وااای ، چند روز پیش برای عمم که مطلقه بود یه خواستگار اومده بود بعد بهش گفته بود من تو رو میخوام ولی یه شرط داره اونم اینکه بذاری اول کوستو ببینم که دوستش دارم یا نه؟
بعد عمم گفته بود باشه
بعد رفته بودن پشت شمشادا ، عمم شورتشو درآورده بود که یارو کوسشو ببینه بعد یارو بهش گفته بود یه لحظه چشاتو ببند که خجالت نکشی تا من به کوست دست بزنم
عمم هم چشاشو بسته بود یهو دیده بود ای داد هی کوسشش سوخت
چشاشو باز کرده بود دیده بود کوسش خونیه یارو هم داره در میره
نگو یارو از اینا بوده که اعتقاد داشته باید همه زن و دختر ها ختنه زنونه بشن و اصلا خواستگار نبوده و قصدش ازدواج نبوده و تا عمم چشمشو میبنده با چاقو سریع لبهای داخلی و چوچول عممو قطع میکنه و فرا میکنه
بعد هم میبره لبهای کوس و چوچول عممو با پیاز چرخ میکنه و باهاش کباب کوبیده درست میکنه و میخوره

یهو ما دیدیم یه ی نا غافلی عمم اومد و کون لخته و کوسش خونیه
رفتیم نگاه کردیم دیدیم ای داد هی، لابیا و چوچول نداره
گفتیم چی شده؟ ماجرا رو شرح داد و گفت ای رووو شد.
دیگه الان کوس عمم به درد نمیخوره
یعنی بیشتر از هشتاد درصدش اصلا نیست که به درد بخوره
کبابی که یارو با کوس عمه من خورد کوفتش بشه الهی

و من ا… التوفیق
دیگه برو بخواب