کس حلقوی دانشکده (۱)

1401/05/30

من داستان اولمه مینویسم پس خلاصه کنم کس خواهر هر کی فش بده 😁من آرشم داستان مال وقتیه که دانشجو بودم تو یه شهر دیگه و خوابگاهی بودم ۲۰سالم بود ترم ۳ دانشجویی بودم که یه روز تو حیاط یه دختر ترم پایین تازه وارد رو دیدم خیلی چیز حقی بود بعدا فهمیدم اسمش سانازه و بچه تهران بود قدش حدود ۱۶۰ با ۷۰کیلو وزن دوتا رون تپلی که شلوار لی آبی آسمونی رو داشتن پاره میکردن موهای لخت که داده بود گوشه مقنعه و چشای عسلی و یه کون پهن و بزرگ
با دوستاش حرف میزد که من از کنارش رد شدم دوستش یه تیکه انداخت دقیق متوجه نشدم و رفتم گذشت تا یه شب دیدم یکی تو اینستا درخواست داد من قبول کردم و دیدم همون رون تپلی ست کلی ذوق کردم . واسه چی کلاس رفتم دایرکت گفتم شما؟ معرفی کرد و منم سر حرف رو گرفتم که یه کم صحبت کنه
یه کم صحبت کردیم و بعدش به خاطر حرف دوستش عذرخواهی کرد و گفت منظوری ندارم میخواد با همه شوخی کنه منم گفتم اشکال ندارد
ازش درباره چن تا چیزی که تو بیو نوشته بود و پستاش سوال پرسیدم دیدم پایه س باو اصن نیازی نیست مخشو بزنم خودش اومده اصن واسه دوستی .
خلاصه رابطه شروع شد من تجربه رابطه داشتم ولی لامصب خوشکل بودن این اعتماد به نفس من رو می‌گرفت من یه ماشین پراید داشتم میرفتم خوابگاه دنبالش و میرفتیم دور دور تو شهر روز اول رفتیم یه بستنی خوردیم و چن ساعت با هم بودیم هی میگفتن دلم درد می‌کنه من فک نمی‌کردم واسه پریودی میگه جلسه اول بود آخه !
گفتم چرا گفت خب همه دخترا اینجوری آن! گفتم آهان پریودی خندید و گفت ارهدستت رو بزار رو شکمم تا بهتر بشه ! منم با استرس دستم رو گذاشتم چقد نرم بود 😋
یه کم همون‌جوری تو ماشین دستم روش بود ولی بالا پایین نمیشد کرد هم در حین رانندگی بودم هم جلسه اول هم پریود بود
گذاشتمش خوابگاه و فردا باز رفتم دنبال از شانس بد شیش میخاس برگرده تهرون رفتم اینار با ماشین یه پارک جنگلی پیدا کردم و تو ماشین نشستیم به صحبت کردن کلن خیلی کونش میخارید من خیلی مثبت تر از اون بودم خداییش
آخرتی صحبتش حرف لباس شد گفت من نمیتونم سوتین ببندم اذیت میشم
گفتم یعنی اینا همش… آخه واقعن بزرگ بود اونم واسه یه دختر ۱۹ساله !
گفت آره شک داری؟ گفتم باورم نمیشه
اونم ن پایین گذاشت ن بالا گفت خب تست کن!
منم هم هیجان داشتم هم خجالت می‌کشیدم دستام می‌لرزید
دیدم دکمه پیراهنش رو باز کرد یه پیرهن شبیه مردونه پوشیده بود دستم رو کردم تو ممه ش رو گرفتممممممم اوووووف اینقدر نرم بود که واقعن فشارم افتاد ممه ش ۸۰بود !!! واقعن فوق العاده بود یه کم یه مالیدن گفت خب بسه ! و دستم رو در آوردم و بردم گذاشتمش خوابگاه و رفت بعدش خونشون
بعد اون یه تایمی قهر کرد و کلن رفت و منم با یه کون سوخته بهش فک میکردم واقعا کسی که تجربه داره می‌فهمه چی میگم ممه تو دستت باشه ولی نخورده و نکرده طرف بپره 😄
ولی بعد سه ماه سر و کله ش پیدا شد . می‌گفت که نمی‌دونم چرا دلم واست تنگ شد یهو و شب خابتو دیدم و این کس شعرا ولی فک کنم تنها شده بود
باز رابطه مون شروع شد و یادمه دفه اول دیگه اینبار بردمش یه جا خلوت تو ماشین اون ممه ای که خاب و خوراکم رو گرفتم بود از تو پیراهنش در آوردم و دیدم
لامصب ممه ش فوق العاده خوردنی بود یه نوک بزرگ اندازه بند انگشت و کالباسی رنگ و سفت منم تلافی دوریت رو درآوردم و خوردم حسابی …
اون لنتی ام اعتراض که نمی‌کرد تازه آه و ناله ام میکرد واسم یه ۲۰دقیقه ای ممه خوردم و حسابی راست کرده بودم تا ساناز چشمش خورد به کیرم که تو شلوار راست شده بود یه نگاه شیطون کرد بهش و گفت چشه؟
گفتم نمی‌دونم از خودش بپرس
یه دستی کشید بهش توقع داشتم درش بیاره ولی در نیاورد یه کم دیگه ممه خوردم راه افتادیم
دیگه کارمون شده بود ممه خوردن بعد کلاسهای دانشکده تو ماشین من البته من شیشه هام دودی بود و میرفتم یه جای خلوت نزدیک بیرون شهر
تا بالاخره یه روز گفت بریم یه خونه بگیرم منم خرکیف گفتم بریممممممم کی بریم گفت آخر هفته ولی…
من نمیدانم فقط ممه منم گفتم باشه ولی با خودم گفتم کس شعر میگه میکنمش
آقا رفتیم یه خونه یه روزه اجاره کردیم و یردیمش و لباس رو در آورد دیدم به به چه ممه هاییه … واقعن ممه بزرگ با نوک بزرگ یه نعمتیه ها افتادم به ممه خاش گاهی با به باش بخابم می‌گرفتم ازش لباس قلوه ای و بزگی ام داشت لنتی کم کمک دستم رو بردم پایین
تا گذاشتم رو کسش از رو شلوار خوشش اومد … منم پررو تر شدم و دستم رو بردم که ببرم تو شلوار نزاشت!! حالا من نیم ساعت ممه خورده بودم ولی نزاشت…
گفتم اذیت نکن ساناز
گفت نه تو حرف زدی !
من که باورم نمیشد نده گفتم حالا بالاخره نمی‌تونیم اینجوری بریم که
دیدم نه واقعن میخاد نده ! حالا دلیلش چی بود؟ میخاس بگه من خیلی سفتم بیا منو بگیر !
آقا ما برگشتیم خابگا خونم پس دادیم اومدیم یه جق زدیم و به همه فش می‌دادیم تا دو روز اونم تا طلبکار بود که تو قول دادی نکنی !!
یه هفته رو مخش کار کردم تا تهش گفت باشه البته بیشتر بخاطر یه دوستاش که اومده بود داستان یکیش رو تو اتاق خوابگاه تعریف کرده بود قبول کرد …
باز رفتم همون خونه رو اجاره کردم و رفتیم اونجا دوتا اتاق داشت و یه حال من نشستم تو هال و ساناز رفت تو اتاق گفت وقتی صدات کردم بیا چن دقیقه بعد گفت بیا تو چشماتم ببند
چشمام رو بستم و رفتم تو وقتی گفت باز کردم همه لباساش رو در آورده بود و چادرش رو پیچیده بود دورش 😍 کشیدمش رو تخت و افتادم روش و حالا بخور کی نخوررررر
از لباش ش‌رو کردم اومدم رو ممه هاش و اینقدر خوردم که بازصداش درآمد رفتم برم پایین تر که نزاشت گفت دوس ندارم ببینی منم اصرار نکردم دیگه پاشدم شلوارمو درآوردم و شورتمم درآوردم تازه اولین بار بود کیرمو میدید کیرم یه ۱۸سانته و کلفته یه کم با دقت نگاش کرد وو تو دستش گرفت گفت چه باحال و بزرگه اینجا اولین جایی بود که شک کردم بهش که از کجا می‌دونه بزرگه؟؟؟ مگه قبلن کوچیک تر دیده؟
گفتم قابل نداره سریع به پشت خوابید و پاهاشو باز کرد و هی میگفتن به پایین نگاه نکن به من نگاه کن منم افتادم روش یه لب مشتی گرفتم و کیرررررررم رو چسبوندم رو کسسسسش…اوف یه کس خیسسسس و کوچولو حسابی ام بهش رسیده بود و برقش انداخته بود لنتی رو …
هنوز حس لحظه ای که کیرم رو گذاشتم رو کسش رو یادمه واقعن رویایی بود یه کم شروع کردم کیرم رو روی کس ساناز بالا پایین کردم که دیدم صدا هاش بیشتر شد منم تو ابرا بود رو کسسسسی خوابیده بودم که تو دانشکده همه میخاستن بکننش چن ماه تو کفش بود و حال وقت تلافی بود هر چند دقیقه که داشتم کیرم رو می‌کشیدم رو کسش یه لبم می‌گرفتم و ممه هاشم ول نمی‌کردم تا بهش گفتم میشه یه ما دیگه بکنم؟ منظورم عقب بود گفت چه کاری مثلن ؟
گفتم مثلن بکنمش تو یه جا این بچه رو …
گفت نمیدونم آخه … فک نکنم بره
گفتم حالا امتحانش ضرری نداره که … گفت خب باشه ولی حواست باشه ها و همون‌جوری پاهاش رو باز تر کرد
من منتظر بودم برگرده ولی اون همون‌جوری به کمر خابیده بود! تا فهمیدم منظورش اینه از جلو بکنم …
یه کم با دستم کیرم رو میزونی کردم رو کسش مشخص بود خیلی حشری شده ولی من هنوز نمی‌دونستم داستان چیه آخه خیلی ام تنگ به نظر میومد
کله کیرم رو که گذاشتم دم کسش دیدم واقعن تنگه ولی انگشت می‌رفت توش
منم خابیدم روش و بغلش کردم و کم کم کیرم رو کردم تو کسسسسسش آبدارشششششش خییییسسسسلی تنگ بود تا سر کیرم که رفت درآوردم و دوباره کردم توش هر بار بیشتر می‌رفت اونم فقط می‌گفت مواظب باش و آه و ناله میکرد حدودن اون لولای کیرم توش بود که گفت بسه بیشتر نیز تو منم شروع کردم تلمبه زدم همون یه کم رو در میاوردم و میکردم توش اینقدر تو بغلم محکم فشارش میدادم که سرخ شده بود و سریع تو کسش تلمبه میزدم کم کم حس میکردم واقعن دیگه نصف بیشتر کیرم توشه و نه اون به روش میآورد نه من تا می‌دیدم الان آبم میاد توش نگه میداشتم و دوباره شروع میکردم یه بیست دقیقه این کیرم تو کس تنگ و آبدار ساناز بود و داشتم میکردمش تاحس کردم داره ارگاسم میشه تو دوستاش رو حلقه کرد پشتم و محکم منو بغل کرد و پاهاشم انداخت پشتم و منو فشار داد به خودش حس کردم الان دیگه تخمام رو سوراخ کونشه و کیرم تا دسته تو کسش …بعد ارگاسم شل شد و گفت توام تموم کن ولی هواست باشه! منظورش این بود توش نریزم منم چن دقیقه دیگه تلمبه زدم و درآوردم ریختم رو شکمش…
واقعن احساس سبکی میکردم خابیدم کنارش
داشتم بهش علاقمند میشدم بعدشم از کونم کردمش ولی دیگه از جلو بهم نداد منم نفهمیدم پرده نداشت ارتجاعی بود یا چی این شد شروع یکسال رابطه که حداقل سه بار تو هفته تو خونه تو ماشین تو بیابون بهم میداد ولی شاهکوس بود …
الآنم شوهر کرده انشالله خیر کونشو ببینه شوهرش
حال داشتم داستان بقیه کارهاش و زیر آبی ها و کسایی که قبل و بعد من کردنش رو هم میگم

‌ادامه...

نوشته: سلطان شب


👍 5
👎 40
55901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

891369
2022-08-21 01:16:57 +0430 +0430

هنوز داستان رو نخوندم ولی بخاطر همون خط اول داستانت گفتم یه سلامی به خواهر و مادر گرامی داشته باشم (خوشبختانه سلام فحش حساب نمیشه پس به هدفت که توهین خوانندگان به ناموست بود نمیرسی)


891371
2022-08-21 01:19:42 +0430 +0430

تو اینقدر بی شعوری با این لحن سطر اولی که نوشتی خاطره ات ارزش خوندن نداره کسی که داستانی و خاطره ای میخونه حق داره نظر بده و حتی اگر احساسکنه طرف داره خاطره اشو به دروغ مینویسه حق داره بگه برای وقت مخاطب ارزش قائل شو حق داره بگه بچه کونی بیناموس دروغ نگو البته شما که خاطره ات اونجور که واقعیته نوشتی پس نباید نگران باشی چون حقیقته

6 ❤️

891376
2022-08-21 01:23:42 +0430 +0430

خداییش بیست دقیقه کردیش تازه فهمیدی داره ارضا میشه؟
پاهاشو دور کمرت سفت کرد تو رو محکم بغل کرد توی بیست دقیقه تلمبه زدنت همش ۱بار به ارگاسم رسید این ساناز کس آبدار سگ حشر،کس حلقوی،کون بزرگ،چشم عسلی؟
مگه داریممممممم

0 ❤️

891387
2022-08-21 01:49:05 +0430 +0430

جوووون کیر‌ میخام

1 ❤️

891409
2022-08-21 05:26:37 +0430 +0430

سلام بنده رو به خاندان مونث خود ابلاغ بفرمایید

2 ❤️

891425
2022-08-21 08:28:17 +0430 +0430

کیرم تو اون مغز نگارش و املا و داستانت که پر از غلط املایی و کص شعر بود کونی زن جنده

0 ❤️

891432
2022-08-21 09:15:04 +0430 +0430

من موندم چی زدی لامصب معرفی کن ما هم بزنیم اخه چطور شد تو از کنارشون رد شدی بهت تیکه انداختن و تو رد شدی شب اومدن پی وی ازت عذرخواهی کردن چطوری اخه داداش به ساقیت بگو یک شعبه تو هر استانی بزنه جنسش کاری باتو کرده از کنار مردم رد میشی خودشون به پی ویت وصل میشن کمتر بکش کون عزیز

2 ❤️

891441
2022-08-21 09:37:47 +0430 +0430

تجربه ش رو داشتم و به نظرم واقعي مياد

0 ❤️

891451
2022-08-21 10:52:32 +0430 +0430

عرزم به درزت که کس خار خودت مرتیکه خارجنده

2 ❤️

891454
2022-08-21 11:39:37 +0430 +0430

تا اونجا خوندم که شلوار ابی اسمونی پاره میپوشید ،اخه بیشرف مگه دانشگاه اکسفورد میرفتی که با شلوار پاره راه میدن بره داخل ؟مطمعنم از نزدیک دانشگاه هم رد نشدی تا حالا.در ضمن کس خواهر و مادرت

3 ❤️

891457
2022-08-21 11:57:16 +0430 +0430

خواستم بخونم ولی گفتم ی فوش بدمت بهتره، کس دات

2 ❤️

891465
2022-08-21 12:12:20 +0430 +0430

مگه مربعی و مثلثی هم داریم که نوشتی حلقوی ؟ :/

0 ❤️

891471
2022-08-21 13:24:20 +0430 +0430

حلقوی دیگه مال دهه هشتاد بود تو الان دربارش داستان میگی؟
دوم اینکه بگو چطور دایرکت تو رو پیدا کرد؟
بقیشو نخوندم

0 ❤️

891478
2022-08-21 14:38:54 +0430 +0430

جفت شاخ های گوزن قطبی از پهنا تو کونت جقی ببینم به آدمین پیج کون دادی که این اراجیفت رو گذاشتن تو سایت ملت بخونن بچه بروگلنار شیاف کن شاید کس حلقوی عمه ات شفات داد

0 ❤️

891484
2022-08-21 15:10:27 +0430 +0430

1- شلوار لی برفی تو دانشگاه؟؟
2- از کنارش رد شدی شب تو اینستا پیام داد؟ ایدی اینستاتو رو کونت نوشته بودی؟؟
3- بچه تهران بود خوشگلترین دختر دانشگاه بود همه تو کفش بودن بعد به تو اسکل داهاتی راه داد!!
4- در همه حال هم خودش پیشقدم بود حتی در همون قرار اول!!

تو که راست گفتی ولی برج آزادی نصب بر برج میلاد از پنها تو همه جای همه کس دروغگو!!

اصل ماجرا!

نزدیک ده کونمراد یه دانشگاه بوده چند تا بچه تهرون هم بودن اونجا خونه دانشجویی داشتن هی خواهر مادر اینو میبردن میکردن اینم شاکی میشه میگه چه خبر هر روز اینا میان اینجا!! اونام میگن بیا بالا خودت ببین!! از فرداش سه تایی میرفتن میدادن!!

5 ❤️

891494
2022-08-21 16:01:38 +0430 +0430

وقتی داستان می‌نویسی یعنی باید توقع انتقاد هم داشته باشی وگرنه گوه میخوری اون رو ارسال می‌کنی.

0 ❤️

891508
2022-08-21 17:12:27 +0430 +0430

کسکش این هم شد داستان؟

0 ❤️

891541
2022-08-21 23:59:36 +0430 +0430

از پاراگراف اولت مشخصه از اون بچه کونی های هستی که قیافه ات داد میزنه لطفا بر ما نگوزید.

0 ❤️

891544
2022-08-22 00:33:45 +0430 +0430

آبجی خانم چطورن؟

0 ❤️

891612
2022-08-22 05:01:41 +0430 +0430

سطر اول نوشته هایتان را با احترام به خواهر و مادر گرامیتان تقدیم و از جناب اصغر آقا بقال سرکوچه منزل جناب آقای احمدی نژاد درخواست مینمایم که نیمه میانی والده گرامی و همشیره محترمه را مورد تفقد و اکرام وافر خویش قرار داده و ما را از نتیجه امر مستفیذ نماید .

0 ❤️

903909
2022-11-24 01:25:11 +0330 +0330

داستان خیلی نرمال و واقعی بود ولی خیلی غلط املایی داشتی و متوجه نشدم چرا اولشو با فحش شروع کردی ؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها