امروز صبح با نشاط ویژه ای از خواب بیدار شدم
قرار بود یواشکی به منزل خواهر گرامی عیال که همسرش در مسافرت بود بروم و اندکی به او محبت کنم تا خدای نکرده نبود همسرش او را اذیت نکند
برخواستم و به عیال مربوطه گفتم برای تدریس به دانشگاه میروم
کتاب تحلیل مهندسی مدار ویلیام اچ هیت را دستم گرفتم تا همه بدانند من مهندسم و عیال هم شک نکند که میخواهم بروم و خواهرش را بکنم
رفتم سوار مترو شدم وچون دیشب خوراک لوبیا چیتی خورده بودیم ، احساس کردم که گاز معده ام میخواهد متصاعد شود ، من هم تلاشی کردم که متصاعدش کنم اما متاسفانه خیلی متصاعد شد و مایعی قهوه ای رنگ و نیمه شل از همان محل بیرون زد و بوی بدی در محیط پیچید
خانمی که کنار من ایستاده بود دماغش را گرفت و گفت : عجب مردم بی ملاحظه ای هستند، خاک تو سرشون کنن
بنده هم گفتم : بله واقعا خاک تو سرشون کنن
ناگهان قطار نیش ترمزکی زد و مردم به هم برخورد کردند و من هم ناخودآگاه به آن خانم برخورد کردم و کاملا اتفاقی دست وی هم به قسمت باسن شلوار من خورد ، بلافاصله دستش را کشید و گفت :
ای خااااک تو اون سرت کنن، ریدی؟؟؟؟
گفتم بله متاسفانه
گفت برایت متاسفم
گفتم : برای خودت متاسف باش، من مهندسم ، فقط من مهندسم ، تو که نیستی ، دلت بسوزد
اوهم گفت : نیستم که نیستم ، عوضش ریقونه هم نیستم و در اولین ایستگاه از قطار پیاده شد و من ماندم با شلواری که در آن ریده بودم و مقداری از آن هم از پاچه شلوارم بیرون ریخته بود و مردم در حالیکه دماغشان را گرفته بودند آنرا به هم نشان میدادند و میخندیدند.
من هم توی دلم میگفتم، اشکال ندارد ، عوضش الان میروم و خواهر زنم را میکنم و حالی مینمایم
با همان شلوار عنی از قطار پیاده شدم و رفتم خانه خواهر زنم که او را بکنم
تا در را باز کرد، گفتم : عزیزم آمده ام بکنمت
یکهویی زنم از داخل اتاق داد زد: بیا منم بکن
بعععلههه، به گا رفته بودم و زنم فهمیده بود که مرا در هیچ دانشگاهی راه نمیدهند و من آمده ام خواهرش را بکنم
گفتم : تو با چه آمدی که از من زود تر رسیدی: گفت با اسنپ
گفتم کدام کونده ای ، به تو گفت من میخوام بیایم اینجا و خواهرت را بکنم؟
با انگشت خواهرش را نشاد داد و گفت : این
منم به خواهرش گفتم : خیلی بی شعوری اصلا نمیکنمت تا اندر کف بمانی
اونم گفت : نکن مرتیکه ی ریقونه
نگو اون خانمه متروییه هم منو شناخته بود و آمده بود به اینها گفته بود که من در مترو ریدمان کرده ام و آبرویم از بیخ رفت که رفت که رفت.
گفتم او با چه آمد که از من زود تر رسید؟ گفتند با تپسی
ببخشید با کمال احتمال من هم می توانم خواهر شما را گایش کنم بخاطر این نوشته ها؟
اصاعه ادب بنده رو می بخشی
↩ sinsman69
نه متاسفانه نمیتوانید
چون ممکن است بهتان بریند و خفه شوید و به دیار باقی بروید
همون لحظه که زنت گفت بیا من رو هم بکن باید حمله میکردی به کص کون هردوشون و یه تریسام میزدی 😂