بی غیرت ها

1390/08/17

چی شده ستار این قدر ناراحتی ؟/؟-دست رو دلم نذار که داغونم . نمی دونم چیکار کنم . دو میلیون و پونصدهزارتومن پول من مفت مفت پرید . دو میلیون از رو کارت رفت و پونصدشم از چک پول . -نه بابا تعریف کن ببینم -خیلی خلاصه واسم تعریف کرد که یه زن خیلی خوشگل وترگل ورگل که از قرار معلوم شوهر و بچه هم داشته باهاش رو هم می ریزه . این ستار خان کوس خول ما هم از سیر تا پیاز دار و ندارشو که چند رغاز هم نمی شده واسش تعریف می کنه . من و ستار از بچگی با هم دوست بودیم و چند سال آخرو هم همکلاس بودیم . چند ماه از خدمتمونو هم با هم بودیم و مغازه هایی هم که برای کاسبی اجاره کرده بودیم پهلو هم بودن . من بوتیک دارم اونم کفش فروشی . خیلی خلاصه این که اون با زن شوهر دار می ریزه رو هم . از قرار معلوم شوهر و دو تا پسراش که علی الظاهر خیلی هم مومن و جا نماز آب کش بودن میرن سفر زیارتی همراه یه هیئتی . البته طبق گفته خودشون . لعیا خانوم با این آقا ستار ما خلوت می کنن و هنوز شورت و سوتین زنه و شورت ستار خان پاش بود که دو تا پسر 14,15ساله و شوهر گردن کلفت زنه سر می رسن . اون لحظه فکر می کرده برنامه سفر بهم خورده بعدا فهمیده بود که همه اینا نقشه ای برای سر کیسه کردن اون بوده .اینو از ایما و اشاره های زن با اونا فهمیده بود . بی ناموسا با استفاده از زن و مادرشون کاسبی راه انداخته بودند . دلم واسه ستار می سوخت .-رفبق همه جا باهام بودی . صددفعه گفتم بیا و این کلاسای رزمی روباهام شرکت کن . یهو دیدی همینو هم انحصاری کردنا . بالاخره اگه چند تا فن کاراته و کشتی و گردن کلفتی بلد بودی می تونستی ده نفرو راحت حریف شی . غم اون پونصدی رو بخور . چون امروز چک دو میلیونی داری اون دو تا رو بهت قرض میدم تا آبروت محفوظ بمونه هر وقت داشتی بهم بده . یه چند روزی باید هوای مغازه امو داشته باشی . من نمیخوام این دور و برابیام .-چیکار می خوای بکنی ایرج .-هیچی میخوام برم تو دل شیر . مطمئن باش اونا عادت کردن . بازم به دنبال طعمه های کوس خلن . چند روز گذشت تا طرح دوستی با این لعیا خانومو ریختم . ظاهرا شوهر و بچه هاش قبل از این که کار به جاهای باریک بکشه سر می رسیدن و اخاذی می کردن. خودمو خیلی سوسول و خر پولدار نشون دادم . پرشیای دامادو هم یه چند روزی ازش امانت گرفتم این دامادمون آدم ربلکس و زن ذلیلیه و اصلا نگفت میخوای چیکار کنی . لعیا یه زن خوشگل و خوش اندام و سفید رویی بود که با یه خورده آرایش آدم فکر می کرد از اون خوشگلای روسی درجه یکه . به ایرونی های خودمون بر نخوره ها . بگذریم تاریخ در کمتر از چند روز تکرار شد . شوهر و بچه های لعیا جون بازم میخواستن برن سفر زیارتی . تو دلم گفتم یه کیری به همه تون بزنم که هر چی مال مردمو خوردین عقش کنین … از اون طرف به ستار خان خودمون که از نظر شجاعت هیچ شباهتی به سردار ملی نداشت یه سفارشاتی رو کردم و فقط بهش گفتم نترس اصلا نمی خوام در گیر شی فقط موقع غنیمت قسمت کردن تو هم بیا مشاعی شریکم شو . اگه این منم که از اینا امشب پول درست می کنم . لای لباسام یه چاقوی تیز قایم کردم . داستان تکرار شده بود . من که می دونستم جریان چیه و می دونستم حریفشون میشم اونا رو گرفتم زیر مشت و لگد هر سه تا شونو تا جا داشتند زدم . لت و پار شده بودند . خون از دهن و دماغشون آویزون بود . چند تا دندون هم شکسته بودم که روز قیامت اول باید دیه اونا رو می دادم بعد می رفتم جهنم . مثل ماهی هر چند لحظه در میون یه پرشی می زدند ومنم یه لگدی نثارشون می کردم . زنگ زدم یه سوته ستار خان با چندین متر طناب رسید -چه خبره مگه میخوای یه لشگر ببندی ؟/؟همه شونو بستیم و یه پارچه هم انداختیم تو دهنشون . رفتیم سراغ لعیا خانوم که تازه به هوش اومده بود . مهلت ندادیم حرفشو بزنه . اصلا دوست نداشتیم از راه اصولی لختش کنیم -نه نه من زن نجیبیم . دامنم تا حالا لکه دار نشده -می دونم تا شورت و سوتین که می رسیدی بقیه اش حرام می شد . جنده عوضی اون شوهر و دو تا بچه هات مثلا بسیجی های محله هستند و تو صف نماز ردیف اولن . هر کی هم جای اونا رو تو صف اول بگیره هلش میدن که برو عقب اشغالگر . انگاری که صف اول نماز مثل فلسطین شده .-تقصیر من نیست من گناه ندارم . ستار خان موهای سر لعیا رو دسته و جمع کرد و محکم کشید . جنده عوضی من و دوستم تا امشب کیر همو ندیدیم . مجبورمون کردی که این یه کارو هم امشب انجام بدیم تو هم دو تا کیرو با هم می خوری که ببینی چقدر مزه میده . لعیا زار زار گریه می کرد . رفت یه دسته چک مسافری آورد و داد به ما . هفت هشت میلیونی می شد ما فقط دو و نیم میلیونشو بر داشتیم و من گفتم درسته که ما بچه سوسول بی ایمانیم ولی لقمه حرام از گلومون پایین نمی ره اما کوس حروم بر ما حلاله . نذاشتیم که لعیا از دستمون دربره . من پامو گذاشتم بالا کمرش و ستار با بیرحمی لباسای تنشو پاره می کرد . دو تا پسراش و شوهرش خون گریه می کردند و با تکون دادن سرهاشون التماس می کردند و یه چیزی ازمون می خواستند . داشتند زار می زدند که ناموسشونو نگاییم . شورت لعیا رو با فشار همچین از پاش کشیدم که دادش رفت آسمون . من و ستار قبل از این که بیاییم حموم کرده بودیم . ولی ظاهرا این کوس باید یه شستشویی داده می شد فقط بلد بود به خودش عطر بزنه . شیلنگ چند متری آبو از حیاط آورده به شیر آشپزخونه وصلش کردم . آب گرم و سردو باهم باز کردم که ولرم شه . لای پای لعیا رو باز کرده و با صابون کوس و کون و تن زنیکه رو یه شستشویی دادیم . کیرمونم یه آب کشیدیم که وقتی وارد عملیات میشه پاک باشه … هال و پذیرایی و چند تا قالی و مبلمان را به گوه کشیده بودیم . یه اشاره ای به ستار زدم و اونم با این که خجالت می کشید و اولین بار بود که می خواست کیرشو جلوم در آره قبول کرد و این کارو انجام داد . لعیا اول نمی خواست دهنشو باز کنه و کیر ستارو ساک بزنه ولی با یه دست پشت گردن اونو گرفتم و دو طرف بینی اشو با یه دست دیگه ام جفت کردم که نتونه نفس بکشه . دهنش خود به خود باز شد و ستار کیرشو فرو کرد تو دهن زنیکه عوضی -خیلی حال میده ایرج چه کیفی داره . نمی دونی چقدر لذت می برم هم پولمو گرفتم هم حالمو می کنم .چشای پسرا و پدرشده بود کاسه خون . کیر ستار که تو دهن زنه بود منم کمر و کپل لعیا رو آوردم بالا و سوراخ کوس و کونشو با همون صابون کف مالی کرده که اگه خشکه روونتر شه . این صابون لذت منو خیلی زیاد تر کرده بود . خیلی کیف می کردم . یه قلقلک عجیبی توی پوست کیرم حس می کردم . با این که کیرم کلفت بود ولی راحت توی کون لعیا جا گرفت . غلط نکنم این زنه باید چند جا بند آب داده باشه یا شوهره راضی شده باشه که با دریافت پولای هنگفت زنشو کرده باشن . شایدم این دوتا بچه بسیجی ننه شونو می کردن .-کوست با این که گشاده کیرم توش حال می کنه حیف که زیاد وقت نداریم وگرنه می دونستم چطور باهات حال کنم . لعیا رو چون تهدید به مرگ کرده بودیم از ترس لال شده بود . ستار نتونست جلو آبشو بگیره حال زنه داشت بهم می خورد -ایرج کل بدنم داره می لرزه دارم کیف می کنم -معلومه از لب و لوچه لعیا جون داره می ریزه . چاقو رو از جیبم در آورده و به لعیا گفتم بخورش حرومش نکن . یه قطره هم نباس حروم شه . همچین تر سیده بود که از رو چونه اش آب کیرو به دهنش می رسوند و می خورد . کیرمو می کشیدم بیرون و تا ته می کردم تو کوس . صحنه رو روبروی شوهر و پسراش طوری نشون می دادم که هر سه تاشون آرزوی مرگ کنن . البته اگه هنوز یه جوغیرت تو وجودشون باقی بود .-خانوم خوشگله من دوست دارم وقتی خودمم حال می کنم طرفمم حال کنه . از این طناب پیچیده ها خجالت نکش هوستو خالی کن . ناله کن . بگو کیر میخوای . من میگم کوسسسسسس می خوام . کوستم که دارم . واییییییی نه نه . دیدم آبم داره می ریزه تو کوس لعیا . روکردم به شوهرش و گفتم بسیجی کوس کش !معلومم نیست این توله سگها بچه های خودت باشن . من دارم تو کوس زنت آب می ریزم جرات داری برو شکایت کن . اگه هم بچه دار شد که باید افتخار کنی که باباش منم . روزی صد دفعه باید بیای کیرمو ببوسی . میدونستم اگه زنش صد دست دیگه هم بهم کوس بده ازم شکایت بکن نیست . نمی خواستم آبم حروم شه . شونه هاشو گرفته . زانو هاشو صاف کرده اونو کاملا دمر و دراز کشش کردم . در جهت خودم فشارش داده کیرمم به طرف بالا طوری که تا ته بره و تا آخرش برسه فشار می آوردم -جاااااااان لعیا جوووووووون اگه بدونی چه حالی میده . چشامو باز و بسته می کردم و آب کیرمو توکوس لعیا خالی می کردم . کوسو تحویل ستار دادم و خودم رفتم رو سوراخ کون . چسبندگی کونش بیشتر بود . از کف صابون دیگه اثری نبود . اینجا رو با بیرحمی گاییدمش .حالا دیگه از وجود دو کیر نازنین در بدنش پذیرایی می کرد -بچه ها حال کنین . این مامانی شما رو فرمه . دوتایی با هم می تو نین ننه اتونو بکنین وبابایی هم می تونه بیاد کمک . خیلی حال میده . البته اگه ننه اتونو بگایین پول مفت دیگه گیرتون نمیاد . پدره از بس دهنشو به گوشه کنار مالیده بود دهنش زخم شده و پار چه افتاده بود . بنا کرد به جیغ و داد زدن . واسه چند لحظه به کیرم مرخصی داده و یه لگد محکم به دهنش زدم . فکر کنم بازم دندون شکست . دوباره بیحال شد و این بار پارچه رو محکم تر به دهن و حلقش فشار دادم و دق دلیمو سر لعیا خالی کردم . دوتایی افتادیم به جون زنه بدبخت که چه عرض کنم بد بخت کننده مردم . سینه هاشو گاز می گرفتیم و با حرص اونو می کردیم . اونو طاقباز کردیم و من کیرمو میذاشتم تو دهنش و ستار از پایین اونو می کرد . تمام تنش اثر لک و کبودی و خراش ناخنهای ما بود . اشک از چشاش جاری بود . رفتم از آشپز خونه یه هاون فلزی آوردم . یعنی دسته اشو که به اصطلاح میگن گوشت کوب .-ستار اینو از ته بذاریم بهتره یا از سر -ایرج جان این که تهش گرد و چاقه گناه داره . زیاد هم حال داد و خسته شد . از ته می ذاریم تو کوسش ولی از سر میذاریم تو کونش . چون کونش که کون خرس نیست .دسته هاونو از ته یعنی قسمت چاقشو گذاشتم تو کوسش اوی جیغ می کشید و ما حال می کردیم اوی جیغ می کشید و ما حال می کردیم . نوبت کونش که شد با این که دسته هاون از سر نازک تر بود ولی دردش گرفت . آخرای کار دوتایی افتادیم روش لب و لوچه اشو می لیسیدیم . سینه اشو گاز می زدیم . رحم نمی کردیم . بد جوری گیر حریف افتاده بود . کیرمو که برای مرتبه دوم فرو کرده بودم تو کوسش حس کردم خیس و لغزنده شده … سرعت گاییدنمو زیاد کردم . نمی دونم چرا حس کردم اونم به ارگاسم رسید . ولی این بار منو ستار در یک آن کیرمونو گرفتیم طرف صورت لعیا و اونو آب پاشیش کردیم -لعیا خانوم از این که این همه آب کیر رو صورتت نشسته و جلو چشاتو گرفته عذاب می کشی ؟/؟الان شستشوت می دیم . کیسه ادرار و مثانه ما پر شده بود. این بار شستشو با شاش رو شروع کردیم و روصورت و زیر گردنشو شاشیدیم . خیلی هم شاش داشتیم اگه بگم جیش داشتیم این میشه مال بچه ها سن ما میاد پایین . یه اعتراف نامه کتبی و شفایی با ضبط رادیویی و تلویزیونی هم از این قالتاقا البته پس از باز کردن دستاشون گرفتیم و از لخت لعیا هم فیلم گرفتیم . دیگه تحت هیچ شرایطی شکایت بکن نبودند . روکردم به شوهر و بچه هاش گفتم اگه دست از پا خطا کنین این فیلمارو می فرستم به اسرائیل غاصب و امریکای جهانخوار وروباه پیر انگلیس . خودت که خوب می دونی گاییدن زنت کار بیگانه ها بوده ما بی تقصیریم . لعیا جون کمرت سبک شد ؟/؟دیدم حرف نمی زنه . ستار جان اینا کاسبی بکن نیستن . بهتره از امروز به بعد مال حلال بخورن من مواظبشونم برو خونه رو بگرد . پنجاه شصت میلیون تومن چک تضمینی پیدا کرد و آورد واسم -ستار جان ما همه اینا رو می بریم . دست بهش نمی زنیم هر چند کسی پیشمون نمیاد بگه که این زنه سرمون کلاه گذاشته ولی شاید اومد . برو موبایل این جنده رو بردار شاید با بعضی هاشون آشنا شیم . تضمینی ها رو دقیق شمردم . به غیر از دومیلیون و پونصد طلبمون که قبلا گرفته بودیم پنجاه و هفت میلیون و دویست هزار تومن دیگه هم بود . پنجاه و هفتو بر داشتم و اون دویست هزارو دادم به شوهر لعیا - البته شما سه تا مردا یعنی نامردا می تونین به جای استفاده از زنتون خودتون برین کون بدین کاسبی خوبیه . با این حال من این دویست هزار تومنو به عنوان قرض میدم به تو شوهر کوس کش لعیا !که شما چهار نفر این چند روزه از گشنگی نمیرین . به شرطی که قول بدین دیگه دنبال روزی حرام نباشین و پی کار خلاف نگردین . ولی خب کار من شده بود مثل کار آخوندای بالای منبر که بقیه رو نصیحت می کنند ولی هیچی بار خودشون نیست . درسته که من اهل روزی حرام نبوده و نیستم ولی لعیا که کیر من حسابی بهش کیف داده بود و ارضاش کرده بود پنهونی بهم التماس کرد که در آینده مفت و مجانی در اختیارم باشه.
پایان.

فرستنده:‌ نسرین (nasrin.t.73)


👍 4
👎 2
143509 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

304287
2011-11-08 23:17:45 +0330 +0330

بدنبود نسرين شده داستان نويس فعال سايت

0 ❤️

304288
2011-11-09 00:50:38 +0330 +0330
NA

ایرانیای وحشی . بعد می گیم چرا حکومتمون وحشیه. لیاقت هر قوم همونیه که بر آن قوم حکومت می کنه

0 ❤️

304290
2011-11-09 01:52:54 +0330 +0330
NA

دمه داستان نویس گرم.اما اون چند جمله ی اخر که نوشتی رید تو داستانت.دلیل اوردی که کس گفتی داداشه من کس گفتی

0 ❤️

304291
2011-11-09 05:46:02 +0330 +0330
NA

خیلی خوب بود …

0 ❤️

304292
2011-11-09 08:12:34 +0330 +0330
NA

in kh0ooob bud.

0 ❤️

304293
2011-11-09 17:35:02 +0330 +0330

داستان جالبیه،دمت گرم خوشم اومد.
اما اینقدر بیرحمانه تجاوز کردن از آدمی که یه جو روحیه و پرنسیپت
ورزشکاری داشته باشه بر نمیاد،بیشتر شبیه رفتار ذوب شده های
ولایت فقیه با زندانیان سیاسی کهریزک بود.

0 ❤️

304294
2011-12-16 19:52:05 +0330 +0330
NA

kiram to kose madare har kas takhayolate khodesho minevise shode borosli

0 ❤️

304295
2012-02-24 16:31:40 +0330 +0330
NA

eyval
ba inke takhayoli bod vali hal kardam

jogaram hal omad ghashang madareshon gayide shod

0 ❤️

304296
2012-03-17 16:09:05 +0330 +0330
NA

ma ke bavar kardim!!!

0 ❤️

304297
2014-04-03 08:23:46 +0430 +0430
NA

eyvaaaaaaaaaaaaaal

0 ❤️

527035
2016-01-01 00:04:37 +0330 +0330
NA

نظر شما چیه؟عالییه

0 ❤️

596359
2017-05-17 21:29:25 +0430 +0430

Nice???

0 ❤️