سکس با دختر مطلقه ی همسایه

1402/06/13

سلام من حسینم ۲۴ سالمه
خب من یه جورایی مقدمه چینی کنم که این داستان واسه پارسال تقریبا آخرای خدمتمه،،،قد متوسط و چهره ی معمولی ای دارم یه همسایه داریم سوپرمارکت دارن خیلی رفت و آمد داریم و چه میدونم چهارپایه قرض بگیر و زیاد از هم کمک می گیریم،،،یه دختر ۳۰ ساله مطلقه به اسم زهره دارن که خیلی با من راحته،،،بالاخره ما از بچگی تو دید هم بودیم این بنده خدا خیلی با ما رفتارش خوب بود،،،ما هم فکر جنسی ای نمیکردیم خداییش ولی خب به هرحال وقتی کمکی چیزی می خواستن نمیرفت مثلا چادر مادور بپوشه منم دید میزدم ولی فکرشم نمیکردم که باهاش بخوابم،،،چند وقتی بود ماهوارشون خراب میشد و سراغ منو میگرفتن که برم درست کنم براشون،،،منم حوصله نداشتم،میپیچوندم، گذشت تا اینکه یه روز خیلی به خودم رسیده بودم رفتم سوپرمارکتون یه چی بخرم،،،خریدمون رو کردیم که یهو یه صدایی اومد حسینننن،،،بابا بیا این ماهواره مارو یه نگا بنداز آقا ما دیگه تو عمل انجام شده قرار گرفتیم و رفتیم درست کردیم دیدیم زهره داره از عطرم تعریف میکنه،،،اسمشو بگو بخریم،،،بابا خوشبو خوشتیپ،،،از این صحبتا،،،یه لحظه چشمم افتاد به لباساش دیدم واو،،،حسین تو چرا غافلی بدبخت؟ یارو مطلقس طعم کیرو چشیده قبلا یعنی الان نیازشو چطوری رفع میکنه؟
همون روز این فکر افتاد تو ذهنم،،،شمارشم نداشتم که حداقل یه راهی پیدا کنم،،،خدمتم تموم شد و یه شب با مادرش بودن کلید نداشتن،،،مارو صدا زدن که از دیوارشون بریم بالا،،،رفتیم درو باز کردیم و رفتن داخل،،،مادرش سریع رفت داخل ، زهره هم گفت من واقعا نباید شماره داداشمو داشته باشم؟یکم بدرد بخور حسین خان،،،خلاصه شمارمون رو دادیم و واتساپ پیام داد،،،یکمی حرف زدیم دید من خیلی بی بخارم بی محل شد،،،چی میگفتم خب؟…خلاصه یه روز بعدظهر میخواست بره ارایشگاه با مادرش بمن زنگ زد بیا مارو ببر،،،بردمشون گفت مادرمو بذاریم خونه خالم و بعد بریم،،،گفتم اوکی،،،مادرشو پیاده کردیم و رفتیم،،،بردمش ارایشگاه یه تراول صدی داد بهم گفت فلان ساعت بیا دنبالم،،،گفتم مسافرکش که نیستم گفت من دیدم تو اسنپی،،منم اسنپم قطع شده بود که بتو گفتم بیای چه تو بگیری چه اسنپ،،،گفتم بابا بیخیال و خلاصه برگردوندم پولو،،،برگشتنی که رفتم دنبالش گفت حسین خیلی بوی خوبی میدی واقعا،،،حالا به چشم خواهری میگما گفتم قربانت ممنون،،،رسوندمش، شب باز پیام داد از بو تعریف میکرد :) زد به سرم گفتم تو هم خیلی بوی خوبی میدادی لعنتی،،،گفت جووون دوس داری؟ منوو میگیییی پشمام ریخت اینو میگه،،،دلو زدم به دریا گفتم اوممم اره با ایموجی خنده،،،که اگه جا بزنه بتونم بگم شوخی بوده لااقل،،،ولی قشنگ حرفشو ادامه داد،،،گفت بوی تنت ادمو اغوا میکنه گفتم ینی چیکار میکنه مثلا؟ گفت ادم دوس داره بیشتر حسش کنه،،،حاجی منو میگی کیرم داشت از جا کنده میشد،،،یه سفت زنی کردم گفتم خب شوخی قشنگی بود گفت نه جدی خیلی خوبی،،،گفت اصن کاشکی الان باز ماهواره خراب میشد میومدی اینجا،،،گفتم چون مامان بابات هستن شاید نتونی دقیق حسش کنی:)…گفت بابام رفت روستا مادرمم که خونه خالمه،،،یادم افتاد حاجی من خودم رسوندمش،،،کیرم داشت جر میخورد رفتم تو اتاقم با فکرش جق میزدم و باهاش حرف میزدم،،،گفت نمیای؟وایییییی مننننن جقو زدم ابم اومد گفتم اگه قرار باشه بکنمش هم بیشتر دوام میارم،،،گفتم واقعا بیام؟گفت اره بخدا،،،رفتم پیشش تک و تنها تو خونه بود،،،تا دیدمش گفت چطوری توووو،،،رسیدم بهش گفت چی میخوری بیارم برات،،من گفتم هیچی بیا بشین بو کن گفت به وقتش:) برام ابمیوه اورد خوردم و گفت چندتا دوس دختر داری که انقد تخسی؟گفتم چه ربطی داره حاجی گفت اینطوری که تو بی بخاری حتما یجایی تامین میشی،،،گفتم تامین چی؟گفت ینی خدایی دوس دختر نداری؟گفتم بخدا از نزدیک لمس هم نکردم،،،گفت اهوم عجب،،،گفتم ولی دوست دارم بدونم چطوریه ها :) گفت خیلی شیطونیاـ
یه لباس گشاد تنش بود حالت مردونه داشت با یه شلوار گشاد یه شالم سرش بود،،،بهم گفت به مامانت زنگ بزن بگو خونه دوستت میمونی،،،پشمام ریخته بود بخدا،،،گفتم یعنی هوم؟گفت یعنی اوممم و خندیدـ
زنگ زدم به مادرم گفتم نمیام امشب،،،
زهره گفت چطوریه تو ۲۳ سالته دختر لمس نکردی؟خلاصه باورش نمیشد
رفتم سمتش گفتم امشب مال منی خدایی؟ گفت از امشب مال توام،،،
چون دوست داشتم لب گرفتنو تجربه کنم رفتم سمت لباش یه بوس کوچولو کردم گفت بلدیا ولی،،،شالشو در آورد موهاشو آزاد کرد خیلی بلند بودن موهاش،،، در مورد ظاهر شم بگم فیسش اصلا به ۳۰ نمیخوره ،،،اندامشم باشگاهیه البته گشاد می پوشید من بعد لخت کردنش فهمیدم،،،
خلاصه بغلم کرد گفت هول نشو تا صبح وقت داریم هیشکی نمیاد،،،
دوس داری چیکار کنیم؟ گفتم دوس دارم لباتو بخورم میشه؟گفت چرا که نه
کلی لب گرفتیم داغ شده بودیم،،،کیرم داشت شلوارمو پاره میکرد،،،گفتم زهره چقد حال میده:) گفت خوشحالم که دوس داری گفتم این یه سالی که طلاق گرفتی چیکار میکردی؟گفت مثل تو! گفتم جق میزدی گفت چیکار داری بچه پررو؟ یهو دکمه هاشو باز کرد،،، من فقط نگاه میکردم بهت زده،،،سفیییییییید دوتا ممه گرد افتاد بیرون نوک بالا،،،گفتم میدونی زهره من همیشه تو پورنهاب دنبال همین مدلیش میگشتم گفت حلالت:) گفتم لاتی حرف نزن میخوابه;) گفت تا تو در نیاری خبری نیست از من! تیشرتو کندم شلوارمو دراوردم شرتمو در اوردم کیرمو گرفت تو دستش گفت چقدر ابببببب اومده ازت گفتم والا اگه جای من بودی میفهمیدی!اونم شلوار گشادشو در اورد شورت هم پاش نبود فهمیدم همه چی برنامه ریزی شدس:) در پوست خودم نمیگنجیدم،،،گفتم میشه وسط پاتو ببینم؟ گفت چی؟؟؟گفتم وسط پات؟گفت نه،،،گفتم چرااا گفت باید اسمشو درست بگی،،،گفتم میشه کستو ببینم زهره جان؟پاشو باز کرد!!! یه بیضی تپل بود و یه خط وسطش! بدون گوشت اضافی،،،بخدا فک میکردم خوابم!!!دست زدم بهش چقددددر نرم بود پشمام گفت بخور تا منم برات بخورم!گفتم نمیخوام برام بخوری گفت چرااااا گفتم اخه ابم زود میاد،،گفت تو چیکار داری من که بدم نمیاد،،،طبق حرف ملت انتظار بوی عجیب از کس داشتم در کمال تعجب هیچگونه بوی خاصی نمیداد یکم بوی شامپو و این داستانا داشت فقط،،،وای وای کصش خیس بود میخوردم براش صدای اه و نالش عجیب بود،،،اوم ایم هوم
دو سه دیقه گذشت دهنم سرویس شده بود،،،گفت بیا منم کیر تورو بخورم
نگاش کرد گفت خیلی بزرگه!گفتم نه بابا اونقدام نیست!گفت شکست نفسی نکن،،،تا کرد تو دهنش آبم اومد و ریخت کف دستش،،،احساس شرمندگی و بدبختی میکردم،،،که گفت طبیعیه و کیرمو با ته مونده ابم باز ساک زد
کل بدنم به هم ریخته بود اصن حس وحشتناکی بود،،،گفتم دوست دارم بکنمت!گفت ای جونم،،،گفتم چه پوزیشنی دوست داری گفت داگی ولی اولش رو به رو بکن که لباتو چشاتو داشته باشم،،،خیلی سکسیه برام،،،خلاصه رفتم وسط پاهاش،،،دستشو گذاشت بالای کیرم،،،گفت من خیلی بهت اعتماد کردم،،،مرد باش و بین خودمون باشه! گفتم چشم عزیزم،،،کصشو ماساژ داد و گفت بیا،،،خودش تنظیم کرد من یکم هل دادم گفت اوخ،،،بیشتر فشار دادم،،،قشنگ اجزای درون کصشو حس میکردم،،،چقد تنگ بود دیدم زهره چشاشو بسته میگه وای حسین بکن،،،عقب جلو میکردم اونم ناله میکرد،،،جفت پاهاشو حلقه کرد دور کمرم ابم داشت میومد گفت بریز توش حسین،،،گفتم بگا میریم و خایه کردم گفت نترس قرص میخورم بخدا،،،خالی شدم توش و عین جنازه افتادم،،،اومد روم خوابید گفت طبیعیه که انقد زود میاد،،،ممه هاش رو سینم بود وایییی،،گفت بغلت کردم که برات عادی بشه،،،دو راند دیگه هم سکس کردیم و الان نزدیک یک ساله سکس پارتنر همیم!
مخلصیم حسین،،،

نوشته: حسین


👍 33
👎 8
62401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

945755
2023-09-04 23:50:06 +0330 +0330

باورش برای من سخته

1 ❤️

945763
2023-09-05 00:16:26 +0330 +0330

چرندیات یه مجلوق کوس ندیده بدبخت

2 ❤️

945781
2023-09-05 00:43:52 +0330 +0330

ی خانوم تو سن ۳۰ ساله تو اوج شهوت جنسی هست ، ولی داستانت زیاد به واقعیت نزدیک نیست و غیرقابل باوره

2 ❤️

945843
2023-09-05 05:28:22 +0330 +0330

گفت من خیلی بهت اعتماد کردم،،،مرد باش و بین خودمون باشه! گفتم چشم عزیزم،،،
رو حرفت موندی؟ تا حالا 5500 تا ویو خورده😁

5 ❤️

945857
2023-09-05 08:16:09 +0330 +0330

آن الحسین مصباح یزدی و سفینه النجات

0 ❤️

945884
2023-09-05 11:37:49 +0330 +0330

نه آقا میشه من خودم داشتم

0 ❤️

945894
2023-09-05 13:13:53 +0330 +0330

اوممممم دیگه ننویس لطفا

0 ❤️

945900
2023-09-05 14:14:09 +0330 +0330

زن حشری فقط برا سکس از دهدشت

0 ❤️

945901
2023-09-05 14:17:46 +0330 +0330

واقعا مامان خوبی داری

1 ❤️

945904
2023-09-05 15:01:49 +0330 +0330

یه بارجق زدی دفعه دوم ریختی توش یبارم کف دستش.مطمعنی جاتون تو داستان عوض نشده؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

945921
2023-09-05 18:19:37 +0330 +0330

حقیقت اینه که اون تو رو کرد نه تو اونو!
راستشو گفتی ولی خب از مردونگی ساقطی تقریبا برو پیش روانشناسی چیزی مثل مشکل اعتمادس به نفست رو حل کن

0 ❤️

945923
2023-09-05 18:29:37 +0330 +0330

حیف وقت برا این گذاشتم

0 ❤️

945937
2023-09-05 22:41:46 +0330 +0330

متوهم جقی که زیاد فیلم سوپر میبینه

0 ❤️

945941
2023-09-05 23:41:12 +0330 +0330

بنظرم واقعیه
دمت جیز

0 ❤️

945952
2023-09-06 00:28:11 +0330 +0330

خداشانس بده

0 ❤️

945967
2023-09-06 01:58:23 +0330 +0330

خدا بده ازین دختر همسایه ها
کیر من ک از بس به در و دیوار خورده چند جاش شکسته حیونکی

0 ❤️

946059
2023-09-06 15:45:06 +0330 +0330

کسخل یارو رسما پیام داده بیا من و بکن بعد از این که لخت شدین تازه فهمیدی برنامه ریزی شده است ااحق که کسخلی

0 ❤️

946068
2023-09-06 16:32:56 +0330 +0330

کسشر محض !!

0 ❤️

975017
2024-03-14 08:28:56 +0330 +0330

خیلی باحال بود .کاش اینجور کس به تور من میخورد . نوش جان

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها