شب بیاد ماندنی

1403/01/02

سلام خدمت همه ملجوقین بزرگ هر کی میگه نیستم چرت میگه همه اینکاره ایم داستان ازین قراره بنده دانشجوی یه شهر کوچیک تخمی تو جنوب ایران بودم و از اونجا که زمان ما فقط دانشگاه رفتن مهم بود و شهرش فرق نمی‌کرد از همه شهرها و قومیت ها بودن منم یکی مثل بقیه از ترس سربازی رفتم دانشگاه توی همکلاسیام که اتفاقا دخترم زیاد داشتیم همون روز اول چشمم رو یکی از دخترای کلاس که سنشم از ما بالاتر و خیلی هم خوشتیپ بود گرفت اون زمان هم این شلوار های پاچه کوتاه مدت شده بود ملت میپوشیدن ایییییی جاااان چه پرو پاچه ها.
خلاصه تو فکر بودم چطور برم پیشنهاد بدم چون ما دهه ۶۰یا کلا تو این مسائل خجالتی و اصلا کسخول بودیم تا اینکه اتفاقی عصر تو بازار شهر دیدمش که تنها بود و ملتم تیکه بارونش کرده بودن اونم یهو منو دید خرذوق شد سریع آمد دیدم دست منو گرفت من شوکه شدم چکار می‌کنه گفت فقط منو ببر از اینجا گفتم حله چسبیدم بهش رفتیم سمت دانشگاه یکم خیابون خلوت تر شد گفت راحتی دیگه گفتم بله که راحتم تو هم نگران نباش من مثل شیر پشتتم خلاصه کم کم یخمون باز شد فقط یک ترم طول کشید من بهش بفهمونم می‌خوام بکنمت تا اینکه روزهای آخر ترم گفت می‌خوام انصراف بدم دیگه نیام اینجا بدرد من نمیخوره راستم می‌گفت اصلا سیسش به اونجا نمی‌خورد و اذیت بود ولی گفت می‌خوام یه خاطره خوب واست بسازم من سریع گفتم میخوای باهم رابطه داشته باشیم ازین حرفم خیلی ناراحت شد و بهش برخورد گفت اسکول من منظورم اینه روزهای آخر بیشتر باهم دور بزنم وقت بگذرونیم … ازین کسشعرا که دخترا میخوان ادای تنگا رو دربیارن منم عذرخواهی کردم از دلش درآوردم قرار شد شب آخر که میخواد بره کلا خوابگاه رو تحویل بده باهم بریم بگیردیم پروازش ساعت ۷ صبح فردا بود منتها از مرکز استان که ۲ ساعت فاصله داشتیم منم گفتم بیا عصر باهم بریم اون شهر تا صبح بگردیم صبح ببرمت فرودگاه رفتیم اونجا یه هتل پیدا کردیم هر کدوم جدا جدا رفتیم اتاق گرفتیم خلاصه رفتیم بازار دور زدیم دور زدیم تا ساعت ۱۱ شب برگشتیم هتل هر کی اتاق خودش حدود ۱۲ ونیم اینا بود دیدم در میزنن در اتاق رفتم دیدم خودشه سویشرت کلاهدارم پوشیده یه وقت حراست پشت دوربین شک نکنن البته اینا همش کسشعره من ندیدم که گیر بدن تا آمد داخل ناخودآگاه لبامون توهم قفل شد بغلش کردم بردمش رو تخت هنوز داشتیم لب می‌خوردیم دست زدم به سینهاش خیلی سفت و جمع جور بود سویشرت دادم بالا واااااای چه صحنه ای تازه از حموم آمده بود بدون سوتین بدن سفیییید بلوری شروع کردم به خوردن سینه هاش اونم دستش رفت تو شلوارم کیرمو گرفت باهاش بازی کردن اونقدر حشری بودم که ارضا شدم اون زمانا کسی نمیدونست کمر سفت کردن چیه هر کی ام میخواست باید شیره میزد والا من که بعد فهمیدم مثلا قرص ترامادول چیه آقا من که ارضا شدم تمام حسم پرید که هیچ عذاب وجدانم گرفتم که حتما واسه رضایت من مجبور شده این کارو بکنه خلاصه بلند شدم خودمو تمییز کردم اون بدبختم تو کف موند البته از عدم آگاهی بود چون قبلش رابطه ای نداشتم ولی یه خاطره خیلی خوب موند تو ذهنمون دیگه ام ندیدمش هرجا هستش دمش گرم.
این آشنایی من با سکس بود حالا چه چیزا که دارم تعریف کنم …
فحشم خواستین بدین بتخمم چون واقعیتو گفتم

نوشته: @rutty


👍 10
👎 9
21901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

976091
2024-03-21 23:54:58 +0330 +0330

تعریف نکن دیگه مجلوق کوس ندیده بدبخت

0 ❤️

976101
2024-03-22 01:05:16 +0330 +0330

فکر نکنم ادم از من بی عرضه تر رو کره زمین باشه.

0 ❤️

976104
2024-03-22 01:12:59 +0330 +0330

حالا نمیشه از تو خورده گرفت که چرا نوشتی
ولی دیگه چرا مدیر سایت تایید کرده نمیدونم 🤦🏻‍♂️

0 ❤️

976120
2024-03-22 02:22:04 +0330 +0330

واقعا چجوری با دختر ارتباط برقرار می کنید .آرزومه دستم به دست یک دختر بخوره ببینم بدنش چجوریه .چه حسی داره . کاش یکبار فقط بتونم دستم به دست یک زن بخوره .به خدا آرزومه

0 ❤️

976213
2024-03-22 23:17:18 +0330 +0330

کسشعر فول اپشن

0 ❤️

976306
2024-03-23 06:25:45 +0330 +0330

نسل مظاوم دهه پنجاه و شصت . تو هیچی شانس نداشتیم.
دهه پنجاه و شصت کامنت لایک کنن بینم چند نفر فسیل زنده اینجایم.

0 ❤️

977984
2024-04-03 01:06:22 +0330 +0330

دمت گرم لذت بردم از صادقانه نوشتنت

0 ❤️