آبروم رفت ، بَدَم رفت ...

1403/02/02

امروز صبح با نشاط ویژه ای از خواب بیدار شدم
قرار بود یواشکی به منزل خواهر گرامی عیال که همسرش در مسافرت بود بروم و اندکی به او محبت کنم تا خدای نکرده نبود همسرش او را اذیت نکند

برخواستم و به عیال مربوطه گفتم برای تدریس به دانشگاه میروم
کتاب تحلیل مهندسی مدار ویلیام اچ هیت را دستم گرفتم تا همه بدانند من مهندسم و عیال هم شک نکند که میخواهم بروم و خواهرش را بکنم
رفتم سوار مترو شدم وچون دیشب خوراک لوبیا چیتی خورده بودیم ، احساس کردم که گاز معده ام میخواهد متصاعد شود ، من هم تلاشی کردم که متصاعدش کنم اما متاسفانه خیلی متصاعد شد و مایعی قهوه ای رنگ و نیمه شل از همان محل بیرون زد و بوی بدی در محیط پیچید

خانمی که کنار من ایستاده بود دماغش را گرفت و گفت : عجب مردم بی ملاحظه ای هستند، خاک تو سرشون کنن
بنده هم گفتم : بله واقعا خاک تو سرشون کنن

ناگهان قطار نیش ترمزکی زد و مردم به هم برخورد کردند و من هم ناخودآگاه به آن خانم برخورد کردم و کاملا اتفاقی دست وی هم به قسمت باسن شلوار من خورد ، بلافاصله دستش را کشید و گفت :

ای خااااک تو اون سرت کنن، ریدی؟؟؟؟
گفتم بله متاسفانه
گفت برایت متاسفم
گفتم : برای خودت متاسف باش، من مهندسم ، فقط من مهندسم ، تو که نیستی ، دلت بسوزد

اوهم گفت : نیستم که نیستم ، عوضش ریقونه هم نیستم و در اولین ایستگاه از قطار پیاده شد و من ماندم با شلواری که در آن ریده بودم و مقداری از آن هم از پاچه شلوارم بیرون ریخته بود و مردم در حالیکه دماغشان را گرفته بودند آنرا به هم نشان میدادند و میخندیدند.

من هم توی دلم میگفتم، اشکال ندارد ، عوضش الان میروم و خواهر زنم را میکنم و حالی مینمایم

با همان شلوار عنی از قطار پیاده شدم و رفتم خانه خواهر زنم که او را بکنم
تا در را باز کرد، گفتم : عزیزم آمده ام بکنمت

یکهویی زنم از داخل اتاق داد زد: بیا منم بکن

بعععلههه، به گا رفته بودم و زنم فهمیده بود که مرا در هیچ دانشگاهی راه نمیدهند و من آمده ام خواهرش را بکنم

گفتم : تو با چه آمدی که از من زود تر رسیدی: گفت با اسنپ

گفتم کدام کونده ای ، به تو گفت من میخوام بیایم اینجا و خواهرت را بکنم؟

با انگشت خواهرش را نشاد داد و گفت : این

منم به خواهرش گفتم : خیلی بی شعوری اصلا نمیکنمت تا اندر کف بمانی

اونم گفت : نکن مرتیکه ی ریقونه

نگو اون خانمه متروییه هم منو شناخته بود و آمده بود به اینها گفته بود که من در مترو ریدمان کرده ام و آبرویم از بیخ رفت که رفت که رفت.

گفتم او با چه آمد که از من زود تر رسید؟ گفتند با تپسی

2900 👀
6 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2024-04-21 01:52:32 +0330 +0330

نتیجه میگیریم ریدی داداش!

0 ❤️

2024-04-21 01:52:39 +0330 +0330

ببخشید با کمال احتمال من هم می توانم خواهر شما را گایش کنم بخاطر این نوشته ها؟
اصاعه ادب بنده رو می بخشی

2 ❤️

2024-04-21 01:52:51 +0330 +0330

↩ Lox-man
منم که همینو گفتم

1 ❤️

2024-04-21 01:55:17 +0330 +0330

↩ sinsman69
نه متاسفانه نمیتوانید
چون ممکن است بهتان بریند و خفه شوید و به دیار باقی بروید

0 ❤️

2024-04-21 02:06:49 +0330 +0330

طنز باحال بود

0 ❤️

2024-04-21 02:11:35 +0330 +0330

↩ Nmd12
طنز نبود، واقعا اتفاق افتاد، من ریییدم

0 ❤️

2024-04-21 02:54:07 +0330 +0330

کیری نخندونمون وسط جق 😂

3 ❤️

2024-04-21 03:11:55 +0330 +0330

↩ sinsman69
😂😂😂😂😂😂😂😂😂

0 ❤️

2024-04-21 04:02:41 +0330 +0330

خیلی خوب بود 😂😂

0 ❤️

2024-04-21 07:47:28 +0330 +0330

خیلی حکیمانه و پندآموز بود عنو

0 ❤️

2024-04-21 07:54:48 +0330 +0330

بازگشت نازنین گوزنده به دنیای شهوانی 😂🙌

1 ❤️

2024-04-21 12:23:44 +0330 +0330

همون لحظه که زنت گفت بیا من رو هم بکن باید حمله میکردی به کص کون هردوشون و یه تریسام میزدی 😂

0 ❤️

2024-04-30 18:49:50 +0330 +0330

خلاقیتت خوبه مهندس جان ریننده🫥😁😂

0 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «