شوهرخاله جذاب من

1391/08/30

سلام من 23 سالمه داستان از اونجایی شروع شد که من 19 سالم بود خالم ازدواج کرد یه شوهر خیلی خوشگل که هر دختری ارزوشو داشت اسمش مهران بود خالم بعد عروسیش همش با مامانم از سکساشون حرف میزد منم میشنیدم چند ماهی از عروسیشون می گذشت خالم از زندکیش راضی نبود همش با مهران مشکل داشت به خاطره سرو وضش اخه خالم خیلی با حجابه با مشروب و این حرفا مخالفه مهرانم عاشقه ازادی و خوش تیپی . مامان بزرگمم چون خارج شهر بودن واسه قهر میومد خونه ما .مامانم میگفت این جوری که نمشه به خالم گفت بیا با هم یه مسافرتی بریم تا مهدی{بابام} یه کم باهاش حرف بزنه
بالاخره رفتیم سفر سرعین نمیدونم بابام باهاش حرف زده بود باهاش یه نه اما خیلی مهربون شده بود با منم خیلی شوخی میکرد یه روز که مامانم و خالم رفته بودن استخر و من چون پریود بودم نرفتم منو باباو مهران تو هتل بودیم مهران گفت:اقا مهدی بیاید بریم دنباله بچه ها حوصلمون سر رفت بابام گفت :شما برید من حوصتشو ندارم منو مهران با هم رفتیم مامان اینا خیلی دیر اومدن ما هم تو ماشین مشغوله حرف زدن شدیم ازش راجع به اختلافشون پرسیدم اونم گفت :یه زنه روشن فکر میخواد یه کم که صحبت کردیم بی مقدمه گفت یه کیو میخوام اینه تو… منم که شوکه شدخ بودم کفتم اقا مهران حالت خوبه؟ بهم گفت تا حالا اینقدر خوب نبودم اینقدر ازم تعریف کرد که یه ان احساس کردم ازش بدم نمیاد اما اخه چه جوری امکان داره منو اون…؟ بعد بهم گفت میخواد خالمو طلاق بده میخواد بره خارج گفت کهه منم میخواد با خودش ببره منم خام حرفاش شدم بعد از اینکه برگشتیم تهران با هم تلفنی رابطه داشتیم البته گاهی میومد دمه دانشگاه دنبالم میرفتیم یه روری میزدیم تو این 3 مماه اینقدر دوسش داشتم که هیچ چیزو هیچ کس دیگه واسم مهم نبود و اونم هیچ وقت چیزی راجع به سکس نمیگفت و تنها تماس جنسی ما دسته همو گرفتن و موقع خدافظی لپ همو بوسیدن بود
یه روز بعد از ظهر که کلاس داشتمو خالمم خونه ما بود قرار گزاشتم که برم خونشون وقتی واسه اولین بار رفتم یه کمی ازش خجالت میکشیدم و اینکه از خودم بدم میومد بعد از اینکه شربت اورد برام اومد کنارم نشست دستشو دور گردنم حلقه کرد بعد شروع کرد به خوردن لبام منم که تا اون روز یه همچیت تجربه ای با هیچ کس نداشتم و حالا لبای عشقم مهرانم رو تبام بود داشتم حال میکردم بد دستشو برد زیر پیرهنم و شروع کرد به ما لوندنشون احساس خوبی داشتم منو خوابون رو مبل شروع کرد به خوردنه سینه هام انگار مست شده بودم یواش یواش شلوارو شرتمم در اورد و شروع کرد به خوردنه کسم منم از لذت اه اه میکردم یه هو نگاش کردم دیدیم اون حالش ار من بد تره من وقتی داشت کسمو میخورد ارضاع شدم کفت مارال اجازخ میدی بزارم پشتت من گفتم نه مهرهن جون دوس دارم زنت بشم ما همو دوس داریم دلیلی برای اینکه از هم لذت نبریم نمیبینم با اصرار من اونم راضی شر رفت یه دسمال اورد اینداخت زیرم که خونم جایی نریزه کیرشو با کرم چرب کرد و هل داد تو کسم اولش خیلی خیلی دردم اومد اما وقتی کیرش تو کسم جا گرفت خیلی حال کردم اون هی تلمبه میزد منم همش اهو ناله هی میگفت مارال چه کسه تنکی داری؟ بعد از وفتی میخواست ارضا بشه کیرشو در اورد همه ابشو ریخت رو شیکمم بعد یه کم که کنار هم خوابیدیدم بعد من حاضر شدم اومدم خونه خاله هنوز خونه ما بود ازش خجالت میکشیدم
بعد از اونم کلی با هم سکس کردیم همه مدلشو امتحان کردیم
نوشته: مارال


👍 3
👎 2
108377 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

344567
2012-11-20 21:57:11 +0330 +0330
NA

دیگه کم کم ارزو شده برام یک داستان سکسی از یک خانم و اقا بخونم. که محارم نباشه .بی ناموسی نباشه.خیانت نباشه.

0 ❤️

344569
2012-11-21 01:11:03 +0330 +0330
NA

بازم خیانت،خیانت.به قول پروازی خانم ارزو شده برامون.ادمین جان قربونت برم خداییش داستانایی که میذاری خودتم میخونیشون؟

0 ❤️

344570
2012-11-21 03:04:14 +0330 +0330
NA

مثلا خونوادت یه مسافرت ترتیب داده بودن که اونا را با هم آشتی بدن تو هم که ریدی به کاسه کوزه همشون.
شاشیدم تو اون مغزت که فک کردی با یه کس دادن و خیانت به خاله ت حالا جزء روشنفکرها میشی.یعنی همونی که مهران خان دوست داشته.
با راست و دروغش کاری ندارم ولی همینکه به ذهنت خطور کرده نشون دهنده شخصیت گه تو هستش خانم روشنفکر

0 ❤️

344571
2012-11-21 03:14:37 +0330 +0330
NA

مارال منم ساواش بندرى ميخوام بيام ازكون بكنمت كه دومتربپرى بعدتورو
بدم به چكوچوكو شهوانى بكننت كه برق ازسربپرانى.آقا بيايدازصفحه روزگار نميشه ازشهوانى پرتشون كنيم توچاه دستشويى اين بى غيرتها بى ناموسها سكس بامحارم

0 ❤️

344572
2012-11-21 03:29:52 +0330 +0330
NA

داستان تخمی بود
بزارم پشتت نه میخوام زنت بشم (بکن تو کسم) اخه کس مغز دختر باکره یهو میگه بکن تو کسم . کله کیری معلومت از بی کیری مخت گوزیده .

0 ❤️

344573
2012-11-21 05:10:12 +0330 +0330
NA

به خاطره سرو وضش
من حوصتشو ندارم
شوکه شدخ بودم
گفت کهه منم میخواد با خودش ببر
دنبالم میرفتیم یه روری میزدیم تو این 3 مماه
لبای عشقم مهرانم رو تبام بود
نه مهرهن جون دوس دارم زنت بشم
با اصرار من اونم راضی شر رفت
تو کدوم دانشگاه درس می خوندی بیسواد
وقتی یه چرتی می نویسی حداقل یه دور از روش بخون انقدر خوانندگان داستان را بلا نسبت دوستان چیز فرض نکن
خودتی خودتی خودتی

0 ❤️

344575
2012-11-21 05:56:26 +0330 +0330
NA

اصلا از داستان های محارم و خیانت خوشم نمیاد واست متاسفم کا با افتخار اومدی داستانتو اینجا نوشتی
ادم شاید از ان اشتباه ها بکنه ولی باید اونقدر شعور داشته باشه که به کسی نگه ولی تو اینجا نوشتی
نمردیم و معنی ه دختر خوب و با حیا رو فهمیدیم
امثال شما ها هستید که اسم دخترا رو بد میکنید

