یه موقعیت جذاب قرار گرفته بودم که دوست نداشتم به هیچ وجه از دستش بدم
به خودم اومدم و دیدم لباسهام رو درآورده و فقط شورت و سوتین مشکی ست با کفش پاشنه دارم تو تنمه
نوید هم کامل لخت شده بود و فقط شورت پاس بود
گرمای بدنش که منو سفت بغل کرده بود داشت دیوونم میکرد
در گوشم می‌گفت

چند هفتست تو کف این بدنم لعنتی
نوید…
جانم
نوید…
جانم
نوید دارم می‌سوزم تو بغلت
قربونت بشم فرشته سکسی من
نوید میخوامت
منم میخوامت

مجدد شروع کرد به خوردن و مالیدنم
منم سخت همراهیش میکردم
لب می‌گرفتم،،،لاله گوشش رو می‌خوردم و…
بینهایت منتظر بودم شورتش رو دربیاره ولی خودم روم نمیشد پیش قدم بشم
یهو تو یه حرکت انفجاری نوید سرش رو برد لای پام
شورتم رو با یه حرکت درآورد و زبون رو برد لای چاکم

آااااااااه نویدم
جاااااانم
اااااااااه بچلون کصمو
اووووم،،،اوووووم
آههههه،اووووف.اووووخ
عجب کس تمیز و نازی
بخور توروخدا، توروخدا آبمو بیار نوید. نوید کصم. نویدم،،،نوید جانم
یهو ترکیدم تو بغلش
لرررررررز.لررررررز
انگار تماااااام انرژی بدنم از لای پام زد بیرون
۲۰ ثانیه حداقل لرزیدم و سرش رو فشار دادم به کصم

به خودم که اومدم دیدم نوید داره کیرش رو تنظیم می‌کنه روی سوراخ کصم. چه کیر جذابی
نه خیلی کلفت و نه خیلی دراز
فقط تروتمیز و راست
به خودم میبالیدم که خفن ترین دکتر کلینیک اینطوری راست کرده واسم

آروم آروم نوکش رو می‌مالید به چوچولم
داشت باهام بازی میکرد
کشیدمش سمت خودم
در گوشش با حرص گفتم بکن لعنتی
اونم گفت جووووون
و یهو
ااااااااه
انگاری یه میخ رفت تو بدنم
اول سوختم
ولی بعدش
رفتم آسمون
عقب.جلو.عقب.جلو

پای سفید راستم رو شونه چپ نوید بود
کفش نوک تیزم رو به آسمون
اونم در عین اینکه داشت تلمبه میزد،،،رونم رو می‌مالید و حشری ترم میکرد
منم زیر لب حرف میزدم

نفسم
دکترم
نویدم
بکن. بکن. بکن فرشته ات رو
جر بده کصمو،،،پارم کن
یهو خیمه زد روم
مجدد لبشو چسبوند بهم
خوردیم لب همو و دائم تلمبه میزد
عالی انجام میداد
یهو دیدم دستش رو برد سمت کصم
شروع کرد مالیدن چوچولم
حشرم ۱۰ برابر شد
اونم تند تر میزد
منم داشتم هوااااارررر میزدم
آاااااه
اووووخ
یهو داااااد نوید بلند شد و کشید بیرون، منم یه لحظه انگار رفتم رو هوا
من به خودم پیچیدم و سینه ام سوووووخت
وااای
همزمان ارضا شدیم و نوید همه کمرش رو خالی کرد رو سینه ام
و فکر کنم خفن ترین لحظه زندگی جفتمون رقم خورد
چند دقیقه سقف رو نگاه میکردم
بعد چشمم افتاد به شورتم که از چراغ بالای صندلی دندانپزشکی آویزون بود
نفهمیده بودم نوید کی رفته بود دستشویی
پاشدم خودم رو جمع و جور کردم
خودم رو با دستمال تمیز کردم
رفتم سمت دستشویی دیگه کلینیک
خودم رو تر تمیز کردم و شستم
با سرعت لباس پوشیدم و رفتم سمت وسایلم که آرایش کنم
آرایش جزیی کردم
رفتم تو فکر، که چیکار کردم. چی شد. چطور شد
یهو صدای خوردن کلید به درب کلینیک اومد
رفتم درب رو باز کنم
بله…
مریض آقای دکتر هستم
نوبت داشتم برای ساعت ۳

