چطور کونی پسر خالم شدم

1402/01/05

سلام رفقا ، از اونجایی که اسم ها اینجا مستعاره من رضام و اسم پسرخالم حمید هستش.
من و حمید از بچگی خیلی با هم جور بودیم و همیشه با هم بازی میکردیم ، خالم اینا اول توی یک شهر دیگه بودن و دیدن من و حمید اینجوری بود که یک سال همو نمیدیدیم اما وقتی خانواده ها میرفتن پیش هم ،یک هفته ای با هم بودیم ، اولین داستان سکسی اونجایی شروع شد که حمید اینا اومدن شهر ما و مادوتا واسه این که حوصلمون سر نره میرفتیم دم بنگاه خوار و بار فروشی عموم بازی میکردیم ،بنگاه یه قسمت پشتی داشت که پرده میخورد و ما اونجا کارهامونو انجام میدادیم، من اون موقع ها گوشی نداشتم و با کامپیوتر و دسترسی به اینترنت یه سری چیز ها درمورد بدن زن و مرد دیده بودم و خیلی حس بدی داشتم تا این که واسم عادی شد ،اما تصویری از سکس کردن ندیده بودم ، فقط مرد یا زن لخت رو اونم با کلی استرس روی صفحه کامپیوتر دیده بودم ، خلاصه دم بنگاه بودیم و سنمون اون موقع حدود 10الی11سال بود ک با هم دیگه گفتیم بازی کنیم، گفتیم هرکسی مال خودشو (اون موقع اسمشو بلد نبودیم)به اون یکی نشون بده ، رفتیم جلو و دست زدن به همدیگه و کارمون تموم میشد اما حس جالبی داشت ، تا این که یکی از اون شب هایی بود که پسر خالم قرار بود پیش ما بخوابه و ما موقع خواب یواشکی داشتیم همون کار هایی که تو بنگاه میکردیم رو ادامه میدادیم تا این که مادرم فهمید و جفتمونو برد تو قسمت ساکت خونه و کلی دعوا و نصیحت
اونشب خیلی ترسیدیم اما فردا دم بنگاه دوباره حمید گفت ک همونکارارو بکنیم اینبار فرق داره مثل زن و مردا باید انجام بدیم، گفتم چجوری؟ رفتیم پشت همون پرده و به من گفت که شلوارمو بکشم پایین و کیرشو ک کوچیک هم بود اون موقع و به صورت خواب ، گذاشت لای کونم بدون این ک هردوتامون بدونیم باید وارد سوراخ بشه تا لذت ببریم ،فکر میکردیم همین درسته و چند دقیقه وایسادیم روی همون حالت و جمع و جور کردیم و رفتیم ، حمید اینها برگشتن به شهرشون و ارتباط ما فقط شد وقتایی که مامان و خالم با هم تلفنی حرف میزدن ،بعد اونا ما با هم حرف میزدیم ، گذشت و گذشت رسیدیم به سن ۱۴یا ۱۵سالگی که حمید اینا یه سفر دوروزه اومدن شهرمون و برگردن ،حمید هردوروز خونه ما بود ،من هنوز گوشی نداشتم اما حمید گوشی خریده بود و مثل اینکه خیلی هم از مسائل جنسی سردراورده بود ولی من همچنان چیزی بلد نبودم ، روز اول قرار شد برم حمام که اونم گفت خب بریم با هم دوش بگیریم ، قبل از حمام حمید روی سینک آشپز خونه هویجایی که خریده بودیم واسه آبگیری رو دید و از مامانم خواهش کرد که یه دونشو بخوره ، من بهش گفتم ک من میرم حمام و تو بیا ، با شورت توی حمام بودم که حدود دو دقیقه بعد اومد توی حمام و اونم با شورت بود، بهم گفت که قبلنا رو یادت میاد چیکار میکردیم و کلی خندیدیم که یه دفعه گفت یه کار جدید یادگرفتم باید حتما امتحان کنی منم ک نمیدونستم چیه دیدم رفت هویجو از لای حولش دراورد و اومد زیر آب، گفتم دیوونه چرا آوردی اینجا بخوری گفت نمیخوام بخورم که این مال کون توعه، نفهمیدم چی میگه ، صبر کردم و گفت که شورتتو درار ، درو قفل کردم و شورتمو دراوردم گفت مثل سگا بشین رو زمین چهاردست و پا خندم گرفته بود گفتم باشه،دیدم اومد پشت سرم از شامپوم ریخت لای کونم و سر هویجو گذاشت و هلش داد داخل ،اول نفهمیدم چیشد ،تا این که یه درد شدید حس کردم و سوزش سوراخم نمیتونستم داد بزنم چون همه میفهمیدن اما خیلی درد داشت و سریع کشیدمش بیرون و دیدم که هویجه قهوه ای و قرمز افتاد رو زمین، حمید میخندید و گفت چیشد و منم کونمو گرفته بودم و میخندیدم و میگفتم این چه کاریه و از این خوشم نمیاد،هویجو شستیم بردیم از خونه پرتش کردیم بیرون و شب دوم اونا قرار بود برن ، خانواده هامون بیرون داشتن حرف میزدن واسه خداحافظی و منتظر حمید بودن که حمید ک پیش من بود کنار پنجره که داشتیم دم درو میدیدیم با خانواده