amirkd2023 - دورهمی با شهوانی ها (1)

1402/05/22

بعد از 5 سال فعالیت در شهوانی تصمیم گرفتم دلم رو بزنم به دریا و یه پیشنهاد به ادمین بدم که اگه موافق باشه یه نظرسنجی بذاره تا هر کی دوست داشت تو ماه آینده توی یه دورهمی کوچیک توی ایستگاه شماره 1 توچال شرکت کنه.

یه تیری توی تاریکی زدم و بعد از گذشت 3 روز با یه پیام غیرمنتظره از سمت ادمین مواجه شدم. نه تنها قبول کرده بود بلکه توی پیام بعنوان نفر اول شرکت کننده ها اسمش رو ثبت کرده بود. این منو خیلی به شوق انداخت و شاید واسه اولین بار بود که من توی یه چالش بزرگ قرار بود شرکت کنم.

تاپیک رو با هزاران ادیت و ویرایش ادبی طراحی کردم و با کسب اجازه از یزدان پاک صفت ارسال کردم و از ادمین خواهش کردم این تاپیک رو بعنوان تبلیغ روی سایت قرار بده.
رأس ساعت 12 بود که دیدم توی صفحات سایت یه عنوان خوشگل داره خودنمایی میکنه " فراخوان دورهمی حضوری در ایستگاه شماره 1 توچال "

نمیدونم چرا ولی آدرنالینم در اون ثانیه شروع کرد به فعال شدن و یه جورایی بین زمین و هوا بودم.

بعد از 5 سال فعالیت شبانه روزی در شهوانی احساس کردم به یه رویای دست نیافتنی رسیده بودم.

اون روز من کارم سبک بود و رییسم نیومده بود . این بهترین تایم بود برای چک کردن پست های این تاپیک رویایی. اولیت پست رو Radiant گذاشته بود و مشتاقانه اعلام آمادگی کرد. من از اونجایی که یکی از طرفدارای پر و پا قرصش هستم احساس کردم قراره یه صاحب سبک و یه جنتلمن رو اونجا ملاقات کنم. نفر دومی که رسماً اعلام آمادگی کرده بود شاه شهوانی یعنی Mahan.mfm بود ، کسی که با کلیپ هاش نمیتونه هیچ کسی رو مجذوب خودش نکنه. بر خلاف انتظارم Szahed نفر سوم بود و من اولین بار بود که پادشاه های شهوانی رو توی تاپیکم میدیدم و این بار در پوست خودم نمیگنجیدم.

همین سه نفر برام کافی بودن که ناگهان با اسم یکی از ملکه های بی چون و چرای شهوانی رو به رو شدم " بانو شیوا "

شاید دو سه دیقه منگ بودم که مگه میشه شیوا دلش رو به دریا زده باشه و این دورهمی رو قبول کرده باشه. باور کنید این همه خوشی رو یک جا تو عمرم تجربه نکرده بودم. همونجا گوشیمو بستم تا دیگه آبرو ریزی نشه ، وسط شرکت تا حالا کسی منو انقد شگفت زده ندیده بود.

یه نفس عمیق کشیدم و سعی کردم رو کارم تمرکز کنم

تا ساعت 6 عصر مشغول بودم ولی دریغ از 5 دقیقه کار مفید

هنوز یک ماه مونده بود به تاریخ قرار اما دل من به شدت از شور و اشتیاق اون روز داشت فریاد میکشید.

دم رفتن گفتم بذار گوشیمو بیارم بیرون ببینم چه اتفاقات قشنگی ممکنه افتاده باشه ولی سریع پشیمون شدم.

گفتم بذار فردا میبینم تا کمتر به قلبم فشار بیاد . خدا رو چه دیدی یهو ممکن بود سکته کنم

رفتم خونه و مارال طبق عادتش یه عصرونه و میان وعده خوشمزه آماده کرده بود. عاشقونه بغلش کردم و به جهت تشکر لباشو حسابی خوردم.

دخترم مرسده توی اتاقش مشغول درسش بود و صدای آهنگی که گذاشته بود از دم در قابل شنیدن بود " طبق عادت یه بی کلام شاهکار از بتهوون گذاشته بود و از اون آهنگ مشخص بود که داره واقعاً درسش رو میخونه یا حداقل یه کتابی رو مطالعه میکنه "

اون شب از خوشحالی زیاد کمی برای مارال مشکوک شده بودم . میگفت امروز چه خبر بود سر کار و من با یه دروغ که کارا سبک بوده و همه چی رو به راه بود و سریع انجام شد سر و تهش رو هم آوردم.

موقع خوردن عصرونه داشتم به بچه هایی که فراخوان رو قبول کردن فکر میکردم . از ادمین تا شیوا
ینی چجوری میشه ؟
دیگه کیا میان ؟
اگه همدیگه رو ببینیم چه جوکی بشه
ولی نه !!!
جوک نمیشه !!!
آدمهایی که این همه توی ادبیات نویسندگیشون صاحب سبک هستن اونجا قراره بیان.
اتفاقا جمع خیلی سطحش بالاست و آدمهاش به شدت با درک و شعورن و به قدری قراره استفاده کنیم که اون روز فرقی با یک کلاس آموزشی که بار علمی بالایی هم داره نخواهد داشت.

تو همین فکرا بودم که مارال گفت امیر حواست کجاست !!!

و من تا موقع خواب دیگه به رویای زیبام فکر نکردم …

ادامه دارد …

1040 👀
7 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2023-08-13 18:19:24 +0330 +0330

خاطره هست؟ یا داستان؟

3 ❤️

2023-08-13 18:22:26 +0330 +0330

چه تخیلی داری تو😂

2 ❤️

2023-08-13 18:29:31 +0330 +0330

↩ jealyenvious
این یه داستان از زاده تخیلات عمیق بندست

1 ❤️

2023-08-13 18:30:10 +0330 +0330

↩ cute_girl23
تو هم توش هستی فعلا صبوری کن 😁😁

1 ❤️

2023-08-13 18:30:51 +0330 +0330

↩ Amirkd2023
به به منتظرم ببینم راجب من چی میگی😁

1 ❤️

2023-08-13 18:31:11 +0330 +0330

↩ cute_girl23
فک کنم ۴-۵ قسمتی بشه

0 ❤️

2023-08-13 18:32:33 +0330 +0330

↩ Amirkd2023
ادامه بده باحاله👍

1 ❤️

2023-08-13 18:36:10 +0330 +0330

↩ Amirkd2023
منم باشم خوب 😁 😁 😁 😁

1 ❤️

2023-08-13 18:45:41 +0330 +0330

↩ jealyenvious
چشم شما هم هستی رفیق

1 ❤️

2023-08-13 19:42:33 +0330 +0330

↩ Amirkd2023
همون خط دوم یا سوم بودم گفتم یا الان میگه تهش از خواب بیدار شدم دیدم خواب میدیدم یا یک داستان تخیلی هست : ))

1 ❤️

2023-08-13 20:49:31 +0330 +0330

↩ Amirkd2023
من چی پس 🥲🥲

1 ❤️

2023-08-13 21:07:54 +0330 +0330

حقیقت من اغلب تاپیک را میبینم، در حین خواندن تاپیک ، پیش خودم فکر میکردم که چرا من این تاپیک را ندیدم ، اخراش داشتم فکر میکردم که احتمال زیاد ، نفوذی هست و به قول معروف دارن تله میذارن یا به قول معروف قلاب میندازن تا نفرات را بگیرند ، و…، ولی الان که دارم این کامنت را می‌نویسم ، پیش خودم فکر می کنم که چه خوب بود و عالی میشد که تو یه کشور دموکراتیک و آزاد زندگی میکردیم و با کمال احترام و … یه دیدار اینجوری ، اعضای سایت داشتند با همدیگه

2 ❤️

2023-08-14 07:42:52 +0330 +0330

↩ diferents
داداش خواب کجا بود
این یکی از داستانهای سریالی پرچمدار شهوانیه 😂😂😂

0 ❤️

2023-08-14 07:48:11 +0330 +0330

↩ Hosein3931
نه به خدا من نه نفوذی ام و نه کاره ای ام
یه کاربر ساده که داره از قوه تخیلش توی این سایت استفاده می‌کنه و مطلب می‌نویسه تا اون حس خوب بهش برگرده
من از وقتی اینجا نوشتن رو شروع کردم واقعاً حس میکنم بار سنگینی از رو دوشم برداشته شده
واقعاً خیلی خوب میشد اما بقول شما اعتماد توی این کشور واقعاً محاله

1 ❤️

2023-08-14 07:50:33 +0330 +0330

↩ bokonediarmirza
شما هم هستی تو داستان رفیق
صبور باش

1 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «