همه شب دست به دامان خدا تا سحرم
که خدا از تو خبر دارد و من بی خبرم
رفتی و هیچ نگفتی که چه در سر داری
رفتی و هیچ ندیدی که چه امد به سرم
گرمی طبع ام از انست که دل سوخته ام
سرخی رویم از انست که خونین جگرم
ای که در آینه هر روز به خود مینگری
من از آینه به دیدار تو شایسته ترم
مثل ابری شده ام در به در شهر به شهر
وای از ان دم که به شیراز بیفتد گذرم
بسیار زیبا و فرح زاد است عزیز دل،اشعار میلاد جان روان وشیوا و شیرینند🌹🌹🌹
↩ diesel max
خیلی عالی و دلنشین . ایشالا بهتر از اینا رو هم بخوانیم اقا میلاد گل
↩ diesel max
منو دل تا به سحر درد دلا میکردیم
مرغ صبح داد میزد منو شما همدردیم
گفتم ای مرغ سحر درد دلی با ما کن
چیست انچه منو تو در پی ان میگردیم
گفت ان غمزه یار رخنه بجان است تو را
ولی من داد زنم سوی خدا برگردیم
سروده marde 49 در سال ۹۱ تقدیم مهربونی شما شاعر عزیز
↩ marde49
بسیار زیباست بزرگوار،آفرین به این احساس وقریحه ناب وسرشار 🥰🥰🥰🌹🌹🌹
مرغ خوشخوان تو بخوان که دل به یاری دادیم
دلمان گرم شد از عشق و ز عالم سردیم
دیزل مکس
تو هدیه ی زیبای خدایی، ای صبر!
با هر دل خسته آشنایی،ای صبر!
گفتند همانکه غم دهد صبر دهد
غم آمده! پس تو کی میایی ای
میلاد