و تمام…

نوشته: مشرقی


👍 32
👎 10
38401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

968661
2024-01-28 23:21:42 +0330 +0330

قربون‌ کوص نازت ، مشرقی جون 😘😘😘

1 ❤️

968696
2024-01-29 01:07:23 +0330 +0330

دوستان کس خودش بوده دوست داشت بخوابه زیر دکتر ب من شما چ !!!¡

1 ❤️

968701
2024-01-29 01:13:32 +0330 +0330

نمیدونم با این کصشعرات جناب عالی بخندم یا متاسف بشم ،البته تاسف واسه اون فواد بدبخت ،موندم تو کار این دنیا…

1 ❤️

968705
2024-01-29 01:27:31 +0330 +0330

جالب بود خانم مشرقی اما خواننده داستان دچار دوگانگی میشه یک پزشک که اولین بچه اش داره به دنیا میاد و شما که از همه نظر تامین بودید چرا مخالفتی با دست درازی دکتر نکردید، فقط بخاطر اینکه یک پزشک بود؟؟؟ آیا اگر راننده تاکسی این دست درازی را می‌کرد باز هم مخالفتی نمی‌کردید؟؟؟؟

2 ❤️

968708
2024-01-29 02:09:41 +0330 +0330

خیال پردازی و توهم و کوسشعر

2 ❤️

968711
2024-01-29 02:37:32 +0330 +0330

چجوری میشه شلوار طرف در بیاد ولی کفش پاشنه بلند در نیاد!!! نمیدونم چرا این داستان رو توی فیلم های برازرس دیدم😂😂

2 ❤️

968716
2024-01-29 03:20:48 +0330 +0330

دوسداری جنده باشی ولی مثل اینکه نمیتونی و فقط کسشر نوشتی

1 ❤️

968728
2024-01-29 06:49:35 +0330 +0330

مخاطبین عزیز این فرسته خانوم فانتزیش بوده دوست داشته یه اقای جانی مانند کص بده و این که از ترزش های کصش کم نمیکنه اما به قول دوست ما که گفت چطور ممکنه شلوار و شورت طرف در بیاد اما کفشش جای سواله و این که خیلی راحت هم پا داده اماده بوده کص بده این ها کصشعر بیش نیست ساخته ذهن یک مریض جنسی بیش نیست و اون دکتر هم باید کنارزن بچه اش باشه نه تو بغل یه جنده دیگه من قضاوتش نمیکنم اما طبق حرف هاش فهمیدم فقط برای اینه که یک داستان گفته باشه که مخاطب جمع کنه واکنش های تند تری هم داره برای این فرشته خانوم نام

1 ❤️

968738
2024-01-29 09:49:09 +0330 +0330

ساک نزدی واسش فایده نداره مجلوق کیر ندیده بدبخت

1 ❤️

968749
2024-01-29 10:41:37 +0330 +0330

پای سفید راستت رو شونه چپ دکتر بود
پای سیاه چپت رو شونه راستش
میدونم اهل خیانتی و رو راست نیستی، ولی این دروغی که نوشتی راست نبود

1 ❤️

968770
2024-01-29 13:32:06 +0330 +0330

نظر کاربر Sex AB کاملا درسته

1 ❤️

968790
2024-01-29 18:06:55 +0330 +0330

کمی توهمی بود به نظرم

1 ❤️

968791
2024-01-29 18:07:30 +0330 +0330

کمی توهمی بود به نظرم

0 ❤️

968797
2024-01-29 19:49:06 +0330 +0330

چه راحت کس دادی

0 ❤️

968799
2024-01-29 20:40:14 +0330 +0330

اگه میشه ادامه بده متشکرم

0 ❤️

968800
2024-01-29 20:40:38 +0330 +0330

شربت و شیرینی توش ندلشت. داستانت دروغه

0 ❤️

968819
2024-01-29 23:53:24 +0330 +0330

خدارحم کرده که هم تو زندگیت رابطه جنسیت عالی بود هم دکتر نوید به هیچکس پا نمیداد که تو یه تایم نهار هم نهار خوردین هم حرف زدین هم دادی هم لباستونو پوشیدین
وگرنه والا بخدا

0 ❤️

968986
2024-01-31 09:26:23 +0330 +0330

توهمات یه منشی جنده که آرزوش اینه به دندانپزشک کوص بده
در ضمن یونیت دندانپزشکی جای یه نفر به زور میشه چه برسه روش بخوای تغییر پوزیشن هم بدی
جنده خانوم برو بده ولی کصشعر ننویس

0 ❤️

969160
2024-02-01 19:25:02 +0330 +0330

منم با نظر 45redموافقم برام جای سواله چطوری شلوارت در اومده بود ولی کفش پاشنه بلند هنوز پات بود …آخه کسخول اونایی که میبینید فیلم هست قطع و وصل میشه .حداقل قبلش خودت داستان دا بخون

0 ❤️