سلام اسم من جعفر اهل شیراز هستم
یک سالی هست ک ازدواج کردم اصلا از رابطه سکسی بین خودم و زنم راضی نیستم اصلا بهم حال نمیده
دیگه از این اوضا خسته شده بودم خیلی زیاد زنم رو دوست دارم اما چ کنم که در بهترین رابطه زندگی ضعیف عمل میکنه
من خیلی شهوتم بالاست
یه روز ک خیلی شهوتم بالا گرفته بود و اصلا دیگه تاب و توان برام نزاشته بود تصمیمی گرفتم ک بیشتر اوقات پشیمان میشم و میگم ای کاش این کارو نمیکردم
اما بازهم بیشتر وقتها میرم سراغش چون واقعا نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم
بله رفتم سراغ مادر زنم
مادر زن من۴۰ساله داره بدنی سفید و نرم و پر داره من واقعا عاشق اندامش هستم
رابطه من و مادرزنم خیلی خوب بود با هم تا انجایی ک زبانزد تمام اقوام شده بود
چون خیاطی میکرد من همیشه دستهای نازش رو ماساژ میدادم من واقعا دلم نمیخواست ک بهاش کاری کنم ولی همین ماساژ منو وسوسه کرد
یه روزی ک من سر کاری بود مادر زنم بهم زنگ زد و گفت که از من خوابی دیده بهش گفتم بگو چ خوابی دیدی گفت نمیتونم بگم با اصرار زیاد من برام تعریف کرد و گفت ک خواب دیده ک در حال رابطه با کسی هستم
همین کافی بود ک من روم یه کم بیشتر باز بشه
شب رفتم خونه شون و اونجا خوابیدم صبح ک خواستم برم سر کار بیدار شدم همه خواب بودن اخه ساع شش بود پدر خانومم داخل یه استان دیگه کار میکنه رفتم داخل اتاقش مثل همیشه شروع کردم به ماساژ دستاش بهش گفتم میخوام پاهاتو ماساژ بدم چیزی نگفت من رفتم سراغ پاهاش شروع کردم به ماساژ دادن
کل بدنم رو استرس گرفته بود اما چون داشتم حال میکردم دلو زدم به دریا یکم دستم رو بالا تر بردم فقط یه دامن تنش بود با استرس دستم رو تا زانو بردم خیلی بهم حال میداد هی میگفت بسه دیگه اما احساس کردم یه جوری میگه ک یعنی ادامه بده منم ادامه دادم
از استرس کیرم بلند نمیشد
دستم رو بردم روی رون هاش خیلی رون های جذابی داشت خیلی ترسید منم ترسیدم گفتم کسی بیدار میشه رفتم سر کار و منتظر تماس بودم از طرف مادر زنم ک به من حرفی بزنه یا بگه دیگه حق نداری بیای اینجا خیلی دلهره داشتم
خودم با شرمندگی بهش زنگ زدم اما اصلا بروم نیاورد
خیلی خوش حال بودم ک به روم نیاورد من دیگه فقط منتظر فرصت بودم
تا این ک یه روز شرایط محیا شد خونه مادرزنم کسی نبود فقط من بودم و خانومم
خانومم نوبت کاشت ناخن داشت اونو رسوندم و سریع رفتم خونه مادر زنم
در رو برام باز کرد رفت پیش بخاری دراز کشید من شروع کردم به ماساژ دستاش بعد پاهاش دیگه فهمیدم اونم دلش میخواد این رابطه برقرار بشه
شروع کردم ماساژ کمرش فهمیدم حشری شده دستم بردم سمت می می هاش گرفتمشون هیچی نگفت خیلی خوشحال بودم اخه خیلی خوش اندام بود من به ارزوم رسیده بودم شروع کردم به خوردن زیر گلوش دیگه اونم تسلیم شده بود پیراهنش رو در اوردم سینه های سفیدشو میخوردم اونم داشت حال میکرد
دامنش رو در اوردم بردمش رو شکم با دستم هی میزدم رو کون گندش چ کون سفید و قشنگی داشت شاید باورتون نشه ولی کیرم از استرس بلند نمیشد یکم پاهشو باز کردم دستم رو بردم دم کسش انگاری یه تشت آب اونجا بود خیلی خیس شده بود
رفتم یکم آب خوردم برگشتم پیشش دیگه استرس نداشتم بهاش ور میرفتم اونم حال میکرد و چیزی نمیگفت
کیرم دیگه سفت شده بود کیر من ۱۷ سانته و کلفتیش ۱۴ سانت
پاهاشو باز کردم گذاشتم دم کسش اروم دادم داخل یه اه بلندی کشید من شروع کردم به تلمبه زدن خیلی دردش میکرد
میگفت این کیر خرکی رو در بیار
دو دقیقه نشد ک ابم اومد و همه رو داخل کسش خالی کردم
این اولین رابطه من با مادر زنم بود و شاید صد بار تا الان ادامه داشته
و هر کاری میکنیم نمیشه از هم دل بکنیم
الان اون بیشتر دوس داره من برم و بکنمش
هر وقت موقعیت گیر بیاد اون منو باخبر میکنه
نوشته: جعفر
همیشه هم پدر زن ها یا ماموریت هستن یا استان دیگه ای کار میکنن 👀👀👀
مثل اینکه بعضی از دوستان فقط واس فحش خوردن داستان مینویسن
اولا کیرم وسط اسمت دوما با خودت کاری ندارم آخه آدمین کیرم تو کون سفیدت این چه کوسی بود که گذاشتی نصفه شب مردونه
کیرت باب اسفنجی شلوار مکعبیه مگه ؟؟؟؟خخخخخ کسمغز 14سااااانت، دو دستی جغ میزنی ، حوالت ب سر کچل عمو جانی
کاری به داستان ندارم، ولی زنی که برای شوهرش از سکس کم میذاره، حتما بهش خیانت میشه، هرچند این شاید خیانت نباشه
آقای جق مغز سایزی که نوشتی یه چیزی حدود لوله بخاری میشه …
ننه کونی انقدر جق زدی نمیتونی سایز بنویسی …
به خودت رحم کن
دستت تو شورتت بود سریع تموم کردی داستانو هااا
چرت بود واقعا
بلد نیستی ننویس
منم سکس داشتم ولی چون نوشتاری مشکل دارم داستان رو نمیتونم بنویسم
طول ۱۷ و قطر ۱۴
میشه بیسکویت ساقه طلایی
حالا این بماند
عجب کوس گشادی داشته اون
طولش 17 قطرش 14؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه باب اسفنجیه؟؟؟؟؟؟؟؟
اخه چی بگم ؟؟؟ اون میگفته بسه اما تو حس میکردی ک یعنی ادامه بده؟؟
کیرم تو حست آخه
ای جعفر گوزو
جعفری دیدم بر جعفر سوار
جعفری می خورد و بر جعفر گذشت
کیرم لای چاک کونت انقدر زدی شومبولت کرم پس میده تو شرتت
بله جعفر مجبوره و اصلا دوست نداره و ناچارن مادرزنش میکنه
مال من که ۷۰ سالشه وگرنه مهلتش نمیدادم😁😊😊😁😊🤣🤣
نمرديم ي جقي شيرازي هم ديديم كس گفت اينجا تو اصلا حال داري بلند بشي نكنه پدرزنت تا بلند بشي كونت گذاشته اينجوري كسشعرنوشتي