سلااااااااام
عشقای کیمی
من اومدم
فقط اینکه نپرسین کجا بودم.
ک بخوام بگم از حوصله خارجه🙂🙂🙂🙂

دیگه تقریبا میدونین دلایل خودمو دارم و زندگی همیشه در حال گذره و همه باید ب ی طریقی این روزا رو سپری کنن حالا ب هر روشی.
عرضم ب حضور گرمتون اینکه تقریبا سه ماهی میشه ک نبودم.
و خب دلایلشو دیگه دوستان میدونن حالا شاید برای همه مهم نباشه ولی خب گفتم بگم.
البته دیگه مث سابق نمیتونم حضور پرشور داشته باشم و سعی میکنم هفته ای یکی دوبار رو بیام و ی سری بزنم.
بگذریم…🙂🙂🙂🙂
دیروز خودمو آرایش کردم خوشمل پشمل کردم ک آقامون تشریف فرما شن و ترتیب ما رو بدن.😉😉😉😉
هیچی دیگه با کلی ذوق و شوق فسقلیمونو خواب کردم ک با خیال راحت بتونم آقامونو خوشحال کنم😂😂😂😂
خلاصه سرتونو درد نیارم همسرمون تشریف آوردن شروع کردم ب خود چس کنی🤣🤣🤣🤣🤣😁😜😛😝😬😬😬
ولی متاسفانه دیدیم عه آقایی خسته س و لباساشو عوض کرد و ی چایی خورد و رفت لم داد رو کاناپه.🤣🤣🤣😂😂😂😂
حالا ما ک این وسط کلی برنامه چیدیم و دختر رو خوابوندیم و خوجل موجل کردیم ک ی صفایی ب آلت همسری بدیم.
ی چند دقیقه ای گذشت و نشستم اونطرف دیدم نه بابا اصلا تو باغ نیس و فکرش مشغوله و داره ثبت روزمرگی میکنه چون همیشه عادتشه همه کاراشو یادداشت میکنه تو گوشیش.
خلاصه من ک استاد از راه ب در کردن هستم و بلدم چجوری عشوه بیام .😌😌😌😌😌😂😂😂
نشستیم نزدیکش جوری ک میتونست منو انداممو کامل ببینه هی زیر چشمی نگاه کردیم و شروع کردیم ب مخ زدن😂😂😂😂
اول سینه هامو هی میدادم بالا ک از بالای تاپ برآمدگیش ب چشم بیاد.بعد دیدیم نه بابا بالاخره ی پوزخندی زد😒😒😒😒
منم کم نیاوردم و کم کم پاهامو بازکردم تا بتونه از اون زیر شرت قرمزمو نمایان کنم ک اینقد نازک بود میتونس خط وسط پامو ببینه ک یواش یواش دیدم داره همونجور ک سرش تو گوشیه هر چند ثانیه ی زیر چشمی ب اون جاها نیگا میکنه فهمیدم دارم کارمو درست انجام میدم.پا شدم رفتم تو آشپزخونه و ی شربت براش درست کردم گذاشتم توی سینی و مث این مدلای فشن با اعتماد ب سقف کاذب ک مثلا من هم از اون مدلام.
حالا همچینم کم ندارم با اون مدلا😎😎😎😂😂😂
اومدم سمتش و گذاشتم رو میز جلو کاناپه.
خلاصه گوشیم تو اون فاصله ک خم شدم الکی انداختم زمین ک مثلا بگم عه وا گوشیم افتاد🤣🤣🤣🤣
پشتمو کردم بهش و خم شدم.پوزیشن خم شدنم هم ک نگم براتون پشتم بهش بود در صورتی ک اگه روبروش هم وایساده بودم هم میتونستم مث آدم خم شم و اون لامصبو بردارم ولی دیگه همه منو میشناسم ک چ چموش آب زیرکایی هستم.
خم شدن ب پشت همانا و بالا رفتن شلوارکم موقع خم شدن همان.
بعععععله درست حدس زدین.باسن تپلیمون از زیر شلوارک همانند ژله با لرزش افتاد بیرون و بلافاصله بنده تو همون حالت خم شدن نیم نگاهی ب صورت گل انداخته همسری انداختم ک ببینم دیگه میتونه در برابر همچین صحنه ای مقاومت کنه یا نه!!!😂😂😂😂😂
و بله نتیجه داد و موفق شدم.😊😊😊😊
حالا نگم از ریکشن میلاد ک خودش ی بحث جداگانه داره .ولی در همین حد بگم ک چشماش این شکلی شدن👈😍😍😍😍
میلاد برداشت گف کیمیا بزنم توملاجت دختر ک با منه خسته این کارو میکنی.
منو نگو ک داشتم از خنده میمردم.😂😂😂😂
دیگه با این ک قبل اومدنش آمادگیه کاملو داشتم و منتظر ی ریکشن سکسی از سمت همسر بودم تمام مسائل بهداشتی رو رعایت کردم ک بتونم ب همسری باسن رو تقدیم کنم.
اما حالا بگین چیشد.
ایشون باسن میل نداشتن و میگه ک امروز از جاده قزوین حرکت نمیکنه و دلش هوس شمال کرده و میخواد تغییر مسیر بده و ب سمت جاده چالوس شروع ب حرکت کنه.
حالا منم ک بدم نمیاد ک😋😋😋😋😋😋
و این چنین شد ک شد.
و بنده دیروز توسط همسری فاکیده شدم😋😋😂😂😂
ب حدی ک جفتمون تو هوای سرد این روزا ب حدی عرق کردیم ک تو چله تابستون اینجوری عرق نمیکردیم.
خلاصه امیدوارم این خاطره دیروز براتون باحال باشه
و اینکه امیدوارم حالتون تو این روزای پاییزی خوب باشه و هیچ ناراحتی و غم غصه ای نداشته باشین دیگه میدونین همتون چقد سخت شده زندگیا و هممون درگیریم با این وضع جامعه افسردمون.
اما یادمون نره ک همیشه حواسمون ب پارتنرمون باشه و هیچ وقت کاری نکنیم ک باعث شه دل هم دیگه رو برنجونیم.
دوستتون دارم ی عالمه دوستای شهوتی خودم.😘😘😘😘😘😘😘😘
اینم دوتا عکس برای شما از ثبت خاطره دیروز😂😂😂😂😂
اگه بد شده ب خوبی خودتون ببخشین.
راستی فیلمش هم هست ولی اگه تونستم تو تاپیکای آینده حتما براتون میزارم😊😊😊😊😘😘