قرارمون این بود ک همیشه جلوم یه شلوار تنگ ک گردی و قلمبگی کونشو خوب نشون بده با یه تاپ کوتاه ک یه قسمتی از شکم و ناف و کمرش ازش بیرون باشه بپوشه، با همون لباسا رفته بود سر کابینت رو نوک پنجههاش ک یچیزی برداره از طبقهها و سرشو ک بالا گرفته بود موهاش ریخته شده بودن روی باسنش و من داشتم با نهایت لذت ب این موجود کوچولوی دوسداشتنیه لوند دلبر ک قلبمو از جا میکند نگاه میکردم و حس کردم بازم باعث کوبیدن ضربانم با ریتم تند تری شده… بدو خودمو بهش رسوندمو یه دونه محکم زدم زیر لپای کونش ک صدای بلندی داد و حسابی بالا پرت شد و با یه آاایییی ناز یه متر پرید بالا و دستش ب چیزی ک میخواست رسیدو برش داشت و سریع برگشت با حالت تعجب و غر و دعوا بصورت مخلوط بهم نگاه کرد ک امونش ندادمو لباشو گرفتم لای لبامو هیکل کوچولوشو تو بغلم کشیدمو مثل یه آبنبات خوشمزه با حرص و ولع شروع کردم مکیدنشون و اونم خودشو تو بغلم شل کرد و شروع کردم مکیدن لبای من، واس اینکه تو بغلم شل تر بشه چون عاشق این شل شدنش بودم شروع کردن خوردن گردن و گوشش، یوقتایی هیچ چیزی توی این دنیا خوشمزه تر از گردن یه زن نیست، حتی لباش و پستونهاش…
بلندش کردم تو بغلم و سرشو گذاشت رو شونمو پاهاشو دور کمرم حلقه کرد، خوردن مکیدن لیس زدن بوس کردن گردنش منو دیوونه میکرد و خودشو روانی، همونطوری در حال بوسیدنش در گوشش گفتم دردت گرفت؟ بدون حرف سرشو رو شونه و گردنم ب نشونه تایید تکون داد، گفتم آقاییت امروز یکم وحشی شده، گفت معلومه…
همونطوری تو بغلم بردمش سمت تخت شبیه به یه بابایی ک دختر کوچولوشو میبره ک رو تخت بخوابونه، اونم همونطوری سرش روی شونم چشماشو بسته بود و بغلم کرده بود، همونطور توی بغلم نشستم روی تخت، محکم تر منو گرفت ک یعنی میخواد تو بغلم باشه و ولش نکنم رو تخت، روانیه همین دلربیای زیرپوستیش بودم ک منو گرفتار و اسیر خودش کرده بود، موهاشو توی مشتم گرفتمو بو کشیدم، دستمو گذاشتم پشت سرشو ب خودم فشارش دادم، برنامم اسپنک کردن کونش روی تخت بود ولی وقتی دیدم دوس نداره ازم جدا شه باز بلندش کردم بردم جلوی آینه و دوتایی داشتیم تو همون حالت نیم رخ بهم نگا میکردیم و لب بازی میکردیم، مطمئنم حتی فکرشم نمیکرد چ خوابی براش دیدم، تو آینه شروع کردم پایین دادن شلوار و شورتش و با پنجه گوشتالوی مردونهی دستام مالیدن لپای کونش، اسپنک اولو ک زدم بازم پرید بالا ک انقدر بهم چسبید ک یه آاااخ از ته دل گفتم و شروع کردم ضربههای بیشتر و محکم تر زدن، زاویه رو مایلتر کردم تا کونش بیشتر توی آینه مشخص باشه و قرمز شدنشو ببینه، تمام حواسش تو آینه ب کونش بود و آیییی آااایی میکرد و میگفت یواش…
جای گوشکردن حرفش بهش گفتم آروم آروم همه جای صورتمو همونطور ک داره منو خودشو توی آینه نگاه میکنه بوس کنه و اونم مثل دخترای خوب شروع کرد ب این کار و گفتم ب نالههاشم ادامه بده و بازم مثل دخترای خوب حرف گوش کن مو ب مو شروع کرد ب انجام کارایی ک میگفتم، منم بوسش میکردم و همزمان با ضربههای محکم روی لپای کونش بهش گفتم میخوام بدجوری بکنمت، با تمام زور و قدرتم، گفت نههه، تورو خدا، گفتم ارررره، مال خودمی، و محکمتر میزدم روی کونش، حسابی قرمز شده بود و دیگه با ضربههای یواشتر هم میپرید بالا، دستمو بردم پایین ترو شلوارو شورتمو دادم پایین، کیر سیخم زیر خط کسو کونش افتاد و حس میکردم انقدر سفت شده ک اگه دستامم ول کنم میتونم با کیرم نگهش دارم، دیگه حشر امونمو بریده بود و با دستام کون و کوسشو از خودم فاصله دادم و گفتم سر کیرمو بذاره روی کسش، سرشو خم کرد پایینو نگا کرد و کیرمو گرفت دستشو چند تا تف انداخت پایین سمتش ک دو سه تاش ریخت روی سینه و شکمم و سر خورد پایین و منم تو همون حالت مشغول بوسیدن سرش شدم و بعد از اینکه با بقیهی تفاش کیرمو مالید و خیس کرد با کمی سختی روی کسش گذاشت و سرشو آورد بالا رخ تو رخ همونطور ک کیرمو نگهش داشته بود در نره بهم نگاه میکردیم و من آروم تا خایه کیرمو فشار دادم توی کسش، یه لحظه چشمای جفتمون رفت و پیشونی و دماغمونو روی هم گذاشتیم و نفسای حشریمونو تو صورت هم زدیم، چند ثانیه نگهش داشتم تو اون حالتو و بهش گفتم محکم گردنمو بغل کنه، منم با دستام لپای کونشو گرفتمو باز کشیدمش عقب و دوباره ب خودم چسبوندمش و تلمبه اولو زدم، سرپایی سخت بود و فهمیدم کار راحتی در پیش ندارم، ولی انقدر برام صحنه رمانتیک و خاصی بود ک انرژیم بالا بود و شروع کردم با تمرکز بیشتر این کارو انجام دادن، تلمبههامو با نهایت قدرتم میزدم، هم با دستام میکوبوندمش ب خودم و هم با کیرم میکوبوندم تو کوسش، بعد چند تا تلمبه ماهرتر شدم و محکم تر کیرمو میکوبیدم، وقتی حس کردم آب کسش از خایههامم آویزون شده و تو آینه نگاه کردمو مطمئن شدم اشتباه حس نکردم دیگه رسماً دیوونه شدم و بانهایت قدرت شروع کردم گاییدن کوسش و اون هم حسابی داشت ناله میکرد، داشتیم تو آینه بهم نگا میکردیم و صدای شالاپ شولوپ کوسش تو کل خونه پیچیده بود، بعد چند دقیقه من دیگه انرژیم واس سکس سرپا تموم شده بود و قبل از اینکه مثل دست و پا چلفتیا بندازمش زمین بردمش روی تخت و ولش کردم اونجا، با سرعتی ک باورم نمیشد قمبل کردو و با چشماش منتظر من شد، خسته و کمرمق خودمو بهش رسوندم و رفتم پشتش و لپای کون و کمرشو گرفتمو دوباره با قدرت تمام شروع کردم تلمبه زدن، یجوری ناله میکرد ک انگار دارم بهش شلاق میزنم، ولی بدون مقاومت و در رفتن از زیر دستم، تخمای خودم دیگه ازین شدت قدرت و ضربه درد گرفته بودن و رونام کمجون شده بودن ولی نمیخواستم یه سانتم عقب نشینی کنم و با تمام قدرت میکوبیدم، کس و کون و رون اون و شکم و رونای من میلرزیدن و تلمبههام همچنان با تمام زور و قدرتم بود، نسبتاً کند ولی با تمام وجود، وسطاش یه بار کیرم در اومد و کوبیدم و شانس آوردیم ک سمت سوراخ کونش نرفت و سر خورد لای کونش، سریع دوباره کیرمو تو کوسش جا زدمش و اینبار تلمبههامو سریع و کوتاه کردم و با قدرت کمتر، ارضام نزدیک بود ولی قبلش میخواستم مثل همیشه اول اون ارضا شه، ک فهمید و گفت هرکاری دلم میخواد بکنم چون ارضا شده، برش گردوندم، پاهاشو دادم بالا و کیرمو