ها دیدم شلوارمو کشید پایین و کیرش ک اون موقع شاید ۱۴سانت بود رو گذاشت دم کونم، گفتم چیه گفت صبر کن این باید بره تو ، گفتم باشه،با تفش خیسش کرد و گذاشت دم سوراخم و آروم آروم تا ته هلش داد تو کونم ، بهم میگفت ببین تا ته توشه، منم دست میزدم میدیدم فقط تخمای کوچیکش مونده بیرون میگفتم آره چه باحاله ،اما اینبار اصلا درد نداشت ، کیرشو دراورد و خداحافظی کرد و رفتن ،گذشت و گذشت تا سن ۱۷سالگی ک من دیگه گوشی خریده بودم و کامل از سکس سردراورده بودم و فهمیدن بودم که حمید داشته منو میکرده اما خوشم نمیومد که یه نفر بخواد منو بکنه، تو ۱۷سالگی ایام عید اونا باز اومدن پیش ما و قرار بود سه شب پیش ما باشن ، که من اتاقمو داده بودم دست مهمونا و قرار شد که با حمید توی حال خونه بخوابیم ، طبق معمول دستشویی قبل خوابمو رفتم و برقارو خاموش کردم که بخوابم ، پنج دقیقه بعد دیدم حمید در گوشم داره میگه بیداری؟منم چون میدونستم طبق معمول میخواد چیکار کنه خودمو زدم به خواب که بیخیال بشه ، اونم توی حال خونه که هر لحظه ممکن بود در یکی از اتاقا باز شه و کسی بیاد بیرون ، یکم منو تکونم داد اما بازم واکنشی نشون ندادم،روی شکمم خوابیده بودم ، دیدم یه دست رفت توی شلوارم و داره با کیرم ور میره کیرم اون موقع حدود ۱۵سانت شده بود ، چند دقیقه ای ور رفت تا این که دیدم شلوار و شورتم تا مچ پاهام رفته پایین اما تنها شانسم این بود که زیر پتو بودیم ، خیلی استرس گرفتم اما خودمو زدم به خواب که اگه کسی هم اومد بگم من که خواب بودم، منو چرخوند طوری که پشتم بهش باشه و از پشت بغلم کرد ،دیدم داره هی کونمو ماساژ میده و یه دفه انگشتشو کرد تو کونم و دراورد بو کرد که ببینه کثیفه یا نه ، از بدبختی من هم مثل این ک تمیز بود و به کارش ادامه داد ، چند دقیقه گذشت و دیدم که یه چیز نرم و کلفت داره میخوره به کونم ،کیرشو بعد اون سالا دیگ ندیده بودم الان مال اون تقریبا ۱۸سانت شده بود چون بچه جنوب هم بود زود تر از من به بلوغ رسیده بود ، دیدم کیرشو خیس کرد و تف زد به سوراخ کونم و هی یواش یواش هلش داد داخل ،درد میکشیدم ولی خب از ترس نمیتونستم چیزی بگم ، شروع کرد به تلمبه زدن و تمام فیلم سوپرایی که دیده بودم داشت از جلوم رد میشد ،اولش حس خیلی بدی داشت اما ادامه که داد یه حس لذتی داشتم ، حدود ده دقیقه تلمبه میزد که دیدم کیرش شل شد و کشیدش بیرون و پاشد رفت دستشویی، هنوز خودمو به خواب زده بودم که دست زدم به سوراخ کونم و دیدم که کاملا خیس و لیزه ، فهمیدم که ریخته آبشو توم ، تا از دستشویی اومد منم پاشدم رفتم ک آبشو بریزم بیرون که اون فهمید منم بیدارم ، برگشتم و بهم گفت ک دیدی اونقدرم بد نبود ، با خنده و شوخی ردش کردیم و وقتی خواستیم باز بخوابیم گفت برام بخورش ، با کلی اصرار از اون قبول کردم و رفتم زیر پتو کیرشو کردم تو دهنم و مثل فیلمایی که دیده بودم واسش ساک میزدم ، کیر واقعا مزه نداشت من فاز اینایی که میان میگن خوشمزه بود رو درک نمیکنم ، حدود یه ربع داشتم ساک میزدم ک سرمو یهو فشار داد رو کیرش و تا ته رفت تو حلقم و متوجه شدم یه مایع کمی از حلقم رفت پایین ، دست زدم رو کیرش دیدم باز ارضا شده و خلاصه اونقد خسته بودیم که خوابیدیم ، از این داستانا گذشت ،تا این که اونا یه روز واسه همیشه اومدن که شهر ما بمونن ، و من واقعا از دادن به حمید لذت میبردم و یاد گرفته بودم که کونمو چجوری تمیز کنم ، از روز به بعد هر روز اون خونشون خالی میشد به من زنگ میزد و میرفتم اونجا و هروقتم خونه ما خالی میشد من به اون زنگ میزدم ، خلاصه که شدم کونی پسر خاله و حتی تو ماشین و رو قله کوه هم بهش دادم ، اما آبشو هیچوقت دوس نداشتم بخورم اکثر مواقع میریخت توی کونم ،اما بعضی وقتا که وحشی میشد واسه این که خودم کمتر دردم بیاد قبول میکردم .
ممنون که با صبر و حوصله داستان طولانی منو خوندید ، اگه خوشتون اومد ،باز هم خاطره دارم که واستون تعریف کنم .

نوشته: ماس


👍 31
👎 1
38001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

920079
2023-03-25 01:37:31 +0330 +0330

به همین راحتی به همین خوشمزگی

1 ❤️

920105
2023-03-25 02:41:33 +0330 +0330

خوب بود

1 ❤️

920110
2023-03-25 03:03:36 +0330 +0330

راست کردم برات

1 ❤️

920143
2023-03-25 08:54:40 +0330 +0330

جووووووون

1 ❤️

920160
2023-03-25 11:13:43 +0330 +0330

منم دقیقا مثل تو کون دادنو از پسرخالم شروع کردم ، زمانیکه هنوز به بلوغ نرسیده بود و کیرش کوچیک و قلمی بود تا وقتیکه دیگه سایزش رسیده بود به ۱۵ ۱۶

1 ❤️

920171
2023-03-25 12:34:12 +0330 +0330

حتی تعریف کن بازم خیلی داستان جذاب بود
وای هر روز یک کیر ۱۸ سانتی بره تو آدم چه حالی میده اخخخ
خوشبحالت

3 ❤️

920177
2023-03-25 13:15:27 +0330 +0330

شروع خوبی بود

1 ❤️

920256
2023-03-26 02:05:17 +0330 +0330

چرا ما از این پسر خاله ها نداریم؟ 😒

2 ❤️

920338
2023-03-26 13:46:35 +0330 +0330

موندم این چه فازیه هرکی داستان مینویسه میگه اسما مستعارن خو حالا اسم واقعیم اگه بزارین کسی قراره بشناسه؟اگه ی ممد نامی کون داد اون ممد حتما همونیه که ما میشناسیم خخخخخخخخخخخخخخ

2 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها