سلام خدمت دوستان شهوانی
من اسمم اردوان هستش 24سالمه و اهل یکی از روستاهای غرب کشورم …
اینجا زندگی مردم روستاییه و سکس با اون چیزایی که تو این داستانهای شهوانی میخونم کاملا متفاوته …
هرچند شاید بعضی از شهریها کون و کس عمه و خاله و مامان و خواهرو خلاصه همه فامیلو میگان اما تو روستای ما اصلا از این حرفا نیست بد به یه دختر نگا کنی اگه بفهمن از کون دارت میزنن اما اگه شانس بیاری دختره پا بده و کسی نفهمه میتونی بهترین کس هارو بکنی که محاله کسی نفهمه خاستم از سکس خودم بگم که بایه ماده خر بعدش با یه گاو کردم که دیدم خیلی کثیف کاریه… خره هم اصلا اه و اوخ نکرد پستونم نداشت بمالم …گاوه هم که انگار نه انگار که کیر من تو کونشه بعد سکسمون به اندازه کله خودش تپاله انداخت که فکر کنم ارضا شد و خیلی خوشش اومد …از سکسم با مرغ همسایه مون هم بگم که تا کونش گذاشتم بیچاره تلف شد اصلا حشری نشد فکر کنم جنده بود با کیسه های بیضه گوسفند که پر اب میکنم هم سکس داشتم البته خیلی حال میده امامثل سکس های شما که تعریف میکنید نمیشه سرتونو درد نیارم ما روستایی ها پاییز که میشه بعد چیدن میوه ها کم کم بیکار میشیمو نصف پاییزوکل زمستونو بیکاریم خانواده ما پرجمعیته حدود بیست نفر تو خونه کرسی میزاریمو شبای زمستون زیرش حال میکنیم البته نه اون حالی که شهریها میکنن …
داستان سکس من از اونجایی شروع شد که توی کوچه های ده مون که از برف سفید شده علاف میگشتم که یکی از دخترای ده رو دیدم که داره علف میبره توی اغلشون منم یه تعارف زدم که کمک نمیخاید گفت اگه زحمت نیست خلاصه کل علفارو بردم توی اغل ریختم جلو گوسفنداشون به امید اینکه دختره ازم خوشش بیاد و طرح یه دوستی رو بریزیم که دیدم پدرش با سبیل کلفتش پشت سرمه که بعدش فهمیدم همون اول دختره رفته و باباشه منو نگا میکنه منم به خیال اینکه دختر نگام میکنه مثل خر یه ساعت کار کردم اعصابم خرد شد گفت پسرم دستت دردنکنه گفتم قابل نداره و زدم در کونمو رفتم بیرون همینطور که میرفتم دیدم یکی صدام میزنه سرمو بلند کردم دیدم دختر خالمه رو پشت بوم روستای ما شیبداره و همش سرازیریه مثل ماسوله میمونه حیاط یه خونه سقف خونه دیگست رفتم بالا گفتم چه خبرگفتم هیچی گفت یه کاری باهات داشتم برق از چشام پرید گفتم الانه بگه خونه خالیه و بریم برای سکس…گفت ببخش اما یه کاری داشتم منم که دل تو دلم نبود گفتم بفرما من درخدمتم همه جوره کیرم عین خر سیخ شده بود گفت پسرخاله بابام رفته شهر مامانمم که پشتش درد میکنه منتظربودم بگه بریم بوس لب و سکس و از این حرفا که گفت گوسفند بزرگه مریضه میشه کولش کنی ببری پیش کل ممد …کل ممد دامپزشک محلی ده بود بالای ده مینشست… برق از کیرم پرید نمیشد بگم نه گوسفند هشتاد نود کیلویی رو کول کردم توی راه هی میگفتم اگه گوسفنده کارش تموم شه کونش میزارم بعدفکرکردم بیچاره تقصیری نداره شانس کیری ماست خلاصه گوسفندو بردم پیش کل ممد و فوری رفتم خونه که بلای دیگه ای سرم نیاد توی خونه ما کامپیوتر اینا پیدا نمیشه که عکس و فیلم سوپر هم ببینیم روستا فقط یکی داره که اونم توی مسجده سالی یه بار روشن نمیشه …خاستم برم حموم جلق بزنم پشیمون شدم اخه حموم کنار آغل توی حیاطه اینقده سرده که سگ توش روضه میخونه رفتم زیر کرسی گرم که جلق بزنم کسی نبود شلوارو دادم پایین با کیرم ور میرفتم چشمامو بستم فکر سکس با دخترای لخت رو میکردم تا نزدیک بود آبم بیاد که یه دفعه مادرم لحاف کرسی رو انداخت بالا برق از سرم پرید گفت پاشو میخام جارو بکشم کیر تو حال سکسم رفت اما جای شکرش باقی بود که نفهمید جلق میزنم…
اومدم بیرون رفتم بالای ده اونجا دیگه خونه ای نبود دوستم علی اونجا بود روی خرش ما باهم خیلی حرفای سکسی میزدم که کدوم خرو کدوم گوسفند رو بکنیم خلاصه باهم راحت بودم رفتم پیشش هوا سرد بود اما کسی دوروبرمون نبود ایترنت موبایلمو فعال کردم گور بابای ده هزار تومن ایرانسل رفتم تو شهوانی گفتم علی عکس سوپر میخای نگا کنی از خداش بود اون از من بدبختتر و بی امکانات تر چندتا عکس دیدمو چندتا داستان سکس خومدیم دیدم داره کیرشو میماله گفتم هی فکرای بد نکنی من نه کون میدم نه کون میکنم خندید و گفت کی میشه ماهم سکس داشته باشیم دیدم خیلی شهوتی شده که یه دفعه گفت خر من ماده تشریف داره تا کسی نیست بیا بکنیمش گفتم خفه یه کم که گذشت دیدم بد نمیگه گفتم باشه بیا اول تو بکن من مواظبم علی کار خرو تموم کرد بعد نوبت من شد کیرمو دراوردم و یه بوس به کون خر زدمو به کیرم تف زدمو تا اومدم یکنم خره چندتا قرص کامل عن انداخت زمین که حالم بهم خوردو کیرم خابید تف توی این شانس …شب زیر کرسی خیلی حشری شده بودم اما کنار دستم بابام بااون سیبیلاش و طرف دیگم داداشم بود که بوی اغل میداد شهوتم خابید …نصف شب کمرم پر بود گفتم برم بیرون جلق بزنم خالی شم که توی حیاط عمم از دستشویی اومد بیرون لباس زیر تنش بود, عمم که مجرده و با ما زندگی میکته یهو فکری به سرم زد داستان زیاد خونده بودم دست عمم رو گرفتم کشیدم طرف خودم خاستم بگم بیا برام ساک بزن و جلق بزن که لامپ حیاط روشن شد و داداشم اومد پایین منم برای اینکه سه نشه گفتم عمه زمین یخه دستتو بده نیوفتی …گوز رفت تو حالم رفتم دستشویی نتونستم جلق هم بزنم چون داداشم پشت در بود با اب یخ کونموشستم و رفتم خابیدم …اما صبحش اتفاقی افتاد که واقعا زندگیمو عوض کرد و من یه سکس حسابی کردم و حسابی حال اومدم …شانس به من رو کرد …که توی قسمت بعد براتون تعریف میکنم…
نوشته: بچه روستا
خنده داره که بعضیا شاکی هستند که چرا توی اسلام احکام کردن حیوانات داریم!! خوب عزیز من نگاه کنید همهء گوشتهای مصرفی ما گاییده شده هستند!! خخخخخخخ
امیدوارم یه روز یه جق دل بچسب با دست چپ و مایع دستشویی بزنی
خیلی باحال بود نویسنده قابلی هستی حال داشتی یه پیام بده با هم در ارتباط باشیم خیلی حال کردن با داشستانت دمت گرم
دمت گرم از نوع نوشتارت خوشم اومد بچه باحالی هستی
دهنتو سرویس
…از سکسم با مرغ همسایه مون هم بگم که تا کونش گذاشتم بیچاره تلف شد اصلا حشری نشد فکر کنم جنده بود. biggrin good dash1
ایول داداش حال کردم با این که هدفت طنز بود و سرکار گذاشتن ولی قه قه ای منو خندوندی ، درد زایمان ننت بیهوده نبوده
بوقلمونتون یادت رفت عزیز.یه سر هم به بوقلمونتون بزن شاید ایندفعه شانس باهات یاری کرد
درد و بلات بخوره تو سر بچه شهری های بیسواد خیلی خوب نوشته بودی نویسنده خوبی میشدی اگه فضای فرهنگی کشور فراهم بود
خوب بود ولی ایکاش اولش به اون ماده خره شربت می دادی !
ینی دمت گرم, معرکه بود مردم از خنده به خصوص اون قسمتایی که مربوط به عکس العمل حیوانات بعد کردن بود!
ادامه بده,نویسنده خوبی میشی!
ناموسا دمت گرم . فقط خندیدم . ایشالا قسمت بشه اون همسایه و دختر خالتو بکنی . اما عمه نهههههههههههههه. عمه واسه دوستانه.
فحش نمیدم اما واسه این که با هم دوست بشیم و صمیمی کس عمت .
دمت گرم خیلی باحال بود مخصوصا اونجا که حشرتو با بوسیدن کون خر نشون دادی i-m_so_happy
وااای کیر فرضیم شق شد داستانتو خوندم :-D
عاااالی بود منکه رسما مردم از خنده :-D
خوب بود ولی این یه داستان معمولی نبود wink این چشمک واسه اینه که فقط خودت میدونی چی نوشتی
خیلی خوب بود. biggrin کلن ژانر جدیدی رو پایهگذاری کردی.
طنز خوبی بود
خوشم اومد
ادامه بده
اما>>>یادت باشه زیادی کشش نده که مزش بپره
یادمان آمدازخاطره دوستی که برای یک سکس توپ رفته بودداخل طویله وبرای افزایش جنبه سکسی فضا کل لباسهاراازتنش خارج کرده ولخت مادرزادمشغول حال وحول باماچه الاغ(الاغ ماده)شده بودکه ازبخت بدوسیاه این دوستم ناگهان سروکله مادرش پیدامیشه ورفیق ماناچارا می پردپشت هیزم هاوعلوفه های گوشه طویله مادرش بادیدن لباسها چندباردوستم راصدامیزندوچون خبری نمیشه لباسها راباخودش به داخل خانه میبردبعدازدوسه ساعت که بابای دوستم برای نهاربه خانه میآید مادردوستم ماوقع رابرای شوهرش تعریف میکندکه نمی دانم جوادکجارفته ولی لباس هاش داخل طویله افتاده بود ازآنجاکه پدرجوادخودش این مرحله خرگایی راپشت سرگذاشته بوده فورا پی به حقیقت ماجرابرده وبه زنش میگه برولباسهاراجایی که بوده بذارخودش پیداش میشه حال بگذریم که باچه بدبختی وفلاکت وشرمساری جوادبعدپوشیدن لباس واردخانه میشه میگفت تابابام منودید گفت خسته نباشی جوادآقا خاطره ای بود که اززبان دوستم براتون گفتم
بابا دمت گرم چه دل خجسته ای داری تو.این همه بلا تویه روز.ولی دمت گرم خندیدیم
همه کسشعر ميبافن جديدا…باو يه دونه درست حسابي بنويسين ناموس واري…
مرسی داداش خیلی باحال بود پکر بودم یه خورده حالم جا امد بازم بنویس
خوب بود،تنوعی بود ممنون ازت،ولی اگه لاف بود کیر خر تو کونت.
ببين منم يه دفعه سگ داشتم كس كن بود يعني دختر ميديد كيرش ميماليد به دختر ها منم رو كم كني هر روز كيرشو ميماليدم بدبخت جقي شده بود هر روز ميومد پيشم بمالمش آخر سر هم اينقدر ترياك و حشيش فوت كردم صورتش مريض شد كرم زد تنش . مرد
خیلی عالی بود. اتفاقات داخل یک روستا رو طنازانه و بسیار زیبا روایت کردی خیلی خوب میشد دوستانی که میخوان داستانی رو بزارن یک مقدار اصول وقوائد داستان نویسی رو یادبگیرن .بچه های اینجا داستان ارزشی میخوان نه داستان به قول خودتون واقعی ولی مزخرف
بابا دست خوش
خيلي باحال بود
تو هم مثل من هر جا ميري شانست زودتر رفته كون داده
مگه مريضي خودت جق بزني بده ديگران برات بزنن كه خودت و رو ابرها حس كني البته اگه خوشگل باشي. طرف تا ته ميكنه تو كونت و با دستش برات جق ميزنه از هر 2طرف غرق لذت ميشي موفق باشي ديگه ننويس مشگلت و حل كردم
ظنز قشنگی داشت و خوب پرداخت شده بود ،ضمن آنکه تکراری نبود .
دمت گرم خیلی باحال نوشته بودی توی سبک و سیاق صادق هدایت مینویسی فقط یه خورده بیشتر بنویس . امیدوارم موفق باشی . air_kiss
داستانت چون طنز بود باحال بود باز به مرامه تو که سکس با محارم ننوشتی ولی کم تر این گوسفندا رو بکن ما می خوریم گوشتشونو خر نوشه جونت باشه
بچه روستا نمیدونم این داستانت طنز بود یا واقعی. اگر طنز بود که ایول داری و اگر واقعی بود که واقعا دلم واست میسوزه.
اما واقعا خوشم اومد . به نسبت خیلی های دیگه غلط املایی کمتر داشتی.
dust dashtam ama fazaye sito tanzesh nakon jaye dastanet to majaleye tofigh kharname khali bood ya shayad hata gol agha… boro too ye site mostaghel zede in aghayed benevis dustam
inja kasi nemiad va3 jagh zadano khahar madr kardan ya hata khandidan. inja har ki miad hata age dastan mikhone mikhad tosh taboshekani bashe . roozegaret khosh
(( درود ، درود ، درود ))
آفرین، پردازشت خوب بودش، ادامه بده … (20)
پس کامپیوتر از کجا اوردی و داستان نوشتی جقی؟
مگه مردم روستا به غیر از 1100 گوشی دیگری هم دارند؟ با اون اومدی شهوانی؟
عمع ات با لباس زیر توی برف و باران چیکار میکرد؟
ریــــــــــــــــــــــــــــــــدی آبـــــــــــــــــــــــم قـــــــــــطعـــــــــــــــــه
به قول نیکی اگه واقعی بود متاسفم که شما اونجایید و ماها … ای بابا
ای جان:ایکس دمت گرم کلی باهات حال کردم------------->>>>ولی سکس با حیون دیگه خیلی تابلو!!! مرغ بدبختو گاییدی باوو
شصت درصد از داستانه خندیدم شونصد درصد از کامنتا…دمتون گرم از شکست عشقی در اومدم biggrin
هرکی از احکام اسلام شاکیه ! مت تو خوله !!! آخه ایرانی کی حکم
عرب سوسمار خور بادیه رو به پشمش نزدیک دونسته ؟
میگن روستازاده اگر لقمان شود بازهم خر است !!!
خو روستایی اگه قرار بود هرکی تو روستا ننه ی تو و آبجی خودشو بکنه تو داروغه بیمی که دیه اون آبادی باید درش گل میشتن ! من خودم داهاتی زاده ام میدونم تو ده چه خبره !!! crazy
,خیلی با حال نوشتی سگ تو روحت آز بس خندیدم اشک تو چشمام جمع شده بود .اگه واقعیت نبود باز هم فوق العاده نوشتی
هرچی اومدم بگم، دیدم دیگران زحمتش رو کشیدن. پس، فقط میمونه بگم داداش دمت گرم.
دهنت سرویس
حالا من به خودم می بالم که جق میزنم lol
یاد یکی از دوستام افتادم که میرفتیم دشت به گاوا و خرای عشایر انگشت میرفت…یادش بخیر…
داستانت خوب تعریف کردی ولی سکس با حیوانات خوب نیست اصلا البته کاری به اسلامو دین ندارم.
واقعیتو نوشتی دمت گرم در ضمن یه خاطره واقعی رو هم من بگم در یکی از روستاهای دور افتاده دور و بر ما یه زنو مردی حشرشون میزنه بالا چون روز بوده و خونه هم شلوغ، بخاطر جمعیت زیاد در روستا ، اینا میرن طویله و شلواراشونو در میارن میندازند پشت الاغ بیچاره . وقتی که گرم کار بودن الاغ از طویله میزنه بیرون و در حیاط باز و میرتوی کوچه ، خودتون تصور کنید الاغ با شلوار صاحبش و زن صاحبش که بر پشتش انداخته شده حسابی ابرو ریزی میکنه همه اونایی که اون دوربر بودن برا الاغه هورا میکشند.
عالی بود و خنده دار ولی فکر ما رو هم میکردی که قرار بود با خوندن این داستان جلق بزنیم .
عالی بود … به نظرم خیلی به واقعیت نزدیک بود … و درد دل های یه بچه دهاتی بود …
پاچیدم از خنده
دمت گرم خیلی خوب بود مثل خیلی از نویسنده هاااااا نیستی ک هر موقع اراده می کنن رو کارن در حال کردن،برای بعضی ها ک از آسمون کس و کون می باره
درضمن دوستانی ک طنز می نویسن مشخص کنن همون اول ک داستان طنزهبعضی از داستان های طنز حیفه ک نخونده بمونه 🙄 🙄 ? ? ?
عسیسسسسم با یه قولی بده که دیه ننویسی :♥
خدایی دمت گرم
ریدی به هیکل همه این دروغگوها … با واقعیتایی ک گفتی
واقعا مرسی داداش
داداش تو دیگه آخرت ضایع الحالی !
یعنی حتی یه گوشه ناچیزم پیدا نمیشد بری جقتو بزنی؟پشت کوهی؟پای درختی؟توی رودخونه ای؟…
ای دوصطان جقی که کارتون شب و روز شده جق و جق! بنگرید که حتی هست مواردی که تو کف جقم موندن !
امیدوارم بتونی هرچه زودتر جقتو بزنی !(شکلک گریه درحد باب اسنفجی)