اولین تجربه من توی نوجوانی با دختر کون گنده

1402/09/27

سلام برا دوستان شهوانی،اولین باریه که می‌خوام خاطره خودمو بنویسم زیاد با یک سری نگارش ها آشنا نیستم برای داستان نویسی (اگر غلطی اشتباهی چیزی دیدید امیدوارم به بزرگیه خودتون ببخشین)

اسمم اشکانه 18 سالمه قدم 185عه وزنمم 78 کیرمم تقریبا 18 سانته و نسبتا کلفته هیکل روی فرمی دارم شکم تخت و عضلات برجسته چون از بچگی ورزش های مختلفیو انجام میدادم ، فیسمم نسبتا خوبه و زود ریشام تکمیل و پرپشته نسبتا بعضی از افراد و دوستان واسه همین خیلیا میگن بیشتر از سنت بهت میخوره

از موقعی که یادم میاد از دوران کودکی کلا میخواستم که دوست دختر داشته باشم و یه اکیپ پایه مختلط با برنامه های دورهمی جمع های دوستانه بیرون رفتن و خیلی چیزای دیگه داشته باشم چون شهرمون کوچیک بود ارتباط گرفتن با آدما واسه منی که شخصیت اجماعی‌ای دارم راحت بود و زود تونستم به چیزی که ایده‌آلشو داشتم برسم .از طرفی هم میخواستم برای دخترا پسری جذاب باشم چون حس میکردم تعداد دخترایی که دورم هستند بهم اعتماد بنفس میده ،ولی خب میتونستم با دخترا دوست باشم ولی در زمینه سکس همیشه ناکام بودم نمیدونم براچی بیشتر منو به چشم یه رفیق خوب می‌دیدن و میرفتم مستقیم تو فرند زون ،دوست دخترای زیادی هم داشتم ولی خب قبل اینکه جدی بشه پرونده هاشون بسته میشد

آقا سرتونو درد نیارم جرقه این پروژه از جایی خورد که
یکی از دوستام به اسم عرفان تو اینستا بهم پیام داد گفت با یه دختری اوکی شدم به اسم نازیلا ، یه گپ میزنم با چندتا از بچه ها اونم قراره چندتا از دوستای دخترشو بیاره تو گپ توام بیا اوکی می کنیم برنامه میچینیم باهم خیلی پاین ،منم خب اوکیو دادیم ،
چند وقتی می گذشت من زیاد تو گپ با کسی صحبت نمی‌کردم ی سری از بچه هارو نمی‌شناختم راحت نبودم .
توی همون موقع ها یکی اومد دایرکت بهم پیام داد .
-سلام خوبی ؟
+شما؟
-تو خونتون بهت سلام یادت ندادن ؟
+سلام شما؟
-نگینم
+نگین ؟نمیشناسم
-از بچه های گپ عرفان شونم دختر خاله نازیلا

(نگین دختری قد کوتاه بود بین 153 تا 155 با پوست سفید موهای فر خرمایی
هیکلی توپر ممه های بزرگی داشت و کون بزرگتر ولی با کمر باریک!)

اینجا جرقه آشنایی من با نگین خورد و چند روی مشغول حرف زدن با همدیگه شدیم از رفتارش و نحوه چت کردنش اینکه همیشه اون بود اول پیام میداد و همیشه در تلاش بود سر صحبت و باهام باز کنه فهمیدم از من خوشش اومده منم زیاد برام مهم نبود واسه همین بی اعتنایی میکردم نسبت بهش اونم نگار من هرچی بیشتر عقب می‌کشیدم می خواست جلو تر بیاد ، از صحبتامون فهمیدم 16 سالشه و خونشون شهرستانه ولی چون نزدیک به شهر بود واسه چندتا از کلاساش که شنبه و سه شنبه داشت مجبور بود بیاد شهر .
تایم کلاساش اینطوری بود که ساعت 6 تا 7:30 ی کلاسش بود و ساعت 7:30 تا 9 ی کلاس دیگش نگین و دختر خالش نازیلا که با هم همکلاسی بودن میومدن میرفتن اما بیشتر اوقات کلاسارو می پیچوند میرفتن بیرون

یه شب که بیکار بودم دیدم پیام داده منم حوصلم سر رفته بود و از طرفی هم کون گشادم نمیزاشت چت کنم پس بهش گفتم اگه اوکی‌ای شمارتو بده زنگ بزنم تلفنی صحبت کنیم ، اونم اوکیو دادو شمارشو فرستاد و مشغول صحبت کردن شدیم ، انگار خودش کونش میخارید و خودش بحث و باز کرد ، ازم پرسید سکس داشتی ؟ من اول ماتم برد ولی منم شیطنتم زد بالا و از طرفی هم نمیدونستم چی بگم زمین بازی و عوض کردم گفتم : خودت چی داشتی ؟
-حالا چه فرقی می‌کنه به حال تو
گفتم :نه دیگه نشد این رسمش نیست داشتی یا نه

  • دروغ نمیگم یکبار داشتم ، تو چی ؟
    +کار کردم بدهکارم به موقعش خودت میفهمی

شروع کرد خندیدن منم ترسم ریخته بود و چون زیاد اهمیتی برام از دست دادن یا ندادنش نداشت واسه همین راحت تر حرف میزدم

+نظرت راجب سکس چیه ؟

  • چه نظری ؟
    +نظر کلی به نظرت خوبه بده ، راجبش چه فکر می‌کنی
    یکمی مکث کرد
    -نظر خاصی ندارم از روی لذته ولی باید یجوری باشه که زندگی دختر خراب نشه
    +اهااا پس از در عقب وارد میشیم
    -اشکان خیلی بی‌شعوری
    +همین بی‌شعوریمه که جذابم می‌کنه دیگه

جفتمون شروع کردیم به خندیدن

چند بار دیگه هم باهم تلفنی صحبت کردیم قرار شد سری بعدی که میاد شهر کلاسشو بپیچونه باهم بریم بیرون سکس کنیم از اون طرفم مکان نداشتم قرار شد با ماشین بریم داخل جنگلی جایی کارمون و انجام بودیم
(شهرمون یجوری وسط کوه و جنگله توی شمال کشور واسه همین بیشتر مکان های دیدنی که داری تو پوشش جنگله)

برای خودمم از طرفی یکم عجیب بود اینکه ی دختر تو قرار اول واسه سکس اوکی داده شاید داستانی چیزی بشه یا اینا خیلی اوکین یا من نسبتا تو این قضیه پخمه حساب میشم
و از همه مهم تر اولین تجربه سکسمه هم استرس داشتم هم هیجان در کنارشم نمیدونستم باید چه گوهی باید بخورم

قرارمون شد واسه شنبه ساعت 6
من واسه یه کاری رفتم خونه مامان بزرگم بنا به دلایلی شب قبلش نتونسته بودم خوب بخوابم باشگاه هم رفته بودم روزش وقتی رفتم اونجا از خستگی داشتم پاره میشدم
گفتم آقا من یه چرت میزنم منو تا ساعت 5 بیدار کنین مامان بزرگم گفت باشه
خوابیدم بعد یهو از ترس اینکه دیر شده باشه چشمامو باز دیدم ساعت 9عه برای من انگار کلا 5 دقیقه گذشته بود گوشیمو نگاه کردم دیدم و ازش 12 تا میسکال دارم
زنگ زدم بهش با عصبانیت گفت معلوم هست تو کجایی ؟
کلی ببخشید شرمنده و فلان خواب موندم گفت اشکال نداره
گفتم اگه میخوای الان بیام فقط یکم ببینمت
گفت نه دارم برمی‌گردم عموم اومد دنبالم سه شنبه همو میبینیم
دوباره ازش معذرت خواهی کردم گفت باشه و قطع کردیم

سه شنبه شد برای اینکه دوباره همون اتفاق نیافته رفتم بیرون دو ساعت زودتر زدم بیرون از خونه رفتم پیش یکی از دوستام تا
قرارمون ساعت 6 جا فلکه
ماشین و از خانوادم گرفته بودم
اومد همو دیدیم سوارش کردم سلام احوال پرسی کردیم جفتمون یکم معذب بودیم ولی سکوت و شکستم چند دقیقه باهم صحبت های معمولی کردم بعد پنج دقیقه حرف زدن گفتم : آماده ای ؟ چیزی لازم نداری برات بگم
-اگه میتونی دستمال بگیر
+باشه
رفتم مغازه دستمال و وازلین گرفتم که اونجا کارمون گیر نکنه
رفتیم سمت ماشین سوار شد و حرکت کردیم

یه جا پاتوقی داشتیم با بچه توی جنگل که یدونه درخت بزرگ وسط بود و دورش تقریبا مثل دشت بود اونجا کسی بجز ما نمی‌رفت

رفتیم اونجا یدونه زیرانداز کوچیک توی ماشین بود همونو گرفتم انداختم رو زمین گفتم وایستا من میرم الان میرم رفتم اونطرف تر سر سالارو گرفتم شروع کردم به آبیاری کردن جنگل

برگشتم دیدم دراز کشیده به بغل گفتم آماده ای ؟
گفت :آره

منم رفتم کنارش آرنج دست راستمو گذاشتم روی زمین صورتشو گرفته بودم توی دستم و شروع کردم به خوردن لب پایینش
دست چپمم پشت سرش بود با شستم لاله گوششو نواز می‌کردم
بعد چند دقیقه دیگه سرشو کشید عقب
دکمه شلوارشو باز کردم و به شکم دراز خوابوندمش
رفتم پشتش شلوارو کشیدم پایین و فلش گوشیمو روشن کردم که دید داشته باشم

دیدم یا خدا سفید برففففف دریغ از یک لاخه مو
هر کدوم از لپای کونش اندازه ی کله منه

پشمام ریخته بود
گوشیو تکیه دادم به سنگی چیزی که ثابت باشه

دلم میخواست زبون بزنم بخورم براش،ولی دودل شدم گفتم ولش کن
با انگشت اشارم وازلین برداشتم سوراخ صورتیشو چرب کردم شروع کردم به مالیدن
آب دهنمو قورت دادمو نوک انگشتامو فرو کردم توش
حس عجیبی داشت داشتم قشنگ حس میکردم که انگار داره کونش نبض میزنه

شروع کردم به عقب جلو کردن آروم آروم انگشتم و بیشتر میکردم تا آخرش
بعد درآوردم شصتمو فرو کردم بعد تو دقیقه دیدم جا باز شده معلومه قبلا بیشتر 5 بار داده
دیگه خسته شده بودم سه تا سیلی محکم زدن به کونش
ی آخخخخ نسبت بلند و سکسی‌ای گفت
خوابیدم روش کله کیرمو تنظیم کردم با سوراخش
یکم بالا پایین کردم
یهو فشار دادم تا سرش بره تا نصفه سرش رفت تو دستشو گرفت جلو دهنش سریع شروع کرد به جیغ و آه کردن گفت عوضی پاره شدم آرومم بکن
با این حرفش حشری تر شدم

گفتم باشه ببند دهنتو

( حتی الان موقع سکس دوست دارم خشن بکنم وقتی پارتنرم دردش میاد لذت میبرم )

منم بیشتر وزنمو انداختم بزور کله کیرمو جا کردم تو کون قشنگ داشتم احساس میکردم که بزور داره می‌ره داخل نگینم با دوتا دستش جلوی دهنشو گرفته بود و آه بلند میکشید معلوم بود از روی درده

آروم آروم شروع کردم به عقب جلو کردن که زیاد دردش نگیره
احساس کردم که داره جا باز می‌کنه کیرمو بیشتر فرو میکردم و هردفعه که بیرون می‌کشیدم از دفعه قبلی بیشتر فرو میکردم دیگه طاقتم طاق شده بود تا آخر کردم داخل
نگین انگار یکم اذیت شده بود تند تند و عمیق نفس می‌کشید حرفاشو کش میداد
-اه کصکش
سوختم بی پدر

وقتی دیدم فحش داده دیگه داغ کرده بودم شروع دیوانه وار تلمبه زدن
دست چپمو تکیه گاه کرده بودم روی زمین
با دست راستم موهاشو دادم کنار زیر گردنشو گرفتم
شونه و گوششو داشتم می بوسیدم

با هر تلمبه ای که میزدم احساس میکردم تخمام داره میخوره به پاهاش
صداش می‌پیچید تو گوشم
باهاش صحبت میکردم همزمان لذت می‌بردم وقتی باهام صحبت میکرد

نزدیک به چند دقیقه همینطور تلمبه زدم دیوانه وار ادامه داشت تا ارضا شدم

اما عطشم نخوابیده بود و همچنان داشتم ادامه میدادم تو همون پوزیشن

یکم بعد کیرمو در آوردم یکی از پاهاشو با دست گرفتم جمع کردم گذاشتم کنارش
نشستم دستم و گذاشتم رو گودی کمرش کیرم و از پشت میمالیدم به کصش و آروم عقب جلو میکردم یکم موهاش کله کیرم که حساس شده بود و اذیت میکرد اما خالی از لذت نبود کصش قشنگ خیس بود احساس میکردم که ی مایع لزج غلیظ داغ سرازیر شده ازش یه تف انداختم رو رو سوراخش و دوباره شروع کردم به تلمبه زدن
اما این سری بجای دیوانه وار تلمبه زدن تصمیم گرفتم تلمبه اول و تا آخر کیرم بزنم دومیو تا نصفه و بعدی رو دوباره عمیق بزنم با ی ریتم خاص
همینطوری داشتم پیش میرفتم و احساس میکردم الان خیلی برام جذاب تر شده بود منم دستمو از کنار پای نگین رد کردم با دوتا انگشتام داشتم کصشو میمالیدم
نگین همینطور با قربون صدقه خودم و کیرم رفتن داشت به حشری کردن من ادامه میداد

تا مابین تلمبه ها کیرم از تو کونش در اومد میخواستم با دستم بگیرم دوباره تنظیم کنم اما دیدم خودش سریع با دستش کیرمو گرفت اول یکمی گرفت با کیرم روی سوراخش بازی میکرد و دور سوراخش میچرخوند
یکم زور زدم و خودش تنظیم کرد و کونش داد عقب تر راحت بره داخل ،
من هم داشتم همچنان با کصکش بازی می‌کردم و میمالیدم
دوباره شروع کردم به تلمبه زدن اینبار بجای اینکه روی ریتم تلمبه بزنم
آروم هی تا ته فرو میکردمو می‌کشیدم عقب

همینطور کم کم سرعتمو بیشتر کردم و نزدیک بود آبم بیاد
تا احساس کردم که تنفس برای نگین سخت تر شده و داره عمیق تر نفس می‌کشه همراه آه و ناله سرعتمو تلمبه زدنمو کمتر کردم که گفت ادامه بده دارم ارضا میشم بعد چند دقیقه دیدم داره
بلند بلند بلند آه با نفس می‌کشه واسه همین
کیرمو کشیدم بیرون و سریع تر با دستم داشتم کصشو میمالیدم
دیدم یکم لرزید و منم کیرمو درآوردم یکم لای کونش عقب جلو کردم تا ابم اومد و ریختم رو کمرش

دیگه نای ادامه دادن نداشتم برای بار دومم ارضا شده بودم

یکم همون‌جوری روش افتادم بعد چند دقیقه بلند شدم با دستمال خودمو خودشو تمیز کردیم بند و بساطو جمع کردیم و حرکت کردیم
تو راه شروع کردیم به حرف زدن
ازش پرسیدم:, نظرت چیه چطور بود
گفت :خیلی خوب
گفتم :بنظرت بار چندمم بود که سکس میکردم
گفت:بیشتر 30 40 بار انگار سکس داشتی
به چشماش نگاه کردم گفتم : باورت میشه بار اولم بوده ؟
با قیافه مات برده گفت :دروغ میگی
گفتم بخدا جفتمون زدیم زیر خنده
همینطور به صحبتامون ادامه دادیم تا
بردمش نزدیک خونشون دوتا کوچه بالا پیادش کردم رفت

خب دوستان عزیز قصه ما به سر رسید اسپرمه به تخمک نرسید 😂

امیدوارم لذت برده باشید از این خاطره من
یکسری جاهارو خلاصه کردم ولی اصل داستان همین بود
بازم امیدوارم چشم پوشی کنید از یکسری ایراداتی که داشتم ♥️

نوشته: رهگذر


👍 10
👎 5
35001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

962880
2023-12-19 00:16:48 +0330 +0330

داستانو نخوندم ولی فقط به خاطر عنوانش که اولین تجربه م رو یادم آورد و دوست دخترم کون گنده ای داشت

1 ❤️

962881
2023-12-19 00:20:31 +0330 +0330

تا نصفه خوندم کصشعره

1 ❤️

962887
2023-12-19 00:45:52 +0330 +0330

به عنوان اولین بار نوشتن بد نبود
به قول دوستمون همه رو یاد دوست دخترای کون گنده شون انداخت

0 ❤️

962925
2023-12-19 07:11:05 +0330 +0330

بانگارش آشنا نیستی اینهمه روضه خوندی، بروکونده خودتی…!!

0 ❤️

962957
2023-12-19 14:45:23 +0330 +0330

داستانت قشنگ بود

0 ❤️

963018
2023-12-20 01:38:26 +0330 +0330

تجربه کون دادن خودت بود نه؟

1 ❤️

972654
2024-02-26 04:15:12 +0330 +0330

داستان خوبی بود ، معلوم بود ی سری جاها میخواستی بهش پر و بال بدی یکم زیادی اغراق کردی ولی باهاش ارتباط گرفتم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها