پایان کاتانا (۱)

1402/09/27

سلام اشکان هستم امیدوارم از داستانم خوشتون بیاد.
نظر همه دوستان برام قابل احترامه

-پسره حیوون کارش شده الواتی رفته دوچرخشو تبلتشو فروخته پولشو بزنه ب الواتی
+میخوام با پولم کار کنم
-با یازده تومن چ گوهی میخوای بخوری؟
+ی فکری به حالش میکنم حالا چرا الکی داد میزنی
-20 میلیون پول به مدرست دادم حیوون جا اینکه هرشب بری بیرون بچرخی هرشب یه شغالی سیاه مست جلو خونه پیادت کنه بشین بخون ی گوهی بشی
+بابا زندگیم همینه مجبوری همینجوری که هستم بخوای منو
-یبار دیگه اینجوری گوه بخوری ی بلایی سرت میارم که تا عمر داری اسمم اومد بشاشی تو شلوارت.یه کاریت میکنم که هرجا باشی نه اسمت به کارت نه لقبت نه غد بازیات

بابام راست میگفت ابتداییمو تو غیرانتفاعی خوندم و درسم خدایی خوب بود.راهنماییم با پول نمونه ثبت نامم کرد که بخونم ولی درست همون موقع بود که پام به قهوه خونه ها و کلوپایی باز شد که کمترین جرم توش قمار بود.از 14 سالگی کارد کنار کمرم بودو پشت به داداشم گرم.رفیقام شده بودن زندگیم ولی خب بچه 14 ساله هرجایی که بودم راس 9 باید خونه می بودم.همین پشت گرم به رفیقام و داداشم که خیلی از گنده های شهر پشتشو داشتن تو 17 سالگی کارمو رسوند به دعوا با ی پسر 26 ساله قمه کشی روش.فردای اون ماجرا حرف دعوامون تو محل پیچیدو بهم لقب کاتانا دادن.

همه چی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه به خاطر دختری که دوسش داشتم و ازم گرفتنش با سه تا از رفیقام خیابون ورودی محله دختره بستم.دختری که یروز تو بغل منه وحشی که فقط پیش اون خودمو لوس میکردم منی که همیشه پیک آخرم سلامتی چشماش بود دختری که بهم میگفت اشکان کاش جونمو بگیرن ولی تورو نگیرن خودش با دستایی که رو قلبم میذاشتم شماره 110 گرفت.همون رفیقایی که ادعای داداش بودن داشتن فرار کردن که گشت نگیرشون و موندم من.من تنها.شبو تو بازداشتگاه بودم.به جرم ایجاد رعب و وحشت و نزاع دسته جمعی دادگاهیم کردن و 6 ماه تعزیری بردن ولی همون شب اول تو بازداشتگاه موهامو با ماشین زدن.
چشم ابروم مشکیه و موهام حالت داره و تا سر شونه هام بود از همون بچگی باشگاه کاراته میرفتم و یک سالی میشه بدنسازی کار میکردم.مث بعضی دوستان هادی چوپان نیستم و بدنمم حجم خاصی نداره ولی رو فرمه و اوکیه فیسمم خوبه اگه اون دماغ بی پدر نمی شکست.
روزی که از دادگاه برگشتم تو خونه دعوای بدی درست شد
بابایی که منو آق کرد داداشی که سر من با بابام دعواش شد و مادری که بی اعتنا به همه موارد در حال اشک ریختن و ظرف شستن بود تا اینکه بابام گف نمیخوام درس بخونی و الاف باشی برو دفترچتو پست کن و برو سربازی
تو شونه من راه پیدا نمیکرد برم سربازی به بابام گفتن من سربازی برو نیستم حالا حالا هستم باید تحملم کنی
با صدای کشیده بابام کنار گوشم خونه ساکت شد
بلافاصله به سمت اتاقم رفتم ساک باشگامو برداشتم توش لباس ریختمو شارژ گوشیمو برداشتم و به سمت در خونه رفتم.مادرم اومد جلومو بگیره بغلش کردم و باهاش خداحافظی کردم و رفتم که بابام اومد تو حیاط گفت پاتو از در بزاری اونوری حق نداری برگردی.گفتم پس دیدارمون سر قبرم…

تو فکر اینکه چه غلطی بکنم به سمت سوپری محله رفتم…
+سلام عمو اکبر
-به کاتانا چخبر
+نوکرم.عمو ی پاکت وینستون لایت بده
داشتم حساب میکردم که تلفنم زنگ خورد.داداشم بود.
-الو
-جان بهنام
-اشکان لج نکن برگرد
+بهنام تمومه دیگه
-بیا درستش میکنیم
+چیزی نیست که درست بشه
-برگرد اشکان ناموسا برگرد به خاطر من بیا به خاطر مامان به خاطر فائزه
+مامان اگه میخواست منو جلوشو میگرفت
-فائزه چی به اون بچه رحمت بیاد مث ابر بهاری داره گریه میکنه
+9 سالشه بزرگ میشه یادش نمیاد اصن داداشی به اسم اشکان داشته
-الو داداش
+جانم عزیزم داداش فدای چشمای قشنگت بشه عزیزم
بغضمو قورت دادم که صدام نلرزه
-داداش برگرد توروخدا
+نمیشه فائزه جونم نمیشه عزیز دلم الان ی جای دورم ولی قول میدم وقتی برگردم بیام پیشت بریم باهم بیرون
نمیتونستم به این مکالمه ادامه بدم دلت اگه حتی سنگ به درد میاد و آب میشد
گوشیو قطع کردم که دیدم دوباره بهنام زنگم زد
گف 5 تومن تو کارتم دارم همرو برات میزنم مراقب خودت باش داداش کوچیکه
بعد خدافظی گوشیو قطع کردم و 5 دقیقه بعدش اس ام اس واریزش برام بود
منه 19 ساله خونه رو ترک کردم و تو خیابون سرگردون بودم و سیگار میکشیدم.منی که از سیگار و مواد متنفرم بودم سیگار با سیگار روشن میکردم
هرجوری بود یکماه گذروندم و خونه مجردی این رفیق و اون رفیق میگذشت.شامم بیسکوییت نمکی مینو بود که بتونم پولامو حفظ کنم

یکماه بعد:
خونه مجردی 35 متری ایمان شغال بودم
لیوان عرق دستمو سیگار بین انگشتام.ی جنده پاره داشت کنارم گل میکشیدو خودشو بهم میمالید.خود ایمانم تو تک اتاق این خونه نجس داشت ی پسر بچه 13 ساله که دزدیده بودشو ترتیبشو میداد
به خودم اومدم گفتم من کیم،چرا اینجوری شدم،اشکان ی نگاه به خودت بنداز،تو همونی بودی که داداشت میگه هرگوهیم بخوره دمخور حیوونا نمیشه،حالا شدی هم پیک ایمان؟!
سیگارمو با پشت دستم خاموش کردم و از خونه زدم بیرون
اخلاقای خاص خودمو داشتم دعوا میکردم قمه میکشیدم دختر میکردم ولی هیچوقت سمت پسر و کسی که ازم کوچیکتره نرفتم.به خاطر فیسم که هم ریش داشتم هم به چهرم سن بالا میخورد و قد بلند و سرشونه پخشی که داشتم همیشه دخترایی که باهام بودن ازم بزرگتر بود

از خونه زدم بیرون و رفتم آرایشگاه
موهام تقریبا بلند شده بودن
دور موهامو و ریشمو برام سایه زد،انگار یه آدم دیگه شده بودم.یاد یکی از اکسام افتادم که آرایشگاه زنونه داشت
زنگش زدم گفتم باید ببینمت گفت 9 شب بیا
9 رفتم پیشش بعد صحبت کردن و گفتن ماجرا گف اگه میخوای شب میتونی اینجا بمونی
منم از خدا خواسته شبو اونجا موندم و از حموم اونجا استفاده کردم
فرداش سوار اتوبوس شدم بعد از 12 ساعت راه به تهران رسیدم
4روز اونجا دنبال کار گشتم و شبا تو پارک میخوابیدم
دمش گرم جلال موتوری
اونجا ساقی بود من میشستم ترکش اون جنسشو میفروخت منم محل به محل دنبال کار میگشتم تا بالاخره تو یه فست فود در شهرک غرب مشغول به کار شدم
شام و ناهارمو میدادن جا خوابم داشتن حقوقمو اکثرشو پس انداز میکردم و یکمم به خودم میرسیدم
شبا وقتی دستشویی های فست فودو میشستم همونجا به سختی با شیلنگ آب دوش میگرفتم
هشت ماه اونجا کار میکردم تا یشب ساعت 11.5 دختر جوونی که به چهرش میخورد 22-23 سالش باشه با خانومی که حدس میزدم مادرش باشه اومدن
دختره چهره قابل قبولی داشت ولی آنچنان خوب نبود اما مامانشششش اووووف چ مامانی داشت.رفتم که سفارش بگیرم

+سلام خیلی خوش آمدید.مجموعه ما از شما سپاس گزاره که مارو انتخاب کردید
-خیلی ممنون
+چی میل دارید سرکار خانوم
-عااااام من دراگون میخوام با سیب زمینی
+حتما نوشیدنی چی؟
-دلستر لیمو
+به روی چشم.و شما خانوم
-نمیدونم بخدا.خودتون چی پیشنهاد میدید
+والا اگه ساندویچی میخواید زغالی برگر.اگه پیتزا میخواید مخصوص اینجارو انتخاب کنید
-خب پس همون پیتزا مخصوص مجموعه
+چشم

سفارش گرفتم و به بچه ها سپردم یکم بیشتر هوای این سفارشو داشته باشن و پر موادتر باشه
دمشون گرم کم لطفی نکردن و سفارشو حاضر کردن و بردم براشون
غذاشونو که خوردن رفتن که غذاشونو حساب کنن منم تلفنم زنگ خورد و رفتم بیرون تا صحبت کنم.مهدی رفیقم بود دعواش شده بود و دنبال پشت میگشت بعد اینکه فحشش دادم و قطع کردم برگشتم که دیدم پشت سرمن

مادر دختره صدام زد

-آقا،آقا
+با منید؟
-بله
+جانم بفرمایید
-از کارتون اینجا راضی اید
+شکر خدا همین که سرپناه موندنه و ته جیبم پره خوبه
-بچه شهرستانی؟چقدر بهت حقوق میده؟
+بله بچه شهرستانم
-خیلیم عالی،نگفتی چقد بهت حقوق میده
+8 تومن
ولی دروغ گفتم 9.5 میداد بهم
-عام میشه شمارتونو داشته باشم
+با خنده جواب دادم چرا
-گفتن حالا شمارتو بده الان صاحاب کارت بهت گیر میده فردا صبح بهت زنگ میزنم
+مشکلی نداره یادداشت کنید.093…
-آقای؟
+اشکان هستم
-من صبح تماس میگیرم
+پاسخگو هستم
-خداحافظ
+بدرود

شب تا صب تو فکرم بود که چی میخواد بهم بگه
خودمونیم یه دستی ب کیرم کشیدم منی که ماهی حداقل سه بار سکس میکردم الان حتی جق زدنم به زور بود
دیدم کیرم پاشد ی فیلم سوپر میلف گذاشتم جق زدم
شب خوابیدم و صبح با زنگ گوشی بیدار شدم
کف فست فودو طی زدم و آماده شدم که دیدم گوشیم زنگ خورد.شماره ناشناس بود،حدس میزدم خودش باشه

-سلام آقا اشکان
+سلام بفرمایید
-مولوی هستم دیشب شمارتون گرفتم
+بله بجا آوردم خوب هستید
-خیلی ممنون.زیاد مزاحمتون نمیشم.راستش دیشب که اومدید سفارش گرفتید از طریقه ارتباط گیریتون با مشتری خوشم اومد.من تو قیطریه بوتیک زنانه دارم و خب دخترم که مدرسس خودمم دست تنهام از طرفی دیگه حال و حوصله مغازه داری ندارم اگه مشکلی نیست قبول زحمت کنید بیاید جای ما
حشر زد به بشرم ولی خب پول برام مهم تر از کص بود
+میشه یه قرار بزاریم کافه درباره شرایطش صحبت کنیم؟
-حتما.امروز ساعت6؟
+اوکیه فقط من جایی بلد نیستم میشه بیاید دنبالم
-حتما

شبو مرخصی گرفتم و خانوم مولوی اومد دنبالم واقعا جای بچش بودم مخصوصا که فهمیدم دخترش مدرسه ایه و دیگه خیلی بزرگ باشه یه سال ازم کوچیکتره

ماشینش هیوندا بود حداقل 3 میلیارد قیمتش بود
سوار شدم و یکم از زندگیش گفت و منم ماجراهایی که برام اتفاق افتاده بود گفتم.شوهرش یه سرمایه دار کلفت بوده و از نظر مالی وضعیتش توپه ولی 3 سال قبل میمیره اینم ی بوتیک میزنه و میره سرکار.البته کار براش بیشتر کصکلک بازی بود و هرچی از بوتیک درمیومد میداد به دخترش که بگا بده.از جلو محله خونش رد شد.عجب محله ای!
رفتیم و بوتیکشو نشونم دادم دوروبر 300 متر بوتیکش بود دو طبقه لباسا همه برند و دکور خیلی شیکی داشت.
بعد اینکه دیدم اینارو رفتیم کافه و سفارش دادیم.تو حین آماده شدن سفارشمون از شرایط کاریش گفت:

-ببین صبحا ساعت 10 باید بیای تا ساعت 9 شب یکسره وایسی
اینجا مث فست فود خبری از شامو ناهار نیس ولی برا موندنت من خونم تو یه ویلا سوبلکسه تو حیاطش یه خونه کوچیک داره که برا نگهبان بوده که الان خالیه میتونی اونجا بمونی.حقوقتم که ثابت 11 تومن بهت میدم ولی پسری از جنسا هستن جایزه دارن اگه بتونی اونارو رد کنی از رو قیمتش درصد میگیری
+یعنی چی؟
-ینی قیمتش هرچی بیشتر بدی بره تعدادش هرچی بیشتر رد کنی پول بیشتری میگیری
+عا فهمیدم.بعد چرا فک میکنید من میتونم مثلا یه تیکه لباسو مثلا پنج شیش میلیون رد کنم؟
-عزیزم پنج شیش تومن برا مشتریام هیچی نیستن برو بالای 15 تومن
+خو دیگه بدتر
-میتونی بابا چارتار میلف پولدار هول پسرای جذاب کم سن میشن
تو کونم عروسی بود که یکی از همین میلفا ازم تعریف کرد
+خانوم مولوی
یدفه وسط حرفم پرید
-نفس صدام کن
+نفس خانوم خونتون یکمی دوره فقط 4 تومن پول اسنپمه ک
-گواهینامه داری؟
+نه ولی بلدم ماشین بردارم
-اوکیه
بعد اینکه بستنیمو خوردم رفتیم سوار ماشین بشم که گفت تو بشین پشت فرمون
تخمام تو گلوم بود با این ماشین آخه؟
فاز شوماخر برداشتم و نشستم.دست فرمونم خوب بود.گف فردا برو ثبت نام کن گواهینامه بگیر از کارتم استعفا بده

قبول کردمو از کارم استعفا دارم و رفتم بوتیک خانوم مولایی…

ببخشید طولانی دوست داشتم ادامه بدم تا به جاهای قشنگش برسه ولی خدایی کتفام افتادن ایشالا تو پارتای بعدی براتون جبران میکنم.

نوشته: ashkan_katana


👍 96
👎 7
66301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

962865
2023-12-18 23:35:42 +0330 +0330

خوب نوشتی ولی کمی عجله تو متن داستان موج میزند که توصیه میکنم یک کمی به این موضوع دقت کنی
منتظر ادامه اش هستم

2 ❤️

962874
2023-12-18 23:58:22 +0330 +0330

من لذت بردم قشنگ نوشتی
آفذین داری

2 ❤️

962883
2023-12-19 00:36:19 +0330 +0330

عالی

0 ❤️

962894
2023-12-19 01:20:00 +0330 +0330

rly؟؟؟؟؟؟؟؟
اشکان صنعتی

0 ❤️

962912
2023-12-19 02:56:46 +0330 +0330

سلطون سوراخ كونتيم ، يه دست بده ما دردتو بكشيم لوتى 😂😂😂

1 ❤️

962918
2023-12-19 05:41:57 +0330 +0330

ژژژژژژژووون توی زندون باید برات یه جشن مفصل میگرفتن که بچه‌…😉

0 ❤️

962938
2023-12-19 09:43:31 +0330 +0330

تا الانش اوکی هست بکنش که منتظریم

0 ❤️

962946
2023-12-19 12:07:53 +0330 +0330

آفرین امشب زودتر بخواب ادامه داستانو خواب ببین بعد بقیه اشو بنویس

0 ❤️

962998
2023-12-19 23:59:20 +0330 +0330

ادامه رو منتظرم

0 ❤️

963092
2023-12-20 11:23:26 +0330 +0330

خیلی خوب شروع کردی رفیق حتی اگه تخیلی هم باشه تخیلت قابل ستایشه ادامه بده از معدود داستان های بود که ارزش خوندن داشت و به نویسنده اش دری وری نثار نکردم _افرین

1 ❤️

963522
2023-12-23 20:28:22 +0330 +0330

لذت بردم ادامه بده

0 ❤️

963630
2023-12-24 18:09:50 +0330 +0330

خوب بود بد نبود ، اگه یکم رو کتفت کار کنی و در ادامه تو قسمت های اروتیک داستان سرعت بیاری پایین نه مثل این قسمت خوب پیش می‌ره ، لذت داستان اروتیک به این که روال داستان بکنار ولی تو صحنه‌های اروتیک مو به مو تعریف بشه تا حس شهوت به مخاطب منتقل بشه ، حالا ببینیم چه خوابی واسمون دیدی ، بدرود .

0 ❤️

964036
2023-12-27 16:17:24 +0330 +0330

خوب داری داستان رو جلو میبری

0 ❤️

966150
2024-01-11 10:57:27 +0330 +0330

دوستان قلمش خوب بود کس بازی رو بزارید کنار لایک کنید

0 ❤️

982406
2024-05-05 13:23:55 +0330 +0330

عالی بود ولی جاهای حساسش تمومش کردی ادامش بده

0 ❤️