《این تاپیک به رونده جقه شما کمکی نخواهد کرد》
|\مرسی که فازه روانشناس برنمیدارید\| 🙂
“یکی از” علت هایی که من تا الان (میدونم سنم زیاد نیست ولی چند روز پیش خالم گفت میخوای سینگل بمیری ؟ ) سمته رل و دوستی … واز این قبیل کار ها نرفتم اینه که نیازه جنسیم رو داخل ذهنم برطرف میکنم .
^دلم میک لاو میخواد ؟! مشکلی نیست دارم انجامش میدم با کسی که حتی افتخار نمیده به خوابم بیاد
^رابطه خشن ؟! دارم انجامش میدم اونم با کسی که خیلی ساله روش کراشم
رمانتیک؟ وقتی مستم ؟ یه روز پاییزی تو ماشین وقتی بخاطر بارون شیشه هارو بخار گرفته ؟ تو آشپزخونه؟ تو حموم ؟ مکانه عمومی ؟تو مهمونی ؟ گروپ چطوره ؟ اس ام ؟از اون مدل تجاوز الکی ها؟
.
هرجور که من بخوام اون سکس پیش میره ،با هرکس که من بخوام انجام میشه، هروقت دلم بخواد، هرجور عشقم بکشه ،همش طبقه علایق من پیش میره بدون هیچ کم و کاستی !!!
چی از این بهتر؟! کدوم رابطه تو کجای دنیا پیدا میشه که هییییچ مشکلی نداشته باشه؟! میدونم هیچ جا****
پس وقتی میتونم بدون هیچ مشکلی {خانواده، جامعه، جنسیت ، برچسبه دختره خراب ،آدمه عوضی ،مشکلات و مریضی های جنسی ،درگیری فکری و…}
به چیزی که میخوام برسم چرا باید از محیطِ فوقالعاده ذهنم دل بکنم و باسن خودم رو با مشکلات دنیای واقعی پاره کنم
از بیرون که به رابطه ها و زندگی جنسیه آدم ها نگاه میکنم متوجه میشم ؛
این رابطه اونی نیست که میخوانش ،این آدم اونی نیست که دنبالشن ،حتی این مدل سکس هم اونی نیست که بهش علاقه دارن ولی باز همه این هارو ادامه میدن !
که چی ؟!
اب دریا شوره,هرچی بیشتر بخوری بیشتر تشنه میکنت :>
میدونم منم یه روز معتاده این چرخه میشم ،منم یه روز با کاستی های این وجه از زندگیم می سازم میسازم میسازم…
خوشتیپ
یجا یکیو میبینی و متوجه میشی که خیلی وقته افسار دلتو باختی بهش، قبل اینکه حتی ببینیش!
اینها حاصل تفکرات اینطوری پیش از رابطه است
نمیخوام فاز روانشناس بردارم چون سوادشو ندارم
ولی هر جور که میخوای لذت ببر فقط عواقبشو در نظر بگیر
مثلا شما در ذهن خودت با فرد مورد نظر! فانتزی هایی یا عوالمی را تجربه میکنی
بعد در عالم واقعیت شخصی را میبینی که به ناگاه! دلباخته میشی( دروغ نیست اینهمه شعر عشق و عاشقی بیخود گفته نشدند) و بعد حجم زیادی از فانتزی ها رو در ذهنت بر فرد مذکور! پیاده میکنی.
این باعث میشه ذهنت از فانتزی پردازی بدون مرز(مثلا وابسته به شخص یا مکان خاصی نیست) به اون فرد در مکان های خاصی محدود بشه
ذهنت مشغول میشه، فکرت مغشوش میشه، فعالیت های روزانه ات مختل میشه بعد میفتی در یک شیب که خصوصیات جالبی داره:( حواس پرتی، ضعف بدنی، زرد شدن چهره) که احتمالا در شعر ها خوندی نمونه شاعرانه اش رو اینجا میارم:
گویند که سعدیا رخ سرخت که زرد کرد؟ اکسیر عشق بر مس ام افتاد و زر شدم
خلاصه که از من میشنوی از اینجور تخیلات پرهیز کن! خود دانی!
↩ thani amir kabir
حقیقتا این مشکلات خیلیییی واسه من پیش اومده
البته نه اینکه کسی رو تو خیابون و به اصطلاح تو واقعیت ببینم
از پشته گوشی بوده
پدرم در میاد تا یارو از سرم بیوفته
میدونی خیلی سخته به منی که فکر کردن شده بخشی از وجودم و یه وجی شخصیتم رو تعریف میکنه بگی نکن
مثله این میمونه که من بگم پلک نزن و تو بگی پلک نزدم که ولی اصلا متوجه این نیستی تو هر ثانیه چقدر داری پلک میزنی
[مثاله یهتری پیدا نکردم ]
↩ dianaz
متوجه ام
مثل زمانی که فاصله بین توهم و حقیقت،
خواب و بیداری
و مستی و هشیاری رو تشخیص ندی.
در عین این حال که فکر میکنی فکر میکنی که فکر نمیکنی ولی میخواهی که فکر کنی!!
دل است دیگر ! منطق خاصی پشتش ندارد
↩ dianaz
کسایی که زیاد در ذهن خودشون تخیل میکنند( از جمله من) دچار مشکلاتی از قبیل عدم تشخیص مرز بین واقعیت و تخیل میشن.
مثلا بعد از رخ دادن حادثه ای فکر میکنن آیا این واقعا رخ داد؟ یا فقط در ذهن من بود. یا مثلا این جمله رو گفتم یا فقط در ذهنم تکرارش کردم؟ اما کم کم یاد گرفتم که با این ها کنار بیام. دو دولت قدرتمند اما مستقل که گهگاهی در کار هم دخالت میکنند ولی مکمل همدیگرند. مثل وقتی که تخیل هام رو واقعی میکنم یا واقعیت ها رو با تخیل خودم مخلوط میکنم و لذتشون رو دوچندان میکنم. کاری به لحاظ روانشناسیش ندارم(خودم فکر میکنم که این یه اختلاله 😂 ) ولی خب اجتناب ناپذیر.
↩ thani amir kabir
خودت لذت کار رو دوبل میکنی بعد به من میگی ترک کن ؟!
انصاف داشته باش
↩ dianaz
آخه نمیدونی چه سختی کشیدم که
میگم تو اون سختی رو نکشی
وگرنه اگه میخوای میل خودته
↩ hojabr
من فکر کردم هکسره دانشمندی کسیه
داداش اینجا از این ایرادا نمیگیرن که
↩ thani amir kabir
😂😂😂خواستنش که والا زیاد دسته خودم نیست
↩ dianaz
پس افتادی توی شیب لغزش 😂 😂
خدا کمکت کنه
↩ negar93
انقده لذت میبرم تو و دیاناز رو تو یه قاب میبینم 😍😋😇
عشقهای منین ❤️😇
وقتی یه غذای خوشمزه رو نخوردی و فقط تعریفش رو شنیدی، طبیعیه براش ولع نداری. طبیعیه ازش یه ذهنیت خود ساخته داری. ولی وقتی اون غذا رو میخوری و خوشت میاد هرجا بوی اون غذا بهت بزنه دلت میکشه شده یکم از اون غذا مزه کنی. دیگهطعماون غذا توی ذهنت نقشمیگیره. میفهمی چجوری بخوریش بهت مزه میده. سکس هم همینه. تا وقتی انجامندادی طبیعیه باهاش رویا پردازی کنی، ذات دختر رویا پردازه. ولی وقتی انجامش بدی و توی ذهنت نقش بگیره، با هر کسی، هر مدلی که تا قبل سکس توی ذهنت میومد نمیتونی بری رو کار. چون میفهمی چیمیخوای.
↩ IamSheida
اوا عشق منم اینجاست که😅😍
ای جانم مرسی از محبتت شیدای مهربون🥹❤️
دیدگاه جالب و منطقی بود ولی بعضی وقتا ادم فقط دوس نداره تابع منطق باشه
↩ IamSheida
😭😍هیچیییی هیچیییی تو اینجا بهتر از این نیست که تو تاپیک های منو میخونی ❤️❤️بهترین شیدا
↩ لاوین 20
خوب من یادم نمیاد جایی از متن راجبه اینکه سکس نداشتم یا برعکس حرفی زده باشم
صرفا حرفه رابطه و …اینا بود
توی اتاقم رو تختم یه کوس داغ همه اش تو دهنمه و اب کوس چند بار تو دهنم میاد
↩ dianaz
پس اشتباه متوجه شدم.
در اون خصوص هر چی بگم شکل روانشناسی میگیره