0 ❤️

344576
2012-11-21 05:56:44 +0330 +0330
NA

بابا اینا دیگه دارن رو نر و ادم راه میرن
کس شعر گفت در حد جام جهانی
ماشااله همه دخترای ایرانی دیگه جنده شدن با این تفاسیر
کم مونده به باباهاشونم بدن

0 ❤️

344582
2012-11-21 06:31:17 +0330 +0330
NA

با درود
دوستان عزیز من از همتون گله دارم
یه قسمت تو این سایت گذاشته شده به نام داستان سکسی که همه تبدیلش کردن به فحشدونی و بدو بیرا گویی. این قسمت سایت مزخرف که هست . شما ها هم مزخرف ترش میکنید . هدف اینجا اینه که کاربر فانتزی های خودشو بدون خجالت بنویسه . همه میدونیم که بیشتر این داستانها غیر واقعی هستش . متاسفانه به خاطر مسایل تربیتی و فرهنگی در جامعه ما و زندگی ایرونی عشق ممنوع رواج پیدا کرده . عشق به خواهر و برادر و … کاش بچه های باهوش بیان اینجا و فانتزیهایی مطرح کنند که خارج از محیط خانواده باشه و درباره اشخاصی خارج از بستگان و اقوام درجه یک و زن و شوهر اقوام درجه 1 باشه .
شخصا از داستان نویسی متنفرم و این فرهنگ داستان نویسی رو دارن به ما غالب میکنند
به دوست عزیزی نوشته بود از سکس با محارم متنفره به ایشون بگم که شوهرخاله محرم نیست خود خاله محرمه .
نویسنده داستان هم که با اینهمه غلط تایپی و داستانی که سرو تهش رو زود بهم رسونده معلومه عجله داشته . سعی کن تو آرامش و سر فرصت داستانت رو توی یک فایل ورد بنویسی چک کنی بازخونی کنی و بعد توی سایت قرار بدی
به امید بالا بردن مطالعه کاربران این سایت و دقت نظرتون نسبت به انگشتهاتون زمانیکه روی صفحه کلید دستگاه هاتون میرقصد البته با تفکر

0 ❤️

344583
2012-11-21 07:32:31 +0330 +0330
NA

چی بگم که نگفتنش بهتره…

0 ❤️

344584
2012-11-21 11:49:51 +0330 +0330
NA

ای وای میزاشتی طلاق خالتو بده بعد از اون کارا میکردی متاسفم ازاین سادگی وخریتت قبول کن بد جور دیونگی کردی به این کار میکن شوهردزدی .
دزد

0 ❤️

344585
2012-11-21 12:58:25 +0330 +0330
NA

ای بابا چی بگم سایت شده جای زیر18ساله که فقط از کسشعراشون میگن خوب بچه هستن دیگه کنتور نمیندازه من حرفی ندارم دوستان از خجالتش در امدن

0 ❤️

344586
2012-11-21 22:02:15 +0330 +0330
NA

Haaa?!
baale khob…
baleee???
baale…
houoummmmm…
nemidunam chera tokhmam midarde e e e /&\
baaayyy, ayyyy

0 ❤️

344587
2014-09-06 08:14:12 +0430 +0430

آقا مارال!!!
خودتی!!!
نمیدونم چه اصراریه دروغ پردازی کنیم!!!
این خود عقده ی بودن!!!
من بی ادب نیستم اما از اینکه احمق فرض بشم ناراحت میشم!!!
شما خودت احمقی که دیگران رو احمق می پنداری!!!

0 ❤️

344588
2015-01-05 01:13:22 +0330 +0330
NA

خو ی خبر میدادی منم میومدم

0 ❤️

855473
2022-01-25 23:25:37 +0330 +0330

عالی بود
همون تیکه اش که شربت اورد یعنی داستان سکسی اصیل ایرانی
گاییدمتون دست از سر این شربت بردارین ی بارم چایی بخورین و کص بدین

0 ❤️