چپوندم تو کسش، حسابی عرق کرده بود مثل خودم، دوسداشتم با همون عرقها کل بدنشو لیس بزنم، واقعاً عاشقش بودم، میمردم براش، سکس باهاش لذت بخش ترین قسمت زندگیم بود، از هیچ کاری تو سکس باهاش بدم نمیومد، واقعاً دوس داشتم با همون عرقا کل بدنشو لیس بزنم، داشت از پایین نگام میکرد و پاهاشو بالا گرفته بود ک کیرم تا ته بره تو کوسش، ب سینههاش ک داشتن زیرم میلرزیدن و بالا پایین میشدن نگا میکردمو و هوس کردم بهشون سیلی بزنم ک در جوابم جووووون جوووون گفت و همراهیم کرد، برام کافی نبود و دست چپمو سمت کردنش بردمو شروع کردم ب فشار دادن و همزمان تلمبه میزدم و اون همچنان میگفت جووووون، جووووونم، منو بکن، همونطوری ک دستم دور گردنش بود دو تا انگشتای دیگه دستمو کردم تو دهنش و بازم تلمبههای عمیق و یواش میزدم دیگه آخراش بود و میخواستم یکمه دیگه لفتش بدم قبل اومدن آبم، ک بازم باهام همراهی کردو دهنو گلوشو کامل باز کرد و با زبونش انگشتامو میلیسید، ک شروع کردم سیلیهای یواش روی گونههاش زدن، وای ک چ حااااالی میداد، کاملا تسلیم و موافق زیرم بود و وقتی میخواستم دستمو از زیر گلوش بردارم و یچیز جدیدو امتحان کنم و همزمان با سیلی روی گونههاش سینههاشو فشار بدم سریع دوباره دستمو گرفت و گذاشت روی گلوش ک بازم آروم فشار بدم… انقدر این صحنه برام اروتیک بود ک بدون اختیار یهویی آبم شروع کرد اومدن توی کسش و منی ک چشمام از شدت شهوت و هیجان و خالی شدن آبم توی کس عشقم داشت گیج میرفت به زور با گرفت گلو و چونه و لپاش تو دستام کنترلمو حفظ کردمو چشم تو چشم همه آبمو تو کوسش خالی کردم، انقدر محکم گردنشو با یه دستم و چونه و لپاش و با یه دست دیگم گرفته بودم تو اون حال مستی و شهوت اومدن آبم ک کمی نفس کم آورده بود و قرمز شده بود و لباشم شبیه لبای ماهی غنچه شده بود…
با اومدن آخرین قطرههای آبم انرژیم تموم شد و دستامو آزاد کردمو افتادم روش، با اینکه مثل من خسته بود بغلم کردو بخاطر جثه کوچولوش زیر هیکل مردونم نفساش کمی ب شماره افتاد، ب سختی خودمو از روش کشیدم کنار و ب پهلو کنارش دراز کشیدم و اونم همینکارو کرد و در حالی ک جفتمون یه لبخند ریز گوشه لبامون بود بهم نگا میکردیم و اونم دستشو آورده بود روی موهامو مرتبشون میکرد، من عاشق این زنم، خیلی دوسش دارم، این زن همون زنیه ک دلم میخواد بقیهی عمرم صدای نالههاشو زیرم بشنوم…
واااایییی🥹🥹
همه چیز این متن عالی بود و عین چیزی که دوسش دارم
نق زدنا، اون پوزیشن لعنتی جلوی آینه، آرامش بینشون و هماهنگی بینشون و عشقی که اون وسطه و مطیع شدن تهش🥹همش همونیه که دلم میخواد همش داشته باشمش🥹🥰
مرسی که اننننقددددد خوب مینویسی🥰🥰🥰🙈
↩ No One From First
من مجردم داداش
داستانه صرفا 😅😅😅🙌🙌🙌
↩ little sweetie
عزیززززززززدلمممم😍😍😍🙏🙏🙏🙌🙌🙌
الهی قربونت برم 🌻
مرسی ک همیشه برام کامنتای خوب میذاری 🥰♥️🌻🙌🙏🧿
↩ Topoldust
خدانکنه🥰🙈
واسه اینکه هم روحیاتت خوبه هم قلمت ترکیبش عاااااولی میشه🥰🥰🥰🙈
↩ little sweetie
خودمم خوبم
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