یکی از بهترین و نامبروان ترین خاطراتم سکس تریسام ( 2تا دختر و یک پسر) بود
دوست دخترم به همراه یکی از دوستاش.

داستان از اونجایی شروع میشه که نازنین دوست دخترم قرار بود بیاد خونه ام و سحر دوستش از دوست پسرش جدا میشه و یه شکست عاطفی بدی بهش وارد میشه
سحر و نازنین باهم میان پیشم و طبق روال سحر یه گوشه نشست و داشت اشک میریخت من خیلی آدم احساساتیم و نمیتونم دختر توی این وضعیت ببینم.
به نازنین گفتم اجازه میدی بغلش کنم یکم بهش آرامش بدم نمیتونم سحر توی این وضعیت ببینم.
نازنین قبول کرد و اومد کنارم نشست منم سحر بغل کردم یکم دلداریش دادم خودشو خالی کرد.
توی این فاصله ای که تو بغلم بود نفس های گرمم در گوشش بود و گرمای وجودم حسابی بدنشو داغ کرده بود.
از طرفی من اماده شده بودم برای نازنین که یه سکس حسابی باهاش داشته باشم
از شانس من توی این لحظه کیرم سیخ شده بود 😂
سحر محکم تو بغلم فشار دادم یه نفس عمیق و داغ از ته دلم کشیدم با آرامش در گوشش گفتم نگران هیچی نباش من کنارتم.
یه بوس ریز زیر گوشش ( گردنش) بوسیم و حس کردم سحر داره شل میشه داغ داغ شده
یهوویی دستش خورد به شلوارم و متوجه شد که کیرم سیخ شده.
سحر به نازنین نگاه کرد و نازی هم بهش اشاره داد که اره راحت باشید.
منم یه نگاه ریز کردم نازی گفت اوکیه.
سحر تو همین لحظه کیرم فشار داد من چشام خمار شد گردنش مک زدم.
نازنین هم دستش گذاشت روی دست سحر باهم کیرم ماساژ دادن.
من توی این حالت داشتم از شق درد میمردم که یهویی نازنین آمد نشست جلوم شلوارم کشید پایین شروع کرد به ساک زدن.
سحر یه لحظه جا خورد شوکه شد ولی دید همه چی رو رواله بیشتر شل کرد منم دکمه های مانتوشو باز کردم از گردنش مک زدم با زبون از پشت گوشش کشیدم تا لای سینه هاش
سحر حسابی حشری شده بود بلند شد به نازنین گفت تو واقعا راضی هستی داریم این کار میکنیم.
نازنین یه دختری خیلی حشری بود ک هروقت از خونشون میزد بیرون باید با من سکس میکرد هر روز من باهاش سکس داشتم.
نازنین گفت آره هیچ لذتی بالاتر از سکس برای من نیست.
سحر گفت پس پاشو بریم روی تخت.
از پذیرایی تا اتاق خواب لخت لخت شدیم.
من دراز کشیدم و سحر شروع کرد به ساک زدن نازی هم عاشق کس لیسی بود حسابی براش خوردم و تو همون حالت 2 بار ارضا شد.
بعد جاهاشون عوض کردن ناز نشست روی کیرم شروع کرد با کس توپولش بازی کردن روی کیرم.
سحر دختر بود و تا حالا از جلو سکس نداشت جوری براش کصشو خوردم لیس زدم بی حال شد و حسابی ارضاش کردم وقتی خواستم سحرو بکنم نازنین نذاشت سحر گفت بذار از کون جرم بده خیلی حشری شده بود.
سحر از کون کردم و ابمم ریختم توی کونش.
بعد از این رابطه سکسیمون حسابی 3تامون عاشق هم شدیم و 2 سال همین رابطه ادامه دادیم.
نازنین دختر همسایه امون بود توی یک آپارتمان بودیم.
سحر دوستش هم دانشگاهیش بود و از ما فاصله داشت ولی همیشه سعی میکرد توی رابطه هامون مشترک باشه و حسابی حال میکردیم.

یکی از بهترین روابط و بهترین سکس های عمرم بود همچنین برای سحر.
بعد از 2سال نازنین شروع کرد به گند زدن رابطه بهونه های الکی و از ما جدا شد.
ولی سحر موند تا اینک سحر هم متاسفانه رفت کرج البته توی سفر های کاریم بهش سر میزنم و میبینمش.دختر فوق العاده زیباییه.

این بود داستان واقعی و تریسام من با دوست دخترم و دوستش

نوشته: UWNES